5 روایت واقعی از هزاران مشتری خسته در صف سایپا و ایرانخودرو
در سالهایی که خودرو نه کالای لوکس که ابزاری ضروری برای زندگی روزمره است، هزاران خریدار ایرانی با وعدههای عملنشده و بینتیجه خودروسازان مواجه هستند.

در خیابانهایی که روز به روز شلوغتر میشوند، میان آدمهایی که زندگی را لای بوقها و چراغ قرمزها جستوجو میکنند، داستانی دیگر هم هست. داستان حوالهداران خسته، مردمانی که پول را ریختند، امید را کاشتند، اما چیزی که برداشتند تأخیر، عذرخواهی و بیاعتنایی بود. این قصه 5 روایت واقعی است از هزاران مرد و زنی که به 2 خودروساز بزرگ ایرانی اعتماد کردند.
وعدههایی که به زمستان کشیدند
نامش رضاست و حواله شاهین دارد. پاییز ۱۴۰۱ ثبتنام کرده، اما حالا که اردیبهشت ۱۴۰۳ است، هنوز هر روز سایت را باز میکند و هر بار همان جمله تکراری را میخواند: «در انتظار تخصیص». تعداد افرادی مانند رضا به قدری زیاد است که در نهایت پویشی تحت عنوان حوالهداران ۲۵ماهه شاهین را به راه انداختند!
تارا هم با همان قصه روبهرو است. قرار بود «نماد تحول» ایرانخودرو باشد، اما برای بسیاری به سمبل وعدههای ناتمام تبدیل شد. آمارها میگویند تا اسفند ۱۴۰۲ بیش از 10 هزار دستگاه شاهین تحویل نشده بود. مردم نهفقط پول، که وقتشان را هم سپردهاند. اما انگار کارخانه در سیاره دیگری و در زمانی غیر از حالا، کار و فعالیت میکند.
کمفروشی پشت کارخانه
آدم وقتی چیزی را با چشمش ببیند و چیز دیگری تحویل بگیرد، حس فریبخوردگی میچسبد به دلش. این حسی است که هزاران مشتری کوییک، ساینا S و حتی پژو پارس با گوشت و پوست لمسش کردهاند. خودرویی را سفارش دادند با مانیتور، با رینگ آلومینیومی، با فرمان برقی و... اما آنچه به پارکینگشان رسیده، سادهتر، ارزانتر و بیروحتر است.
در تیرماه ۱۴۰۱ گزارش سازمان استاندارد این واقعیت را تأیید کرد که آن را «کمفروشی تجهیزاتی» نامیدند. اسمش نرم و توام با کمرویی نگارنده است. آدم را یاد انتخاب عبارت ناترازی انرژی به جای قطعی برق و آب و ... میاندازد، اما در نهایت معنایش برای مشتری چیزی جز بیعدالتی و فریبخوردگی نیست.
داستان پژو ۲۰۷ اتوماتی که ناپدید شد
بهار ۱۴۰۱ بود که پژو ۲۰۷ اتومات را در قالب طرح فروش پرهیجان، ثبتنام سریع و لبخند رضایت بر لب خریداران عرضه کردند. اما فقط چند ماه بعد در مهرماه، شرکت اعلام کرد بهدلیل مشکل در تأمین گیربکس، تولید خودرو منتفی است. مدیران هم گفتند بیزحمت محصول جایگزین انتخاب فرمایید!
همینطور و به همین سادگی، فقط با یک جمله، رویای بسیاری از خانوادهها دود شد. در شرایطی که قیمت در بازار لحظهای بالا میرفت، این مشتریان نه خودروی دلخواهشان را داشتند، نه پولشان را و نه حتی امکان انصراف با سودی که روز به روز آب میرفت. وقتی قانون، اختیار تغییر را به شرکت داده، امیدی هم به عدالت نمیماند. برخی کوتاه آمدند. برخی شکایت کردند. اما بیشترشان، تنها ماندند.
خریداران سال ۱۴۰۰ و تورم ناگهانی
داستان دیگر مربوط به تابستان ۱۴۰۰ است. خریداران تارا و دنا پلاس، آن روزها فکر میکردند با پیشپرداخت اولیه، قیمت قطعی را بستهاند. اما اشتباه میکردند؛ وقتی موعد تکمیل وجه رسید، قیمتها بالا رفته بود. این افزایش قیمت گاهی تا ۷۰ یا ۸۰ میلیون تومان بیشتر هم میرسید.
یکی از خریداران تارا تعریف میکرد: «من با قیمت ۲۹۰ میلیون ثبتنام کردم. وقتی رفتیم برای پرداخت نهایی، گفتند شده ۳۷۰ میلیون تومان! گفتم مگه شما خودتون اعلام نکرده بودید قیمت قطعی؟ گفتن، تغییر کرده، حالا میگی چیکار کنیم؟»
شرکت رسما دلیل این اتفاق را «افزایش هزینه تولید» اعلام کرد. اما مگر مشتری باید هزینه برنامهریزینشدهها را بدهد؟ اعتماد فرو ریخت، شکوائیهها نوشته شد، اما قیمت همان قیمت ماند.
خودرویی که تحویل شد، اما رهایی نداشت
فکر نکنید ماجرا با تحویل خودرو تمام میشود. برای بسیاری داستان اصلی تازه از آن لحظه آغاز میشود که خودروی خود را تحویل گرفتهاند. خودرویی که روشن نمیشود، شیشهای که بالا نمیرود، موتوری که داغ میکند و جعبهفرمانی که مدام بههم میریزد.
مشتریان پس از ماهها انتظار با دلخوشی راهی جاده میشوند اما خیلی زود پایشان به نمایندگی باز میشود. آنجا هم صفی دیگر در انتظارشان است. صف نوبت تعمیر، نایاببودن قطعه، هزینههای بالا و گاهی حتی بیپاسخ ماندن در برابر متصدیان نمایندگی عایدشان میشود.
سازمان استاندارد در گزارشی در آبان ۱۴۰۲ عملکرد خدمات پس از فروش خودروسازان را ضعیف ارزیابی کرد. اما انگار صدای آن گزارش هنوز به گوش مدیران شرکتهای خودروسازی نرسیده است.
در انتهای خط تولید، مردم ایستادهاند
بازار خودروی ایران بازاری خالی از رقیب است. در چنین بازاری، قدرت در اختیار فروشنده است. خریدار اگرچه همه پول را داده، اما هنوز و همیشه در موضع ضعف ایستاده است.
این پنج قصه تنها پنج روایت از صدها هزار تجربه تلخ هستند. داستانهایی که در کوچهها، نمایندگیها و پارکینگها زمزمه میشوند. در هرجایی که مردم هنوز امیدوارند به قانونی که از آنها دفاع کند، به شرکتی که پاسخگو باشد، یا شاید به خودرویی که بالاخره بدون نقص فنی، بدون تأخیر و با خدمات پس از فروش مناسب از راه برسد.