بحران در پیش است؛ تعارف نکنیم!
بحران آب و معضلات سرزمینی را به موضوعی سیاسی، اقتصادی، فنی تقلیل ندهیم. ما نیازمند دگرگونیهایی در نحوه نسبت خود با آب و محیط زیست هستیم. تعارف نکنیم! اگر کل اروپای سبز را به ما ایرانیان دهند، با این شیوه زیستن آنجا را هم خشک خواهیم کرد.

علی اصغر مصلح در یادداشتی در روزنامه اطلاعات نوشت:
جناب آقای دکتر پزشکیان
رئیس جمهوری محترم ایران
این یادداشت را بدین جهت خطاب به جنابعالی مینویسم که عنوان «ریاست جمهوری» بر خود دارید و قاعدتاَ مهمترین مسائل مرتبط با مردم، باید از سوی شما مطرح و پیگیری شود. مقصود از این یادداشت تذکر بحرانی است که رو به شدّت و وخامت گذاشته و این معضل را «بحران سرزمینی» مینامم.
ایران امروز مشکلاتی در لایهها و مراتب متفاوت دارد که با عناوینی چون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی یا فرهنگی بدانها اشاره میکنند؛ اما به بحران سرزمینی، هنوز توجهی در خور، نشدهاست. پیچیدگی و تیزی رقابتهای میدان سیاست، باعث غفلتی جانکاه نسبت به بحران آب و خاک و منابع طبیعی شدهاست. ایران در طول تاریخ، دچار تنگناهای بزرگ بوده و از خطرات و معضلات بزرگی عبور کردهاست؛ اما در تاریخ دوران مدرن، هرگز با آزمونی بدین دشواری روبرو نبودهاست. بحران امروز آب و خاک و طبیعت، خطری برای اصل حیات و کیان ایران است؛ در حالی که هنوز نشانههایی از توجه به ژرفا و وسعت این بحران دیده نمیشود.
اگر تجارب نیاکانمان که تمدن ایران را در این سرزمین خشک ساخته و پاییدهاند، مرور کنیم، شاید به این نتیجه برسیم که مسأله اول ایران در طول قرنها، مراقبت و مدیریت درست آب و خاک و منابع طبیعی بودهاست. اگر امروز این سرزمین را با همین دید ببینیم، باید اقرار کنیم که فرزندان خلفی نبودهایم. ما در دوران اوج پیشرفتهای تکنولوژی، نه میراث نیاکان خود را حفظ کردهایم و نه از روشهای مدرن مراقبت از منابع بهره بردهایم. ما در حال کشیدن آخرین رمق سرزمین خود هستیم و با مدیریت نادرست، کاری کردهایم که هر کس هرچه میکند، بر وخامت وضع طبیعت ایران میافزاید. وضع امروز طبیعت ایران، حجت قاطع نابخردی ما در اداره این سرزمین است. در چنین شرایطی هرگونه اهمال و تأخیر در توجه به این بحران، عواقب وخیمتری برای تکتک ایرانیان دارد.
بحران محیطزیست، بحرانی جهانی است و دولتهای معقولی که سرزمینشان با چنین معضلی روبرو بوده، با در اولویت قرار دادن آن، برنامههایی درازمدت، تدوین کردهاند. اینکه ما را چه شدهاست که چنین بیخیال به سوی آینده وخیمتر پیش میرویم، حکایت از بحران عمیقتر فرهنگی، نظری و روانی دارد. رویارویی با بحران آب و پذیرش مدیریت و مخاطرات آن، شجاعت میخواهد. مسموم شدن فضای رقابتهای فرساینده گذشته، مانع دیدن مسائل ساده زندگیمان شدهاست. اگر قومی نتواند در برابر بحرانهای تهدیدکننده اصل حیات و بقایش، به سوی همگرایی و همکاری پیش رود، محکوم به قرار گرفتن در راههای مخاطرهآمیزتر است.
سرزمین خشک ایران نیازمند سیاست کلان و برنامه جامعی برای مدیریت دایمی و پیگیر آب است. آب در زندگی و فرهنگ ایرانی چنان اهمیتی داشته که میتوان آن را پایه سیاست و تدبیر زندگی ایرانیان قرار داد. شاید بتوانیم با قرار دادن آب بهعنوان مسأله اول ایران، وارد شیوه جدیدی از حکمرانی و تعامل با یکدیگر شویم. آب میتواند پایه شیوه ارتباط جدیدی میان تمامی ایرانیان باشد. فضای سیاسی ایران امروز نیاز به شستوشویی جدی دارد.
این کار فقط با طرح طرز جدیدی از کار و کوشش ممکن است. وقتی که پای اصل حیات و بقا در میان باشد، نگاه به یکدیگر دگرگون میشود. بحران آب و معضلات سرزمینی را به موضوعی سیاسی، اقتصادی، فنی تقلیل ندهیم. ما نیازمند دگرگونیهایی در نحوه نسبت خود با آب و محیط زیست هستیم. تعارف نکنیم! اگر کل اروپای سبز را به ما ایرانیان دهند، با این شیوه زیستن و این شیوه تعامل با سرزمین، آنجا را هم خشک خواهیم کرد.
امروز ایرانیانی که دستشان به دهنشان میرسد، هرجا آب و درخت و هوای مناسبی دیدند، به فکر ساختن ویلایی میافتند! این گونه رفتارها با روش نیاکان اهل کار و سختکوشیمان منافات دارد. امروز برخی مردم، با عذاب وجدان میوهای را میخورند. چون آن را نتیجه کشیدهشدنِ شیره جان این سرزمین میدانند. ما از روش گذشتگانمان دور شده و از رسیدن به روشهای مدرن نسبتدار با محیطزیست بازماندهایم. به همین دلیل به تعریف جدیدی از نسبتداری با آب و خاک و رودخانه و مرتع نیاز داریم .
حکیمانی گفتهاند: هر جا خطری بود، راه نجات را از درون آن بیابید. درک و وجدان مردم ایران متوجه وخامت خطرات سرزمینی هست. کار مقابله با این خطر را به آزمونی برای همکاری ملت و دولت تبدیل کنیم. راهبرد مدیریت سرزمین را به شاخصی برای تعیین راهبردهای دیگر در ساحت سیاست داخلی و خارجی، اقتصاد و فرهنگ تبدیل کنیم.
اگر اهمیت این موضوع را دریافتهباشیم، باید با پرهیز از شعارها و کلیشهها، فصل جدیدی را برای مقابله با معضلات آغاز کنیم. شاید بدین ترتیب به تدریج وارد شیوه جدیدی از تعامل در امر حکمرانی سرزمین و نسبتداری با یکدیگر شویم. در این مسیر باید صادق و استوار و شکیبا باشیم .
برای ورود به این مسیر، در گام اول باید زبان جدیدی برای گفتگو درباره بحران آب و محیطزیست به کار گیریم. آنگاه ذخیره دانایی و تجربه ایرانیان برای حل بحران، بهتدریج نمودار خواهد شد .