نسخه غیرتورمی نجات بازار سهام
اگر بخواهیم شرایط امروز اقتصاد ایران را در یک جمله خلاصه کنیم، آن جمله «زمان تصمیمات سخت با امکانات کم» است.

همایون دارابی در یادداشتی در روزنامه ایران نوشت:
۱- اگر بخواهیم شرایط امروز اقتصاد ایران را در یک جمله خلاصه کنیم، آن جمله «زمان تصمیمات سخت با امکانات کم» است. انباشت مشکلات در کنار زمان کم و کمبود امکانات، شرایط دشوار و پیچیدهای را به همراه آورده است. اما از یک سو، زمانهای سخت، زمان بروز انسانهای بزرگ است. در واقع، هر جای تاریخ که نامی بزرگ به چشم میخورد، شرایط دشواری نیز وجود داشته است. فولاد سخت در میان جنگ خود را نشان میدهد و در زمان صلح از یاد میرود. البته باید به یاد داشت که هر تصمیم تا یک زمانی قابل اتخاذ است؛ شرایط سخت همانگونه که پاداش تصمیمات درست را به خوبی میدهد، بیتصمیمی و تصمیم اشتباه را نیز به سختی تنبیه میکند. همانطور که وینستون چرچیل، رهبر بریتانیا در جنگ جهانی دوم میگفت:«موفقیت مقصد نهایی نیست، شکست کشنده نیست؛ این شجاعت ادامه دادن است که اهمیت دارد.»
2- انتخاب دکتر مدنیزاده در روزهای جنگ، خود یک نمونه از تصمیم در شرایط سخت بود. وزیری جوان با دانش کافی که البته جواب سؤالات امروز اقتصاد ایران را میداند. اما آیا میتواند این جوابها را به تصمیم تبدیل کند؟ ذات تصمیمگیری در ساختار سیاسی ایران، به اندازه کافی پیچیده و تودرتو است. به قول لی کوان یو، بنیانگذار سنگاپور نوین:«اگر همیشه بخواهید محبوب باشید، حکومتداری اشتباهی خواهید کرد.» او با چنین دیدگاهی، سنگاپور را از یک کشور فقیر و بحرانزده در دهه 1960 به یک قدرت اقتصادی جهانی تبدیل کرد؛ با تمرکز بر اصلاحات سخت اما ضروری مانند جذب سرمایه خارجی و حذف مداخلههای دولتی. در خلال یک قرن اخیر، تمامی وزرای اقتصادی ایران که نامشان باقی مانده است -از داور و عالیخانی تا ایروانی و مظاهری- همه در روزهای سخت و دوراهی تصمیم درست یا محبوبیت، کار درست را انجام دادهاند.
3- در شرایط کنونی، بازار سرمایه به عنوان محل انباشت و حفظ ثروت ملی، یکی از کانونهای درگیر بحران است که در دو ماه اخیر یکی از موضوعات مهم وزیر امور اقتصادی و دارایی به عنوان رئیس شورای عالی بورس بوده است. سقوط ارزش بورس که در سال 99 به مرز 400 میلیارد دلار رسیده بود، اینک به زیر 100 میلیارد دلار رسیده است؛ فاجعهای تمامعیار، صندوقهای بازنشستگی و بیمهها و همچنین برای خانوارهای ایرانی، اعم از سرمایهگذاران مستقیم، سهامداران عدالت و کارگران. در واقع، اینجا یکی از بزرگترین مشکلات اقتصاد ایران پنهان شده است؛ اقتصاد ایران بازدهی واقعی ندارد. این جمله به این معناست که هر صد دلار سرمایهگذاری در اقتصاد ایران، سال آینده دیگر 100 به علاوه یک، بازده منطقی نیست، بلکه حتی از ۱۰۰ کمتر است.
4- اما پاسخ به این سؤال که چرا بازار سرمایه -به عنوان محل قضاوت و ارزشگذاری سرمایهگذاری در ایران- اینچنین بیرحم و بخیل نسبت به سرمایهگذاریها عمل میکند، به وجود یک متهم اصلی بازمیگردد:«دستکاری سیستماتیک در اقتصاد ایران.» در واقع، انباشت سالها مداخله و دستکاری در اقتصاد موجب شده بنگاهداری در ایران بیارزش شود و داراییهای فیزیکی در اولویت حفظ ارزش قرار گیرد. این دستکاری در بازار سرمایه، اینک در شاخصههای مهمی قابل دیدن است: نرخ ارز و قیمتگذاری دستوری. همانطور که میلتون فریدمن، اقتصاددان نوبلیست و مدافع بازار آزاد هشدار میداد:«هیچ چیز به اندازه تمرکز قدرت در دست دولت، خطرناک نیست، حتی اگر هدف خیر باشد.» ریشه بحران کنونی بازار سرمایه در این دو حوزه نهفته است. حال برای حل این بحران، البته دو راه وجود دارد: اول، راهحل تزریق نقدینگی -نظیر طرحهایی که در چند هفته اخیر مطرح شده است، مانند پرداخت تا 120 همت نقدینگی برای کنترل بازار و جمعآوری عرضهها- که کار درست اما موقت و بسیار گران است و دوم، حذف دو سرعتگیر بازار برای حرکت آن در مسیر درست.
5- در واقع، وزیر امور اقتصادی و دارایی اینک میتواند با دو تصمیم درست، بازار سرمایه را بدون تزریق منابع مالی (که مورد نیاز شدید دولت است) به حرکت درآورد و با نجات بازار سرمایه، یک پل مهم برای حل سه بحران ناترازی بانکها، ناترازی صندوقهای بازنشستگی و حساب سرمایه منفی کشور ایجاد کند. برای این دو تصمیم مهم، ابتدا باید قیمت ارز در بازار سرمایه برای بنگاههای صادراتی و وارداتی تکنرخی و بر اساس مکانیزم عرضه و تقاضا کشف شود. میخکوب کردن کنونی نرخ ارز -که از بهمنماه سال گذشته شروع شده- در حال نابودسازی بنگاههای اقتصادی کشور، از دست رفتن صادرات و تداوم انبوه واردات است. این دقیقاً چیزی است که تحریمکنندگان ایران هم خواهان آن هستند: صادرات غیرنفتی کم شود تا صادرات نفتی وقتی زیر فشار تحریم زمین خورد، کل اقتصاد ایران به تله ناترازی ارزی بیفتد. تصمیم درست بعدی، حذف قیمتگذاری دستوری برای شرکتهای پذیرفته شده در بازار سرمایه و آن دسته شرکتهایی است که بیش از نیمی از محصولات خود را در بورس کالا و انرژی عرضه میکنند. این اقدام نیز کفه سرمایهگذاری در ایران را به سوی سرمایهگذاری مولد واقعی حرکت میدهد.
6- همانگونه که در ابتدا گفته شد، هر تصمیم درست، زمانی دارد و اگر در آن زمان طلایی تصمیم اتخاذ نشود، قطعاً اقتصاد بیمار ایران فرصت طلایی درمان را از دست خواهد داد. اینکه ایران تنها کشوری در جهان است که واردات را تشویق و صادراتش را تنبیه میکند یا اینکه قیمتگذاری دستوری فاجعه ناترازی انرژی و آب را به همراه آورده و تنها در یک شرکت خودرویی 130 همت زیان انباشته ایجاد کرده، بحرانهایی است که نیازمند تصمیم شجاعانه است. بحران بازار سرمایه را شاید بتوان با تزریق پول به تأخیر انداخت، اما راهحل اساسی آن، حل مسائل بنیادی است؛ مسائلی که امالامراض اقتصاد امروز ایران است. مثالی تاریخی از این اشتباه، بحران اقتصادی یونان در سالهای 2015-2010 است: یونان با تزریقهای عظیم مالی از اتحادیه اروپا، بحران را موقتاً به تأخیر انداخت، اما بدون اصلاحات ساختاری مانند حذف مداخلههای دولتی و قیمتگذاریها، بدهیها عمیقتر شد و اقتصاد به رکود طولانیمدت افتاد؛ درسی برای ایران که نشان میدهد پول بدون اصلاحات، تنها درد را طولانیتر میکند.