دیپلماسی با چاشنی بازدارندگی
پرچم ایران در جنگ بالا بود و نیازی به فرار از رایزنی ندارد

روزنامه اعتماد گفتگوئی را با علی نصری منتشر کرده است:
تنش میان ایران و امریکا به ایستگاه حساسی رسیده است؛ ایستگاهی که هم نشانههایی از امکان بازگشت به میز مذاکره در آن دیده میشود و هم سایهای از بیاعتمادی، ناامنی و ابهام بر آن سنگینی میکند. همزمان با اظهارات دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا در کاخ سفید درباره تمایلش به دستیابی به توافقی تازه با ایران - توافقی که به ادعای او میتواند برای همیشه مانع از گریز هستهای ایران شود - بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسراییل در دیداری خصوصی، هشداری ادعایی داد که در صورت بازگشت ایران به مسیر غنیسازی پیشرفته، تلآویو حملات ادعایی نظامیاش را از سر خواهد گرفت. به ادعای گروهی از ناظران دوگانه فشار و مصالحه، فضای مذاکراتی احتمالی را از همان ابتدای ازسرگیری با نوعی تردید استراتژیک همراه کرده است. تردیدی که حال با انجام تجاوزات مشترک واشنگتن و تلآویو به تمامیت ارضی کشورمان فضای پیش روی تمامی طرفها را در شرایطی مبهم و در عین حال دشواری قرار داده است. در سوی دیگر میدان اما مقامات رسمی کشورمان صراحتا اعلام کردند که حاضر به آغاز دور جدیدی از رایزنیها هستند، اما تنها در صورتی که تضمین عملی برای توقف حملات نظامی بهویژه از سوی اسراییل داده شود و در وهله بعدی مذاکرات محدود به مساله هستهای و لغو تحریمها باقی بماند. در همین راستا عباس عراقچی، رییس دستگاه دیپلماسی کشورمان بارها تأکید کرده که دیپلماسی باید بر پایه احترام متقابل و تعهدات مشخص پیش برود؛ چرا که حملات اخیر به تأسیسات هستهای ایران نهتنها زیرساختهای فنی، بلکه اعتبار روند دیپلماتیک را نیز هدف قرار داده است. به گفته عراقچی این تهران است که تعیین میکند چه زمانی و در چه مکانی و با چه شیوهای به میز مذاکره بازگردد. در عین حال همزمان قانون جدید مصوب در تهران، شکل همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را نیز تغییر داده و کم و کیف همکاری با نهاد پادمانی را به شورای عالی امنیت ملی واگذار کرده است. به ادعای برخی تحلیلگران این اقدام نیز خود نشانه دیگری است از عمیقتر شدن شکاف میان تهران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی. بر بستر این تحولات، نگرانیها از فعال شدن مکانیسم ماشه از سوی تروییکای اروپایی بالاخص با نزدیک شدن به ضربالاجل اکتبر 2025 افزایش یافته است. تهران هشدار داده است که فعالسازی مکانیسم ماشه و در ادامه بازگشت تحریمهای شورای امنیت میتواند به معنای پایان نقش اروپا در این پرونده باشد. در همین حال رسانههای غربی مدعی شدند روسیه نیز که همواره به عنوان متحد تاکتیکی ایران شناخته میشود تلاش کرده با طرح ایدههایی نظیر خروج اورانیوم غنیشده ایران به خاک خود، نقش میانجیگرانهای در میانه تنشهای تهران و واشنگتن ایفا کند. اگر چه چنین ادعایی توسط منابع ایرانی رد شده اما به نظر میرسد رسانهای شدن چنین ادعایی فرآیند میانجیگری میان تهران و دول غربی را وارد روند پیچیدهای کرده است. حال نیز ناظران مدعیاند در چنین فضایی، اهرمهای ایران ازجمله مواد غنیشدهای که همچنان سرنوشت نامعلومی دارند و نیز تغییر نوع همکاری ایران با نهاد پادمانی در کنار تهدیدهای روزافزون اسراییل و تحرکات تروییکای اروپایی، وضعیت دیپلماسی را در حالتی شکننده قرار داده است. به این بهانه «اعتماد» با هدف ارزیابی سناریوها و چشمانداز آینده تحولات میان تهران و واشنگتن و نیز ماجراجوییهای مخرب تلآویو با علی نصری، کارشناس ارشد مسائل بینالملل گفتوگو کرده است. علی نصری در گفتوگوی اختصاصی با روزنامه «اعتماد» همچنان که بر انجام مذاکره ایران با امریکا با تکیه بر تضمین امنیتی از سوی طرف مقابل تاکید دارد بر این باور است که در روابط بینالملل چیزی به نام «تضمین قطعی» وجود ندارد اما با انسجام داخلی، حمایت نهادهای بالادستی و همراهی افکار عمومی جهانی میتوان این گزاره را محقق کرد.
مشروح گفتوگو را در ادامه میخوانید.
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان در موضعگیری اخیرش اشاره کرده که امریکا با همصدایی اسراییل به دیپلماسی خیانت کردهاست. ایشان همچنین برای از سرگیری رایزنیها شروطی را مطرح کرده و تاکید دارند که ارائه تضمین جهت عدم تجاوز اسراییل و همچنین رایزنی محدود به برنامه هستهای کشورمان باید در دستور کار باشد. با توجه اینکه مقامات امریکایی دائما ادعا میکنند ایران دسترسی به مواد غنیشده خود را از دست داده و نیز اختلافاتی که به نظر میرسد همچنان میان تهران و واشنگتن درباره این موضوع و سایر مسائل دیگر به قوت خود باقی است چقدر شانس دیپلماسی را بالا میدانید؟
با توجه به تجربه تلخ گذشته که امریکا در میانه مذاکرات با همصدایی رژیم صهیونیستی دست به اقدام نظامی علیه کشورمان زد، دکتر عراقچی به درستی تأکید دارد که بازگشت به میز مذاکره باید همراه با شرطهایی باشد. ازجمله آنکه در طول گفتوگوها، حمله نظامی یا خرابکاری تکرار نشود. البته باید واقعبین بود. در روابط بینالملل چیزی به نام «تضمین قطعی» وجود ندارد. اما هر چه حمایت نهادهای نظامی، سیاسی و امنیتی کشور از دستگاه دیپلماسی بیشتر باشد به مفهوم «تضمین» نزدیکتر میشویم. مضاف بر اینکه، انسجام ملی و افکار عمومی جهانی هم این بار همراه با ایران است و این خود امری است که اگر درست از آن بهرهبرداری شود، «تضمین» را قویتر میکند.
در مورد شانس دیپلماسی، موفقیتهای نظامی اخیر ایران و انسجامی که به وجود آمده پشتوانهای برای مواضع ایران خواهد بود و قدرت چانهزنی واقعی در اختیار دیپلماتها قرار داده است. همان طور که دکتر عراقچی اشاره کردند، کسی که با دست پر و پرچم برافراشته از جنگ بیرون آمده، نه تنها نیازی به فرار از مذاکره ندارد بلکه بهترین زمان برای ورود به آن را در اختیار دارد. البته امروز شاهد آن هستیم که رسانهها و سیاستمداران غربی، به ویژه رییسجمهور امریکا، تلاش میکنند با ادبیات فاتحانه و روایت تحریف شده، موفقیتهای ایران را کمرنگ جلوه بدهند تا دست برتر را پشت میز مذاکره داشته باشند. به همین دلیل، ضروری است ایران ابتکار روایت را به دست بگیرد و با اعتماد به نفس طرف پیروز وارد مذاکره شود.
در صورت بازگشت تهران و واشنگتن به میز مذاکره، اسراییل از چه راهبردی پیروی خواهد کرد؟ بالاخص آنکه تهران همچنان بر خطوط قرمز خود در حوزه صنعت هستهای کشورمان تاکید دارد.
میتوان پیشبینی کرد که در صورت آغاز مذاکرات ایران و امریکا رژیم صهیونیستی بار دیگر بکوشد تا روند گفتوگوها را به طرق مختلف مخدوش کند و از رسیدن دو کشور به یک توافق نهایی جلوگیری کند. میتوان تصور کرد که سه مسیر را به صورت همزمان دنبال خواهد کرد؛ اقدامات خرابکارانه و تروریستی علیه زیرساختهای کشور. فشار سیاسی بر امریکا از طریق لابیها پرنفوذ صهیونیستی در واشنگتن. عملیات رسانهای برای تخریب فضای گفتوگو. هر چند پافشاری ایران بر خطوط قرمز خود در زمینه هستهای نقطه خوبی برای ورود به مذاکرات است، اما به نظرم باید اختیار و قدرت مانور به دستگاه دیپلماسی داده شود که در صورت صلاحدید و در صورتی که منافع ملی بهتر تضمین شود، انعطافهایی هم از این خطوط داشته باشد. این امری است که نهادهای بالادستی نظام باید در موردش تصمیم بگیرند و وزارت خارجه - با اختیاری که به آن پشت میز مذاکره تنفیذ میکنند- اجرا کند.
همزمان با این فعل و انفعالات تنشها در روابط ایران و نهاد پادمانی اوج گرفته است. چرا در شرایط کنونی شورای عالی امنیت ملی عهدهدار روابط با آژانس شده است؟
مداخله شورای عالی امنیت ملی در مدیریت تعامل با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، نه به منزله تعلیق همکاری، بلکه بیانگر بازتعریف ساز و کارهای کنش متقابل با این نهاد بینالمللی در چارچوب اولویتهای امنیت ملی است. در واقع، این تحول حاکی از گذار از الگوی همکاری فنی - اداری به الگوی همکاری مشروط و موردی است که ذیل ارزیابیهای امنیتی و راهبردی نهادهای عالی تصمیمگیر صورت میگیرد. به عبارتی همکاری با آژانس ادامه دارد، اما هرگونه تعامل در آینده با لحاظ شاخصهای مخاطرهسنجی، ازجمله ملاحظات زیستمحیطی، ایمنی پرسنل و تهدیدات ناشی از حملات قبلی، مورد بازبینی دقیق قرار خواهد گرفت. این رویکرد بازتابی از تداوم پایبندی ایران به رژیم منع اشاعه (NPT) در سطح حقوقی است، در حالی که در سطح راهبردی، ممانعت از بهرهبرداری سیاسی یا نفوذ اطلاعاتی از مسیر مکانیسمهای پادمانی به عنوان خط قرمز در سیاست هستهای ایران تثبیت شده است.
ذیل سوال بالا در صورت تداوم اختلاف میان ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی و عدم اعتماد عمیقی که تهران به نهاد پادمانی دارد، تنشها تا چه اندازه میتواند روابط ایران با غرب بالاخص امریکا را متاثر کرده و میدان را برای تحرکات بعدی تلآویو هموار سازد؟
تداوم یا تشدید تنش در روابط میان ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی ظرفیت آن را دارد که به ابزاری برای تشدید فشارهای سیاسی و دیپلماتیک از سوی بازیگران ثالث، بهویژه رژیم صهیونیستی و برخی قدرتهای غربی تبدیل شود. در عین حال تداوم همکاری ایران با آژانس، ولو در قالب ساز و کارهای جدید و مشروط، نشانگر مدیریت فعال و هدفمند این وضعیت از سوی تهران است. تنظیم الگوی تعامل با آژانس در چارچوب ملاحظات امنیتی و بر اساس ساز و کار تصمیمگیری موردی، زمینههای بهرهبرداری سیاسی از مناسبات فنی را محدود ساخته و امکان استفاده ابزاری از ساز و کارهای نظارتی را کاهش داده است. در این چارچوب، مسیر دیپلماسی همچنان باز نگه داشته شده و ظرفیتسازی برای ایجاد اطمینان متقابل - در صورتی که از سوی طرفهای مقابل نیز ارادهای مشابه وجود داشته باشد - امکانپذیر باقی مانده است.
تنش تهران با نهاد پادمانی همچنین واکنش تند تروییکای اروپایی را به همراه داشته است؛ به باور شما این سه بازیگر عضو برجام آیا به سمت فعال کردن ماشه گام برمیدارند؟ اساسا فعال شدن ماشه تهدیدی قریبالوقوع است یا صرفا اهرمی برای تشدید فشارها بر تهران؟
بله، یکی از پیامدهای تشدید تنش میان ایران و آژانس که پیشتر نیز به آن اشاره شد، فراهم شدن زمینه برای فعالسازی مکانیسم ماشه از سوی تروییکای اروپایی است. در صورت انجام چنین اقدامی، روند حل و فصل مسائل موجود به شدت پیچیده خواهد شد و ماهیت روابط ایران و اروپا دستخوش تغییرات اساسی میشود. در این صورت، اروپا جایگاه بالقوه خود به عنوان میانجی را از دست داده و به یکی از طرفهای اعمال فشار تبدیل خواهد شد؛ امری که ایران را ناگزیر به بازنگری راهبردی در روابط با این مجموعه خواهد کرد. ایران همواره بر ضرورت بازگشت به مسیرهای گفتوگو، احترام متقابل و پرهیز از استفاده از ابزارهای تنبیهی تأکید داشته است. تحقق این هدف، مستلزم گامهایی از سوی اروپا برای فاصله گرفتن از رویکردهای تقابلی و تهدیدآمیز است. در مقابل، مسوولیت ایران نیز آن است که از فراهمسازی هرگونه بهانه یا فضا برای تشدید فشارها جلوگیری کند و مسیر دیپلماسی را بهصورت فعال و هدفمند حفظ کند.
برخی از کارشناسان براین باورند که مواد غنی شده میتواند اهرم تهران برای چانهزنی باشد؛ گروهی دیگر باور متفاوتی دارند و مدعیاند تاکید تهران بر غنیسازی زمینهساز حملات دوباره اسراییل و امریکا به ایران خواهد شد. کدام یک از دو فرضیه فوق قابل اعتنا است؟
در تحلیل روابط بینالملل، هر دو فرضیه مطرح شده درباره نقش مواد غنیشده ایران واجد اعتبار تحلیلی هستند، اما پاسخ دقیق به این پرسش وابسته به شرایط زمانی، موازنه قوا و ارزیابی مستمر نهادهای تخصصی در حوزه امنیت ملی است. در شرایط فعلی، تداوم غنیسازی به عنوان بخشی از حقوق تثبیت شده ایران در چارچوب «ان پی تی» میتواند یک اهرم موثر برای چانهزنی در مذاکرات باشد و بر ظرفیت بازدارندگی کشور بیفزاید. با این حال، تصمیمگیری نهایی درباره استمرار یا تعدیل این روند، تابع مصالح کلان ملی است که توسط نهادهایی همچون شورای عالی امنیت ملی با مشورت کارشناسان روابط بینالملل، مورد ارزیابی قرار میگیرد. در عرصه دیپلماسی هوشمند، پایبندی به اصول هرگز به معنای تعصب خشک یا نفی انعطافپذیری نیست. تصمیمگیری در سیاست خارجی نباید مانند فرمول ریاضی باشد که جایی برای انعطاف و خلاقیت در آن نیست بلکه باید فضایی بازنگری و سازگاری با تحولات بینالمللی باقی بماند. از همین منظر، چنانچه در آینده جمعبندی نهادهای تصمیمگیر کشور به این نتیجه برسد که تغییر در تاکتیکهای هستهای میتواند به تقویت منافع و امنیت ملی منجر شود، امکان بازتعریف مواضع نیز در چارچوب همان اصول و اهداف راهبردی وجود خواهد داشت.
اخیرا روسیه تلاش داشته است نقش پررنگتری در میانه تنش ایران و امریکا ایفا کند، از همین رو مساله خروج مواد غنیشده به مسکو را مطرح کرده است. هرچند که رسانهای شدن چنین ادعایی به تایید مقامات دستگاه دیپلماسی کشورمان نرسیده اما به صورت کلی رویکرد کرملین در روابط تهران و واشنگتن را چگونه ارزیابی میکنید؟
رویکرد روسیه در قبال روابط ایران و امریکا تابع محاسبات مستقل و منافع ملی متغیر این کشور است. مسکو در چارچوب راهبرد افزایش نفوذ جهانی خود، گاه نقش میانجی یا ارائه دهنده طرحهایی مانند انتقال مواد غنیشده را مطرح میکند، اما این لزوما به معنای همسویی کامل با منافع ایران نیست. رابطه با روسیه باید بر اساس ارزیابی موردی و واقعگرایانه از همگرایی منافع شکل بگیرد، نه تصور یک اتحاد راهبردی ثابت. همان طور که روسیه برای خود انعطاف قائل است، ایران نیز باید با حفظ استقلال، سیاستی متوازن و محاسبهگرانه در قبال این روابط اتخاذ کند.
گفته میشود در جریان سفر آقای عراقچی به جده و دیدار ایشان با ولیعهد سعودی، پیام واشنگتن جهت بازگشت ایران به میز مذاکره مطرح شده، در این باره دو پرسش مطرح است؛ نخست نقش ریاض در معادلات پر تنش حاکم و دوم تصمیم تهران درباره از سرگیری رایزنیها. به باور شما ایران بعد از جنگ 12 روزه و ادعاها درباره خسارت اعمالی بر تاسیسات هستهایاش، برای به دست آوردن امتیازهای مورد نظر چه اهرمهایی در اختیار دارد؟
انتقال پیام واشنگتن به تهران از طریق ولیعهد سعودی در جریان دیدار جده، شاید نشاندهنده تمایل عربستان در میانجیگری و تسهیل گفتوگوهای غیرمستقیم میان ایران و امریکا باشد. اگرچه برخی کشورهای منطقه ممکن است نسبت به تقویت بیش از حد موقعیت راهبردی ایران ملاحظاتی داشته باشند، اما ثبات ایران را عاملی ضروری برای حفظ امنیت خلیجفارس میدانند و از بیثباتی آن متضرر خواهند شد. در این چارچوب، تعامل سازنده با بازیگران منطقهای و مدیریت هوشمند افکار عمومی بینالمللی میتواند فرصتهای جدیدی برای دیپلماسی ایران ایجاد کند.
به عنوان سوال نهایی آیا تحرکات اسراییل علیه کشورمان توانسته رویکرد و استراتژی بازیگران حاشیه خلیجفارس بالاخص بازیگرانی که در آستانه فصل دوم عادیسازی روابط قرار دارند را تحت تاثیر قرار بدهد؟ به بیانی بهتر به ادعای گروهی اسراییل و تلاشهای این بازیگر برای تبدیل شدن به هژمون منطقه تهدیدی بالقوه برای بازیگران عرب محسوب میشود یا خیر؟
میتوان حدس زد که اقدامات اخیر نظامی و خرابکارانه اسراییل علیه ایران، بر محاسبات راهبردی بسیاری از بازیگران عرب حوزه خلیجفارس تأثیر گذاشته است. اگر چه برخی از این کشورها مسیر عادیسازی روابط با تلآویو را ادامه دادهاند، اما روندهای اخیر، ترس از گسترش احتمالی تنشها در کل منطقه، موجب افزایش تردید نسبت به اهداف بلندمدت اسراییل شده است. تلاش تلآویو برای تثبیت موقعیت خود به عنوان قدرت مسلط در منطقه در بلندمدت میتواند از سوی کشورهای عربی به عنوان تهدیدی برای استقلال راهبردی آنها درک شود.
در چنین فضایی تداوم سیاستهای تهاجمی اسراییل و تلاش برای حذف وزن راهبردی ایران، ممکن است موجب بازنگری در رویکرد برخی دولتهای عربی نسبت به پروژه عادیسازی شود. اگر این پروژه عملا منجر به افزایش ناامنی و کاهش نقش مستقل بازیگران منطقهای شود. اگر چه این کشورها ممکن است تمایلی به افزایش قدرت ایران در منطقه نداشته باشند، اما مایل هم نیستند که ایران به عنوان تنها سد در مقابل سلطهجویی رژیم صهیونیستی به شکل قابل ملاحظهای تضعیف شود.
در شرایط پیچیده کنونی، تنها با ترکیبی سنجیده از خرد راهبردی، انعطاف تاکتیکی و روایتسازی فعال میتوان در دل آشوبهای منطقهای از منافع ملی پاسداری کرد، توازن ژئوپلیتیک را به نفع ایران بازتعریف و تهدیدها را مهار کرد.