به روز شده در
کد خبر: ۱۶۳۸۶
فیلم‌های سینمایی چه چیزی از اعتراضات می‌گویند؟

سینما و جنبش‌های اعتراضی، از ماسک سفید تا عبای قرمز

داستان، همیشه دریچه‌ای برای آشنایی با دنیای واقعی و معنی دادن به حوادث آن بوده است، اما اولین داستان‌ها نه برای این‌که به مردم بگویند «چه کاری باید انجام دهید» بلکه برای این‌که به مردم بگویند «چه اتفاقی افتاد» ثبت شده‌اند.

سینما و جنبش‌های اعتراضی، از ماسک سفید تا عبای قرمز

 ماسک سفید با چشم‌های سیاه و دهانی گشاده به لبخند، این را در بسیاری از اعتراضات خیابانی موسوم به بهار عربی و همین‌طور در جنبش‌های اشغال مانند اشغال وال‌استریت، جنبش پنج میلیون در اسپانیا و جنبش اشغال پارک گزی در ترکیه دیده‌ایم. ماسکی که از فیلم «V for Vendetta» مشهور شده و بعد از آن در اغلب جنبش‌های اجتماعی در سرتاسر جهان‌دیده شده است.

 شعار «اگر ما بسوزیم، شما می‌سوزید» هم بخصوص در اعتراضات خیابانی در شرق آسیا به‌وفور دیده شده است. شعار گرته‌برداری شده از مجموعه فیلم‌های سینمایی «بازی‌های گرسنگی» که هر چند در جنبش‌های بهار عربی و اشغال چندان دیده نشد اما به‌مرور با نزدیک‌شدن به اواخر دهه ۲۰۱۰ به محبوبیت آن افزوده شد.

 با پایان دهه ۲۰۱۰ و بخصوص با بروز همه‌گیری کرونا، موج‌های بلند اعتراضات خیابانی فروکش کردند، هر چند هیچ‌وقت تعطیل نشدند. در اعتراضات متأخرتر همچنان ماسک‌های گای فاکس و شعارهای بازی گرسنگی به چشم می‌خورد اما بیشتر از همه این روزها لباس‌های قرمز مجموعه سرگذشت ندیمه است که در میان معرضان و بخصوص زنان محبوبیت دارد.

 اینها بخشی از آن چیزی که به آن «اجرای اعتراض» یا «پرفرمنس اعتراض» می‌گویند نیستند. اینها وام‌هایی هستند که اعتراضات خیابانی از فرهنگ پاپ معاصر خودشان دریافت می‌کنند. پانزده سال اعتراضات خیابانی که در همین چند خط مرور شد متأثر از سه محصول فرهنگی جهان‌گیر، فیلم سینمایی وی برای وندتا محصول سال ۲۰۰۵ میلادی، مجموعه سینمایی- تلویزیونی بازی‌های گرسنگی محصول سال‌های ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۷ و مجموعه تلویزیونی سرگذشت ندیمه که از سال ۲۰۱۷ به بعد پخش شده است.

همان‌طور که می‌توان پیش‌بینی کرد، هر سه این محصولات در گام اول ادیسه‌های دیستوپیتایی یا پادآرمانشهری علیه اقتدار سیاسی هستند. فیلم V for Vendetta محصول انگلستان، یک اقتباس است که بر اساس رمان گرافیکی آلن مور و دیوید لوید ساخته شده است. این فیلم داستان مقاومت، آزادی و انتقام در برابر یک رژیم فاشیستی را روایت می‌کند. داستان در آینده‌ای نزدیک در بریتانیا رخ می‌دهد، جایی که حزب نئوفاشیستی «نورس‌فایر» به رهبری «آدام ساتلر» حکومت را در دست دارد. این رژیم با استفاده از تبلیغات، کنترل رسانه‌ها و سرکوب مخالفان، جامعه را تحت سلطه خود نگه داشته است و حالا یک مبارز نقاب‌دار به نام «V» که از قربانیان آزمایش‌های دولتی بوده، تصمیم می‌گیرد علیه این حکومت قیام کند.

64eda27490b11c507b95b3ef

 فیلم با معرفی «ایوی هاموند» (با بازی ناتالی پورتمن) آغاز می‌شود. ایوی یک کارمند ساده در شبکه تلویزیونی دولتی است که به طور اتفاقی درگیر ماجرای V می‌شود. در شب پنجم نوامبر، V او را از دست چند نفر ظاهراً دزد نجات می‌دهد و او را به تماشای انفجار ساختمان «اولد بیلی» می‌برد. این اقدام نمادین، آغاز شورش علیه حکومت است. V بانفوذ به شبکه تلویزیونی دولتی، از مردم می‌خواهد که در سالگرد پنجم نوامبر آینده، در مقابل پارلمان تجمع کنند تا شاهد نابودی آن باشند. این پیام باعث ایجاد موجی از نارضایتی عمومی می‌شود و حکومت تلاش می‌کند V را دستگیر کند.

 در طول فیلم، گذشته V به‌تدریج آشکار و دلیل انتقام‌جویی او روشن می­شود. در خط موازی به نظر می­رسد که ایوی در جریان فرار از V توسط نیروهای رژیم دستگیر می­شود و تحت شکنجه قرار می‌گیرد. در نهایت، مشخص می‌شود که این شکنجه‌ها توسط خود V طراحی شده بودند تا ایوی را از ترس‌هایش رها کند. این تجربه باعث می‌شود که ایوی دچار انقلابی درونی شود و به آرمان‌های V ایمان بیاورد؛V با استفاده از نقشه‌ای پیچیده رهبران رژیم را یکی‌یکی از بین می‌برد. در مرحله آخر با «پیتر کریدی»، رئیس پلیس مخفی، روبه‌رو می‌شود و او را به قتل می‌رساند. بااین‌حال، در این نبرد زخمی می‌شود و در دستان ایوی جان می‌دهد. در پایان ایوی، مطابق خواسته V جسد او را در قطاری پر از مواد منفجره قرار می‌دهد و آن را به سمت ساختمان پارلمان هدایت می‌کند. در همین زمان، هزاران نفر از مردم بریتانیا که ماسک «گای فاکس» به چهره دارند در خیابان‌ها تجمع می‌کنند و شاهد سقوط دولت هستند.

 مجموعه فیلم‌های The Hunger Games بر اساس رمان‌های سوزان کالینز ساخته شده‌اند و شامل چهار فیلم اصلی هستند؛ داستان در آینده‌ای ویران شهری در کشور پانم رخ می‌دهد، جایی که «کاپیتول» (که هم به معنی پایتخت و هم به معنی سرمایه است) بر دوازده منطقه فقیر حکومت می‌کند. هر سال، دو نماینده نوجوان از هر منطقه به‌اجبار در مسابقه‌ای مرگبار به نام بازی‌های گرسنگی شرکت می‌کنند و آن قدر به رقابت ادامه می‌دهند تا تنها یک نفر زنده بماند و برنده شود، بازسازی بازی‌های گلادیاتورهای رم باستان.

169636141

 فیلم اول The Hunger Games (2012) با معرفی کتنیس اوردین (با بازی جنیفر لارنس) آغاز می‌شود، دختری از منطقه دوازده که برای نجات خواهرش پریم داوطلب شرکت در بازی‌ها می‌شود. همراه او، پیتا ملارک نیز انتخاب می‌شود. در کاپیتول، آنها بعد از مختصری آموزش وارد بازی می‌شوند. کتنیس با مهارت‌های تیراندازی و هوش خود زنده می‌ماند و با پیتا اتحاد تشکیل می‌دهد. در پایان، آن‌ها با تهدید به خودکشی، قوانین بازی را تغییر داده و هر دو زنده می‌مانند که باعث خشم رئیس‌جمهور اسنو می‌شود. در فیلم دوم Catching Fire (2013) پس از پیروزی کتنیس و پیتا، کاپیتول از محبوبیت آن‌ها نگران می‌شود. اسنو تصمیم می‌گیرد که در بازی‌های سالانه ویژه‌ای به نام Quarter Quell، برندگان قبلی را مجبور به رقابت کند. کتنیس و پیتا دوباره وارد میدان می‌شوند، و موفق می‌شوند چند بازیکن دیگر را قانع کنند که همراه آنها شورش کنند. در نهایت، کتنیس با نابودکردن میدان بازی، شورش علیه کاپیتول را آغاز می‌کند و توسط نیروهای منطقه سیزده نجات داده می‌شود، درحالی‌که پیتا توسط کاپیتول اسیر می‌شود. در فیلم سوم Mockingjay – Part 1 (2014) کتنیس به منطقه سیزده منتقل شده و به‌عنوان نماد شورش، «Mockingjay»، انتخاب می‌شود. درحالی‌که رهبر منطقه سیزده، آلما کوین، شورش را هدایت می‌کند، کتنیس تلاش می‌کند پیتا را از اسارت نجات دهد. کاپیتول از پیتا برای تبلیغات ضدشورشی استفاده می‌کند، اما در نهایت او آزاد می‌شود، هرچند که ذهنش توسط کاپیتول دست‌کاری شده است. در فیلم چهارم Mockingjay – Part 2 (2015) کتنیس و نیروهای شورشی به کاپیتول حمله می‌کنند تا اسنو را سرنگون کنند. در جریان نبرد، بسیاری از دوستان کتنیس کشته می‌شوند. در نهایت، کتنیس متوجه می‌شود که کوین قصد دارد خود را به‌عنوان رهبر جدید معرفی کند و جانشین اسنو شود. او تصمیم می‌گیرد کوین را بکشد، اسنو هم در هرج‌ومرج کشته می‌شود. در پایان، کتنیس به منطقه دوازده بازمی‌گردد و با پیتا زندگی جدیدی را آغاز می‌کند.

 سرگذشت ندیمه (The Handmaid's Tale) یک سریال آمریکایی در ژانر پادآرمان‌شهری است که بر اساس رمان معروف مارگارت اتوود ساخته شده است. این سریال که از سال ۲۰۱۷ پخش می‌شود در آینده‌ای تاریک در حکومت تمامیت‌خواه گیلیاد می‌گذرد، در شرایطی که آلودگی‌های محیط زیستی به بحرانی برای نه‌تنها زندگی روی کره زمین بلکه همچنین برای باروری زنان و ادامه نسل بشر تبدیل شده عده‌ای با کودتا قدرت را به دست گرفته و زنان را از بسیاری از حقوق شهروندی محروم کرده‌اند. زنانی که توانایی باروری دارند، تحت عنوان ندیمه به بردگی گرفته می‌شوند و مجبور به فرزندآوری برای فرماندهان حکومت هستند.

Handmaid-00

 در گیلیاد، ندیمه‌ها قربانی سیستم سرکوبگر و تمامیت‌خواه هستند که بدن و هویت آن‌ها را صرفاً به ابزار تولید مثل تقلیل داده است. ندیمه‌ها حتی نام واقعی خود را از دست می‌دهند و نامشان بر اساس فرمانده‌ای که به او اختصاص داده شده‌اند تغییر می‌کند. آنها به رابطه جنسی با فرماندهان مجبور می‌شوند و تحت کنترل دائمی مأموران مخفی حکومت هستند. هرگونه نافرمانی، مانند تلاش برای فرار یا ارتباط مخفیانه، می‌تواند به مجازات‌هایی مانند اعدام، تبعید به مستعمرات آلوده، یا شکنجه منجر شود.

 باوجود این سرکوب، ندیمه‌ها راه‌هایی برای مقاومت پیدا می‌کنند، آنها شبکه‌های مخفی تشکیل می‌دهند و تلاش می‌کنند افراد را از گیلیاد فراری دهند. با یادآوری زندگی قبلی خود، تلاش می‌کنند هویتشان را حفظ کنند و امیدشان را از دست ندهند. برخی از ندیمه‌ها با فرماندهان یا نگهبانان روابط مخفیانه برقرار می‌کنند تا اطلاعات کسب کنند یا راهی برای فرار بیابند و با نگاه‌ها، حرکات کوچک، یا حتی نوشتن پیام‌های مخفی در مکان‌های مختلف، اعتراض خود را نشان می‌دهند.

 به جز این که هر سه محصول اقتباس رمان‌های ویران شهری هستند، هر سه در زمینه دیکتاتوری یا توتالیتاریسم آغاز می‌شوند، شخصیت اصلی در هر سه داستان قربانی تصمیماتی هستند که دیگران برای آنها گرفته‌اند، مضامین انقلابی در هر سه این داستان‌ها کاملاً روشن است. دوستی در هر سه داستان نقش محوری دارد و در نهایت در هر سه داستان، سرنگونی دیکتاتور هدف اصلی تمام تلاش‌ها ست.

 هر سه مجموعه‌ای که در سال‌های اخیر مورد توجه معترضان قرار گرفته است علاوه بر همه اشتراک‌هایشان تصویری از «تلاش برای بقا» ارائه می‌دهند. حکومت‌های آنها غیر قابل مذاکره، غیر قابل اصلاح و غیر قابل تحمل هستند، حاکمان آنها نیمی دیوانه و نیمی شیطان هستند، و حکومت‌هایشان چنان فاسد است که به بیننده اجازه نمی‌دهد حتی یک برای یک دقیقه احتمالی به‌غیر از لزوم سرنگونی آنها را در نظر بگیرد. همان نگاهی که بخشی از جمعیت معترضان در اعتراضات خیابانی یک و نیم دهه گذشته آن را اتخاذ کرده‌اند. غیر قابل تحمل و غیر قابل مذاکره بودن حکومت‌ها، راه‌حل‌های سیاسی برای اعتراضات خیابانی را بلاوجه می‌کند، مذاکره با قدرت‌های حاکم را به مماشات و وادادگی تقلیل می‌دهد، و به هیچ‌چیزی کمتر از «سرنگونی» قانع نمی‌شود.

505256

در هر سه این نمایش‌ها، مقاومت و پیروزی در نهایت به زنان تعلق دارد. ایوی و کتنیس و ندیمه، هر چند در مقاطعی برای نجات دیگران از جمله مردانی که به آنها علاقه دارند هم تلاش‌هایی می‌کنند اما در مسیر خود اغلب تنها هستند. آنها کسانی هستند که «غیر از زنجیرهایشان چیزی برای از دست دادن ندارند» تنها دارایی شخصی آنها، خاطراتی از گذشته است. نمونه‌ای از گفتمانی که آصف بیات در کتاب خوب با عنوان زیستن انقلاب به آن اشاره می‌کند. این مسئله که طبقه درگیر اعتراضات در دهه ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ بیشتر از هر چیزی با فقر خودش، با ناتوانی از تأمین نیازهای روزمره، با رشد فرهنگی قابل‌ملاحظه و تغییر جایگاه اقتصادی اندک مشخص شده و می‌شود. جای تعجب نیست اگر مبارزات این جنبش‌ها با وی، کتنیس یا ندیمه همذات پنداری می‌کنند. قهرمان‌های این محصولات فرهنگی زیبا، چابک و به‌وضوح از اطرافیان خود بهتر هستند و همچنان ناچار هستند برای بقا به استانداردهای پایین همگان تن دهند، اما برتری‌های اخلاقی خود نسبت به عموم را حفظ می‌کنند. این ادعای برتری اخلاقی و مشی وظیفه‌گرایی اخلاقی آنها بخصوص در جایی مشخص می‌شود که تمام این قهرمان‌ها دست‌کم در کلام، یا مثل وی در عمل حاضر می‌شوند برای رسیدن به هدفشان از جان خود بگذرند و این از جان گذشتگی نه‌تنها مسئله‌ای رمانتیک، بلکه مسئله‌ای طبقاتی است. باتای در تفسیری از منفیت هگل توضیح می‌دهد که «منفیت»، خودداری از ادامه دادن، سر باز زدن، مشارکت نکردن، و بیرون کشیدن پوست خود از بازی، مثل میل به مردن در راه رسیدن به یک آرمان و تحقق یک هدف، استراتژی طبقاتی گروه‌هایی است که هیچ‌چیز دیگری برای مذاکره و دادوستد ندارند. آنها با جان خود به میدان می‌آیند و با کشته شدن به حقانیت خودشان شهادت می‌دهند هر چند الزاماً از این راه هدفی که در نظر دارند محقق نشود.

anonymous-global-protest-3

در هر سه محصولی که حرف‌شان رفت نه‌تنها با مجموعه‌ای از ایده‌های انتقادی نسبت به قدرت از جمله مثلاً با ایده جامعه نظارتی و تحمیق توده و تأثیر رسانه و مانند آنها بلکه همچنین با الگوی معروف سفر قهرمان روبه‌رو هستیم. در هر سه داستان، آدم‌های معمولی از زندگی معمولی خود جدا می‌شوند، به‌رغم میل خود در مسیری قرار می‌گیرند که باید در آن با چالش‌هایی روبه‌رو شوند و در نهایت بعد از پشت سر گذاشتن آن چالش‌ها درحالی‌که تغییراتی در آن رخ داده است به جامعه خود بر می‌گردند تا جامعه را هم تغییر دهند و شرایط را برای دیگران عوض کنند. این الگو که نمونه‌های آن را می‌توان حتی در متن‌هایی به قدمت اساطیر یونانی هم پیدا کرد، بیشتر الگویی فردگرایانه است تا جمع‌گرایانه. در هر سه این محصولات، «عموم»، مردم انگلستان، مردم گلیاد یا مردم پانم به‌طور کلی نظم ظالمانه حاکم را پذیرفته‌اند و با آن زندگی می‌کنند؛ تازه بعد از این که یک قهرمان ظاهر می‌شود و ادعایی در مورد مقاومت مطرح می‌کند بعضی‌ها سرشان را بلند می‌کنند و احساس می‌کنند که مورد بی‌عدالتی قرار گرفته‌اند. با این حال همیشه این فرد است که با تلاش‌های یک‌نفره، و بعد با تلاش‌های گروه‌های مقاومت کوچک و محدود ساختار را فرو می‌پاشد و نه یک جریان، حزب، طبقه، دسته، همگان و غیره.

 سوای ارجاعات بسیار روشن این محصولات که باعث می‌شود میل به الگوبرداری از آنها در اعتراضات خیابانی بیشتر شود، یکی از جذابیت‌های اصلی دیگر این محصولات برای افرادی که آنها را دنبال می‌کنند، همین ایده قهرمان رمانتیک است. همذات پنداری با کسانی که به یک وضعیت توهین‌آمیز تن نداده‌اند، در خود تحقیری نسبت به دیگرانی که این وضعیت را پذیرفته و با آن زندگی می‌کنند دارد. کسانی که ماسک گای فاکس می‌زنند یا لباس ندیمه می‌پوشند به‌صورت ضمنی به دیگران می‌گویند شما از این که تحت حکومتی فاشیستی قرار گرفته و به بردگی افتاده‌اید آگاه نیستید و ما قهرمانان زندگی واقعی هستیم که به شما نشان می‌دهیم بر خطا هستید.

 مشکلی که در این جا وجود دارد این است که تعداد کسانی که وی، ایوی، کتنیس، و ندیمه را می‌بینند و احساس می‌کنند خودشان هم یکی مثل آنها هستند بسیار زیاد است، و همه آنها هم می‌خواهند قهرمان باشند، و افقی‌گرایی از چنین فرایندی خارج می‌شود. افقی‌گرایی فرایندی است که در آن دموکراسی کامل به‌جای دموکراسی نمایندگی قرار می‌گیرد، یعنی به‌جای این که عده‌ای یک نفر را انتخاب کنند تا از طرف آنها در مورد خواسته‌های آنها صحبت کند، هر کسی خودش را نمایندگی می‌کند و در مورد خواسته‌های خودش صحبت می‌کند، تصمیم‌گیری در این فرایند با موافقت همه انجام می‌شود، نه با رای اکثریت، بنابراین تا همه در مورد همه چیز موافقت نکنند، هیچ توافقی صورت نگرفته است. افقی‌گرایی که بخصوص در اعتراضات مشهور به اشغال، مثلاً اشغال وال‌استریت، یا جنبش پنج میلیون و اعتراضات برزیل دیده شده است البته ریشه‌ای در چپ نو و اعتراضات دهه شصتی به استبداد دولت‌های چپ‌گرا هم دارد، اما نسخه معاصر آن بیشتر از این که از یک سواد تئوریک و تاریخی ناشی شود از این ایده ناشی می‌شود که همه حقی یکسانی دارند و همه با همه برابر هستند و همه باید در مورد همه چیز نظر داشته باشند. خروجی این فرایند همان‌طور که در تجربه‌نگاری‌های بعد از جنبش‌های اشغال، یا اعتراضات برزیل نوشته شده است این است که همه با هم حرف می‌زنند و هیچ‌کس به حرف دیگری گوش نمی‌کند و بحث‌ها آن‌قدر طولانی می‌شود که نتیجه‌گیری از آنها تقریباً غیرممکن است.

ifweburn.x402d4ec3

 رمانتیسم حاکم بر مقاومت منفی، همان رمانیسم حاکم بر افقی‌گرایی هم هست. وینسنت بوئنز در کتاب «اگر بسوزیم» توضیح می‌دهد که این روش و ایده‌آلی که در آن همه قهرمان هستند و همه با هم برابر هستند و هیچ تشکیلات و دستورالعمل و شیوه‌نامه و سازمانی وجود ندارد، باعث می‌شود که هیچ نتیجه‌ای هم از این تلاش‌ها به دست نیاید.

 این جاست که تفاوت جهان رمانتیک قهرمان‌های داستان فیلم‌هایی مانند وی، بازی‌های گرسنگی و سرگذشت ندیمه، کتنیس، ایوی، وی و ندیمه با دنیای واقعی روشن می‌شود. قهرمان‌های داستانی هرگز در وسط معرکه به دنبال کسی که به آنها بگوید باید چه کاری انجام بدهند نمی‌گردند. آنها خود آیین هستند و از نیرویی درونی تغذیه می‌کنند و به طریقی که روشن نیست همیشه می‌دانند که راه درست چیست و از چه راهی می‌توان به نتیجه رسید. نیرویی که هر کسی که ماسک قهرمان به صورتش می‌زند انتظار دارد که آن را در درون خودش پیدا کند، اما در وسط معرکه هر چه آن نیرو را صدا می‌کند پاسخی دریافت نمی‌کند.

 داستان، همیشه دریچه‌ای برای آشنایی با دنیای واقعی و معنی دادن به حوادث آن بوده است، اما اولین داستان‌ها نه برای این که به مردم بگویند «چه کاری باید انجام دهید» بلکه برای این که به مردم بگویند «چه اتفاقی افتاد» ثبت شده‌اند. از یک جایی به بعد، امیال ما وارد تعریف وقایع شد و داستان به‌جای این که تعریف دنیا به آن شکلی که هست باشد، به تعریف دنیا به آن شکلی که ما دوست داریم باشد تبدیل شد. مشکل از آنجایی پیش آمد که دنیا نه به آن شکلی که ما دوست داریم، بلکه به آن شکلی که منطق خودش حکم می‌کند پیش می‌رود. اعتراضات خیابانی در اغلب جاهای دنیا به روی کار آمدن دولت‌های تندرو تر از دولت‌های قبلی ختم شدند و در آنجاهایی که نتیجه‌ای غیر از شکست مطلق گرفته‌اند این نتیجه را از راهکار سیاسی، مذاکره و تشکیل سازمان و فعالیت در داخل چارچوب سیاسی نظام‌های حاکم بر آن کشورها به دست آورده‌اند نه از راه سوختن و سوزاندن.

ارسال نظر

آخرین اخبار