چراغ ترجمه در ایران رو به خاموشی است
سهیل سمی با گلایه از وضعیت نابسمان ترجمه در کشور گفت: در کشوری مثل ایران، که هیچچیز بهدرستی و اخلاقی پیش نمیرود، بعید نیست بهزودی کار ترجمه هم به یک سنت فراموششده مثل نمدمالی تبدیل شود؛ چیزی که فقط در کلکسیونهای فرهنگی باقی میماند.

سهیل سمی، مترجم حوزه ادبیات، در گفتوگو با «آوش» از وضعیت نابسامان ترجمه در ایران گلایه کرد و گفت: چهار، پنج سال پیش کتابهایی را به سفارش ناشر ترجمه کردم اما هنوز منتشر نشدهاند. کارهایی را که خود ناشر پیشنهاد کرده و قول چاپشان را داده بود، حالا قراردادشان را پس فرستادهاند. نمیدانم این اتفاق فقط برای من افتاده یا همکاران دیگر هم با این شرایط مواجه هستند. روزهای بسیار بدی را پشت سر میگذارم.
او افزود: این روزها مشغول ترجمه رمانی از «ال. پی. هارتلی» با عنوان «واسطه» هستم، ولی هنوز هیچ ناشری برایش ندارم. در واقع این یک کار دلی است که برای خودم انجام میدهم.
سمی به کارهای دیگری هم اشاره کرد و گفت: یکی، دو ترجمه برای ناشر دیگری انجام دادم؛ از جمله «خانهای در روستا» از «فوئنتس» و «آقای رئیسجمهور» از «آستوریاس» که هر دو از سوی نشر پارسه منتشر خواهند شد. همچنین رمان «بیشهنشینان» از «توماس هاردی» را هم برای انتشارات دیدآور ترجمه کردهام. «بیشهنشینان» اثری واقعگرایانه و یکی از مهمترین کارهای «هاردی» است که حدود صد و چند صفحه دارد.
او درباره آثار ترجمهشدهاش توضیح داد: کارهای «فوئنتس» عناصری از جادوی آمریکای جنوبی دارند و بیشتر نمادهای سیاسی در آنها دیده میشود. «آقای رئیسجمهور» هم اثری کاملاً سیاسی از «آستوریاس» است. ترجمهای هم از رمان «جغدها میگریند» نوشتهی «جانت فرِیم» انجام دادهام؛ اثری دربارهی خانوادهای که همهشان دچار اسکیزوفرنی هستند. این رمان خاص از نویسندهای میآید که خودش هم تجربه مشابهی داشته. متأسفانه ناشر این کتاب را پس فرستاد و قرارداد را فسخ کرد. امیدوارم بتوانم ناشری برایش پیدا کنم.
سمی به تجربههای ناموفق کاریاش با ناشران اشاره کرد و گفت: «ناشری بود که گفت طرح جلد را هم میزنیم و تا یک هفته دیگر کتاب را منتشر میکنیم، اما بعد نسخه فسخ قرارداد را فرستادند یا ناشر دیگری کتابی را به من پیشنهاد داد، بدون آنکه خودش آن را خوانده باشد، و حالا که ترجمه شده، میگوید در بازار اقبالی نخواهد داشت.
مترجم کتاب «سرگذشت ندیمه» با اشاره به بیتوجهی ناشران به تلاش مترجمان اظهار داشت: برای من، ترجمه یک کتاب شش ماه زندگی است، اما برای ناشر یک کار دفتریِ روتین محسوب میشود. آنها نمیفهمند چه چیزی پشت این ترجمههاست. گاهی با خودم فکر میکنم آیا باید از این کار دست بکشم؟ واقعاً خستهام!
سمی درباره نقش هوش مصنوعی در آینده ترجمه گفت: چتجیپیتی در وضعیت فعلیاش خیلی قابل اعتماد نیست. یکی از دوستانم به من پیشنهادی داد؛ جملهای را به هوش مصنوعی دادم برای حل مشکلی که داشتم، اما دوبار پشت سر هم اشتباه کرد. این کار هنوز نیاز به ویراستار انسانی و بازبینی دقیق دارد. با این حال، حدس میزنم بهزودی این ایرادها برطرف شود.
او ادامه داد: در کشوری مثل ایران، که هیچچیز بهدرستی و اخلاقی پیش نمیرود، بعید نیست که بهزودی کار ترجمه هم به یک سنت فراموششده مثل نمدمالی تبدیل شود؛ چیزی که فقط در کلکسیونهای فرهنگی باقی میماند. احتمال دارد ناشران تمام کتابها را بدهند به چتجیپیتی ترجمه کند و در نهایت فقط یک ویراستار انسانی آن را بازخوانی کند.
مترجم رمان «غول مدفون» تصریح کرد: «فکر میکنم ما که رفتیم دنبال چنین کارهایی، اصلاً نفهمیدیم در چه جایی داریم زندگی میکنیم. باید از همان اول به سراغ کار دیگری میرفتیم. این حرفه به جایی نمیرسد و هر روز وضعیتش بدتر میشود.
او درباره وضعیت بازار کتاب گفت: کسانی که کتاب میخریدند، کمکم کنار میکشند و در آینده اصلاً کتابی نخواهند خرید. بساط ناشرانی که از زیرزمین درآمدهاند هم جمع خواهد شد. همین حالا هم وضع کتابخوانی تعریفی ندارد. چراغ این کار به لطف حضور معدود کسانی روشن مانده که هنوز کتاب میخوانند.
سمی در پایان گفت: در خارج از ایران اوضاع فرق دارد. آنجا هنوز نشر هست و کتاب هست، ولی همهچیز از ریشه و از کودکی شروع میشود. در کشور ما، وقتی هزینهی خریدهای معمول و روزانه به شدت بالاست ، مردم دلشان نمیآید ۴۰۰ هزار تومان برای کتاب بدهند. البته بعضیها در این میان زرنگترند. من همیشه ایزوله کار کردهام و با کسی ارتباط نداشتم. شاید برای آنها که ارتباطات بیشتری دارند، وضعیت کمی بهتر باشد. ولی برای من همیشه همین بوده. و حالا، هر نظری هم که بخواهم دربارهی آینده بدهم، تحتالشعاع تجربههای خودم است.