به روز شده در
کد خبر: ۴۶۲۳

حاجی فیروز و بابا نوروز، پیام‌آوران بهار

نوروز نه‌تنها آغاز سال نو، بلکه روایت‌گر داستان‌های کهن است؛ از بابا نوروز و ننه سرما که هرگز به وصال نمی‌رسند، تا حاجی فیروز با چهره‌ای سیاه و جامه‌ای سرخ که بازگشت زندگی را نوید می‌دهد. اما ریشه این چهره‌های آشنا در کجای تاریخ پنهان شده است؟

حاجی فیروز و بابا نوروز، پیام‌آوران بهار
گروه فرهنگ و هنر آوش

سال 1404 با ما چند قدمی فاصله دارد و همین بهانه‌ای شد تا عید را کالبدشکافی کرده و به اسطوره‌هایی که به خاطر سال نو در فرهنگ ایران شکل گرفته‌اند بپردازیم.

 داستان عاشقانه اما نافرجام بابا نوروز با ننه سرما روایتی از خداحافظی فصل سرما و آغاز فصل بهار است که از جنبه داستانی به این تغییر رویدادی پرداخته‌اند.

ننه سرما چشم انتظار حاجی فیروز است، اما قبل از رسیدن بابا نوروز به خواب فرو می‌رود و در این چرخه بی‌پایان هیچ دیداری نصیب آن‌ها نمی‌شود.

این روایت تلخ، اما منطقی است؛ با ورود بهار، زمستان باید تمام شود تا طبیعت در چرخه درست خود قرار بگیرد.

بابا نوروز را پیرمردی مهربان با ریش‌های بلند سفید توصیف می‌کنند که برای کودکان آجیل، شیرینی و اسباب‌بازی به سوغات می‌آورد.

اما ما در کوچه و خیابان، در بازار و یا حتی در ترافیک، رو سیاهانی با لباسی قرمز می‌بینیم که در حال دایره زنگی زدن و رقصیدن هستند و آوازهایی که از کودکی تا کنون آشنا شده‌اند را می‌خوانند.

شعرهایی مانند:

حاجی فیروز

حاجی فیروزه، سالی یک روزه

همه می‌دونن، منم می‌دونم

عیدِ نوروزه، سالی یه روزه

اربابِ خودم

ارباب خودم سامبولی بلیکم

ارباب خودم سرِتو بالا کن

ارباب خودم، لطفی به ما کن

ارباب خودم، به من نگاه کن

ارباب خودم، بزبز قندی

ارباب خودم، چرا نمی‌خندی؟

بشکن بشکن

بشکن بشکنه؛ بشکن!

من نمی‌شکنم؛ بشکن!

اینجا بشکنم، یار گله داره

اونجا بشکنم، یار گله داره

هر جا بشکنم یار گله داره این سیاه بیچاره چقدر حوصله داره؟

حاجی فیروز ریشه‌های غنی در فرهنگ ما دارد؛ آن‌ قدر این رگ و ریشه کهن است که حتی محقق‌ها به توافق نرسیدند که این حاجی فیروز دقیقا چگونه سر و کله‌اش در فرهنگ ما پیدا شده است.

برخی پژوهشگران، مانند مهرداد بهار، معتقدند که حاجی فیروز بازمانده‌ای از آیین‌های مربوط به سیاوش، ایزد گیاهان، است. سیاوش در اسطوره‌های ایرانی نماد رویش و زندگی دوباره است.

به اعتقاد این گروه، سیاهیِ چهره حاجی فیروز نمادی از بازگشت او از دنیای مردگان است و لباس قرمزش گواه از خون سیاوش است.

خانم کتایون مزداپور، با ترجمه یک لوح گلی، نشان داد در گذشته‌های دور، مردم داستانی داشتند که در آن، مردی با لباس قرمز و ساز، به دنیای زیرزمین می‌رود تا همسرش را برگرداند و با این کار، باعث شروع دوباره زندگی و رشد گیاهان می‌شود. این داستان شباهت‌هایی به داستان حاجی فیروز دارد و می‌تواند نشان‌دهنده ریشه‌های باستانی این شخصیت باشد.

و در تکمیل این دو مورد بالا، یک پژوهشگر به نام آرزو رسولی گفته است که جشن نوروز و داستان‌های مربوط به آن، همگی به کشاورزی و اهمیت آن در زندگی مردم ایران باستان مرتبط هستند.

دلیل سیاهی صورت حاجی فیروز هم به یک داستان قدیمی برمی‌گردد. در این داستان، یک الهه (ایزدبانوی باروری) به دنیای زیرزمین (دنیای مردگان) می‌رود و دیگر برنمی‌گردد. با رفتن او، گیاهان دیگر رشد نمی‌کنند و زمین بارور نمی‌شود.

خدایان برای حل این مشکل، شوهر الهه (دوموزی یا تموز) را به جای او به دنیای زیرزمین می‌فرستند. او با لباس قرمز، ساز و بوی خوش، به دنیای مردگان می‌رود. رفتن او باعث می‌شود که گیاهان و سرسبزی هم به همراه او به زیر زمین بروند. مردم برای رفتن او ناراحت می‌شوند و گریه می‌کنند، چون معتقدند گریه برای او باعث باران می‌شود.

اما بعد از مدتی، خواهر او قبول می‌کند که به جای برادرش به دنیای زیرزمین برود تا او بتواند به زمین برگردد و گیاهان دوباره رشد کنند. وقتی دوموزی با سازش به زمین برمی‌گردد، مردم جشن می‌گیرند و خوشحال می‌شوند، چون می‌دانند که بهار و رویش گیاهان نزدیک است.

سیاهی صورت حاجی فیروز هم نمادی از بازگشت او از دنیای زیرزمین و مردگان است.

 به زبان ساده‌تر، حاجی فیروز با صورت سیاه، لباس قرمز و سازش، نماد بازگشت زندگی و رویش گیاهان در فصل بهار است.

در دوران قدیم نیز ما شخصیتی به اسم آتش‌افروز داشتیم که خود را سیاه می‌کرد و با مشعل و تنبک شروع به رقص و آواز می‌کرد و پیام‌آور بهار بود.

حاجی فیروز در گذشته مردی خوش ‌سیما بوده که خبر سال نو را به پادشاه می‌داده و بعد از او مردم هدایای نوروزی را به پادشاه تقدیم می‌کردند.

برخی معتقدند حاجی فیروز یادگاری از زمان‌های قدیم است، زمانی که خواجه‌ها در خانه‌های ثروتمندان کار می‌کردند و مردم به خاطر ظاهر و نوع حرف زدن خواجه‌ها، آن‌ها را مسخره می‌کردند و این کار باعث شادی آن‌ها می‌شد.

بعدها لوطی‌ها و مطرب‌ها، با تقلید از خواجه‌ها و سیاه کردن صورتشان، همین کار را برای خنداندن مردم انجام دادند. برخی دیگر می‌گویند حاجی فیروز همان کولی‌های هندی هستند  که دوره‌ای وارد ایران شدند.

این افراد برای خنداندن مردم، صورتشان را خیلی سیاه می‌کردند و با لهجه‌های خنده‌دار حرف می‌زدند و داستان‌هایی تعریف می‌کردند که در آن‌ها لهجه و ظاهر افراد را مسخره می‌کردند.

در مجموع، ایران شخصیت‌های برجسته و غنی خود را برای جشن گرفتن سال نو و ورود فصل بهار و شکوفایی در دل خود دارد.

این داستان‌ها ریشه‌ی عمیقی در تاریخ و فرهنگ ایران دارند که شامل اسطوره‌ها و آیین‌های باستانی هستند و بیان‌گر قدر بود ایرانیان در زمینه داستان سرایی است. 

ارسال نظر

آخرین اخبار