فیلمی که اکران نشد، یا اجازهی دیده شدن نیافت؟
«بازی را بکش» با موضوعی حساس و متفاوت پا به اکران گذاشت، اما سانسهای کممخاطب، نبود تبلیغات و حاشیهنشینی در سینماها، آن را زودتر از آنچه باید به پایان رساند. آیا این بیتوجهی، اتفاقی بود یا حسابشده؟

آیا ممکن است به یک فیلم، بهعمد بیتوجهی شود؟ آیا یک فیلمنامه میتواند باعث جبههگیریهایی شود که مانع دیده شدنش شوند؟ و مهمتر از همه: آیا سانسهای بد در سینماها، روشی برای حذف بیسر و صدای یک فیلم است؟
این پرسشها پس از اظهارات کارگردان فیلم «بازی را بکش» پررنگتر از همیشه مطرح شدند. محمدابراهیم عزیزی، کارگردان این فیلم اجتماعی که به پشتپردههای فوتبال ایران میپردازد، از سانسهای نامناسب، محدودیت در اکران و سکوت برخی چهرهها در برابر موضوع فیلمش گلایه کرده است.
او در گفتوگویی با رسانهها عنوان کرده بود: «بیشتر سانسهای فیلم ما ساعت ۱۱ یا ۲۳ بود؛ ساعاتی که عملاً هیچکس به سینما نمیرود. حتی فیلمهای هنری هم اینگونه اکران نمیشوند. ما اکرانی شبیه اکران خصوصی داشتیم، نه عمومی.»
در نهایت، «بازی را بکش» خیلی زود از پرده سینما کنار رفت و به نمایش آنلاین رسید؛ تصمیمی که بهگفته کارگردان، برای نجات فیلم از فراموشی گرفته شد.
اما آنچه در واقعیت اتفاق افتاد
با یکی از سینماداران فعال تهران صحبت کردیم. او نگاهی متفاوت به ماجرا داشت و بدون پردهپوشی گفت: «راستش این فیلم اصلاً تبلیغات درستی نداشت. خیلیها اصلاً نمیدونستن همچین فیلمی اکران شده. از اول هم اکرانش خیلی بیسروصدا بود.»
در مورد کیفیت اثر نیز با لحنی صریح گفت: «فیلمنامه ضعیف هم توی دیده نشدن فیلم بیتاثیر نیست، در ضمن مردم دیگه علاقهای به موضوعات این چنینی ندارن.»
قصور پنهان یا مشکل در اجرا؟
کارگردان از موانع ساختاری میگوید و سینمادار از ضعفهای اجرایی. هر دو روایت، بخشی از حقیقت را در خود دارند. اما پرسش اصلی همچنان پابرجاست: چه شد که فیلمی با موضوع حساس و اجتماعی، بیصدا آمد و بیصدا رفت؟
شاید پاسخ نهایی، در آمار بازدید نسخه آنلاین آن روشن شود. اگر در پلتفرمهای نمایش خانگی با استقبال مخاطب مواجه شد، میتوان دوباره پرسید: آیا به «بازی را بکش» فرصت دیده شدن داده شد؟ یا از همان آغاز، قرار نبود کسی آن را ببیند؟