آیا ما آخرین بیابان جهان شدهایم؟
چه چیز سبب شده که نه بانک، نه تاجر، نه توریست، نه هواپیما، نه قطار، نه مالالتجاره و نه راه بینالمللی از این سامان عبور نمی کند؟ آیا ما آخرین بیابان جهان هستیم؟!یک دروازه بسته که قفل و زنجیر شده و کسی کلیدی برای باز کردن آن ندارد؟

سید مسعود رضوی در یادداشتی در روزنامه اطلاعات نوشت:
ما بیخودان به غفلت خود پی نبرده ایم
چشم آشنا نشد که چه رنگ است خواب را (بیدل)
آنچه در اطراف ما گذشته و میگذرد تنها جنگ و منازعه نیست، بزرگتر و پیچیدهتر از جنگهای نظامی، نبرد اقتصادهاست. جنگ تجار و بازرگانان، رقابت بر سر آینده و راهها و بازارهایی که قرار است به تسخیر درآید یا پیشبینی شود. جنگی که به نام کریدورها در حال رخ دادن است. در مجموع بیش از ده راه تجاری در حال دور زدن ایران در تجارت و کسب بازارهای حال و آینده هستند.
ترکیه و شریک فرهنگی و اقتصادی آن کشور در شمال شرق ایران، درپی رایزنی و نفوذ به ورارودان و شرق دریای مازندران هستند تا از آن طریق به مغولستان و چین و افغانستان و پاکستان دسترسی پیدا کنند و کانونهای عظیم جمعیت را به مثابه بازارهای بزرگ در آینده هدفگذاری کنند.
عربستان و عراق و سوریه و ترکیه و رژیم صهیونیستی کریدورهای دیگر را طراحی و دنبال می کنند و امارات و قطر و بحرین و عمان از گاز و نفت تا کالاهای ایرانی و هندی و اندونزی و ویتنامی و چینی را بازاریابی و تا قلب اروپا و شمالافریقا و غرب روسیه، ارسال مینمایند. این راهها قبلا همه از ایران عبور می کرد و البته مسیر ایران امنتر و نزدیکتر و به صرفه تر هم خواهد بود.
این پرسش مهم را همواره پرسیدهایم که چرا نباید مسیرهای ایران مورداستفاده قرار گیرد؟ خط آهنهای ایران در مرزهای شمالی و شرقی متوقف و خط لوله عظیم گاز موسوم به خط لوله صلح در مرز با پاکستان در حال فرسایش و زنگ زدن است. حتی هند از بندر چابهار برای حداقل صادرات به افغانستان بهرهبرداری نمیکند و زیرساختهای لازم در آن بندر هنوز تا وضع مطلوب و رقابت با بنادر بینالمللی فاصله دارد. مکران هم در حد یک پروژه برای آینده کلید خورده و باقی مانده است. به این ترتیب، با توجه به آسیبهایی که به پایانه شهید رجایی در بندرعباس وارد شد و باز هم محتمل خواهد بود، چه راههای جایگزین و موازی در سواحل عظیم جنوبی مورد بهرهبرداری هست یا قرار است بهره برداری شود؟
قرارداد اخیر ازبکستان، افغانستان و پاکستان درباب خط ترانزیتی موسوم به ترانس افغان، از ازبکستان آغاز شده،از شهرهای مهم افغانستان عبور میکند و به بنادر پاکستان در سواحل اقیانوس هند می رسد تا تجارتی را که طی چندین هفته در راههای زمینی و مسیرهای دشوار طی می شد به دوسه روز در راه آهن کاهش دهد...
این خط که به سرعت و طی پنج سال قرار است به بهرهبرداری برسد، آشکارا علیه منافع ایران و هند طراحی شده و به نظر می رسد برای کنار گذاشتن مسیرهای امن ایران و انزوای بیشتر کشورمان در منطقه طراحی و توجیه شده است. این مسئله البته نتیجه غفلتی دراز مدت است اما سیاست ما در مورد برخی همسایگان در چندین مورد ناصواب و خلاف منافع ملی بوده است.
ازجمله در مورد طالبان که برخی سیاستمداران ایران بسیار نسبت بدان با خوش بینی عمل کرده اند، درحالی که در تابستان سوزان امسال از دادن حقابه سیستان خودداری کرد، آبهای هیرمند را به شوره زارهای گودزره روانه ساخت تا بتواند از سیاست فشار بر ایران و منزوی سازی ایران بهرهبرداری کند. درحالی که دولت و دولتمردان ما درست به عکس عمل کردهاند. آنها در شرایط سخت و انزوای بین المللی و عملکرد نامناسب در مورد حقوق بین الملل و مسایل بانوان و آموزشهای انسانی، و نیز رفع مسئولیت از مهاجران و فشار بر اقلیتهای مذهبی باید پاسخگو می بودند و امتیاز می دادند.
ایران با توجه به شرایط سخت منطقه و بحرانهای پی در پی راهی دیگر برگزید. اما این امر نباید موجب سوءتفاهم همسایه شرقی شود. ایران هزارها سال شاهراه تجارت بوده و مرکز جاده شاهی و شاهراه ابریشم محسوب می شده است. هنوز صدها کاروانسرا و اطراقگاه و مسیرهای تجاری کهن بر صحاری و صفحات این میهن پهناور دیده می شود.
چه چیز سبب شده که نه بانک، نه تاجر، نه توریست، نه هواپیما، نه قطار، نه مالالتجاره و نه راه بینالمللی از این سامان عبور نمی کند؟ آیا ما آخرین بیابان جهان هستیم؟!یک دروازه بسته که قفل و زنجیر شده و کسی کلیدی برای باز کردن آن ندارد؟ آیا ایران و شاهراههای تاریخی آن نمی تواند با مسیرهای ناامن و بدوی شرقی رقابت کند؟! و آیا سیاستمداران کهنه کار و سنت سیاسی ما چنان ورشکسته شده که از خانات و جنگ سالاران و ژنرالهای کشورهایی که برخی بیش از یک قرن هم قدمت ندارند، قصد دارند نکتهها و تجربهها بیاموزند؟!