برای خروج از ناترازی آب و برق راهکار بدهید!
تقاضایی که از نظام نخبگانی و دانشگاهی و علمی کشور میتوان داشت این است که در کنار نقدهای گاه تند و خشنی که مطرح میکنند، راهکارهای علمی، عملی و قابل انجام و نتیجهبخش و در یک کلام، گزینههای جایگزین نیز ارائه دهند.

فتح الله جوادی در یادداشتی در روزنامه اطلاعات نوشت:
یکی از مشکلات جامعه روشنفکری و حتی دانشگاهی ایران این است که در برابر هر اقدام و تصمیمی که توسط حاکمیت گرفته میشود و یا حتی هر حرکت ایجابی و سلبی که قرار است صورت گیرد نقدهای ظاهراً علمی و حتی گاه درستی هم مطرح میکنند اما همراه با آن راهحل جایگزینی ارائه نمیدهند و با این سازوکار ناگفته پیداست مشکلی حل نمیشود. اجازه دهید به یک مصداق عینی که برای همه ما آشناست اشاره شود.
سالهاست که اندیشمندان و کارشناسان و صاحبنظران درباره جلوگیری از اتلاف منابع ملی و لزوم اصلاح نظام یارانهها از جمله یارانههای انرژی و نیز ضرورت حذف رانت نرخهای متعدد ارز صحبت میکنند اما در مقابل گروهی نیز تحت عنوان ضرورت پرهیز از شوکدرمانی در اقتصاد سخن میگویند.
حرفی که ظاهراً درست و اصولی و مردمی مینماید. استدلال آنها این است که هرگونه دستکاری در بهای انواع انرژی و یا حذف ارز ترجیحی جدای از مسائل امنیتی که به دنبال میآورد و جامعه نسبت به آن حساس است، نانی سر سفره آنها نمیآورد که هیچ بلکه زندگی و معیشت آنها را سختتر هم میکند.
نگاه جامعه و اغلب مردم هم این است که اینها بهانه است و دولت با افزایش نرخ انرژی و یا حذف ارز ترجیحی و یا رشد نرخ به فکر پول درآوردن و کسب درآمد برای خویش است و دلش به حال ملت و یا منابع ملی نسوخته است. اما وقتی به راهکارهای جایگزین و به ارائه نحوه حل مشکل میرسیم سازوکاری پیشروی نظام تصمیمگیری نمینهند و دولت و حتی مجلس هم وقتی میدان تصمیمگیری و انجام اصلاحات ساختاری را پر هزینه میبینند مجدداً به تنظیمات کارخانه برمیگردند و میگویند سری که درد نمیکند چه حاجت به دستمال!
و همین بیتصمیمی و خو کردن به امور موقتی و کار امروز را به فردا فکندن باعث تشدید بحرانها و رشد ناترازیهای مختلف میشود. در حالی که جامعه نخبگانی باید به حاکمیت و نظام تصمیمگیری راهکار عملی و اجرایی و نیز مسیرهای برون رفت از بحران را با توجه به ظرفیت دانایی خود ارائه دهد و صرفاً زبان تند به انتقاد و گلایه گشودن کاری از پیش نمیبرد.
نباید به این نقطه خطرناک رسید که خدای ناکرده بگوئیم به نقطه بنبست رسیدهایم و دیگر چارهای نیست. به حاملهای انرژی و بهای آن دست نزنیم. کاری به رانت چند هزار همتی و تفاوت نرخهای متعدد ارز نداشته باشیم. کسری بودجه را هم طبق معمول با چاپ اسکناس جبران کنیم و ...
از جمله دیگر پیشنهادها جلوگیری از کسری بودجه و کاهش هزینههای دولت است. حرف کاملا درستی است اما بر خلاف تصور همگان همین حالا میزان تعهدات بیمهای و حمایتی دولت از جمله در مسأله دارو و درمان و بیمههای اجتماعی نه تنها خیلی بالا نیست بلکه از متوسط جهانی هم کمتر است. اکثریت جامعه از هزینههای بخش سلامت و نظام بیمهای گلایه دارند. وضع متوسط حقوق کارمندان، کارگران و بازنشستگان و نسبت آن با هزینههای متعارف یک زندگی معمولی را هم جملگی میدانیم.
همه هم از کمبود بودجه مینالند و حق هم هست به ویژه بخش نظامی و دفاعی کشور که ضرورت حمایت از آنان و سرمایهگذاری در این بخش را دیگر همه درک کردهایم. پس همه اینها نیازمند بودجه کافی و افزایش درآمد دولت است و حل آنها و نیز سایر ناترازیها از جمله در صندوقهای بازنشستگی نیازمند انجام اصلاحات ساختاری است و دیگر نمیتوان نشست و تماشا کرد و همه اینها هم برنامه و راهکار میخواهد.
راه حل آن هم تنها مذاکره با آمریکا به هر قیمت نیست؛ گرچه کسی با مذاکره و رفع تحریمهای کمرشکن مخالفتی ندارد و خیلی هم خوب، اما اگر گمان کنیم بدون انجام اصلاحات ساختاری و یافتن چاره منطقی و عملی برای رفع ناترازیها از جمله ناترازی مالی و بدون اصلاح نظام بانکی و مالیاتی و به ویژه بدون بستن راههای رانت و فساد و ایستادن در برابر الیگارشی قدرتمندی که در ارائه نشانیهای غلط به نظام تصمیمگیری و حتی به جامعه به مقام استاد تمامی رسیده است، میتوان به راه فلاح و رشد و رستگاری و حل مسئله رسید، ره به بیراهه بردهایم.
لذا تقاضایی که از نظام نخبگانی و دانشگاهی و علمی کشور میتوان داشت این است که در کنار نقدهای گاه تند و خشنی که مطرح میکنند، راهکارهای علمی، عملی و قابل انجام و نتیجهبخش و در یک کلام، گزینههای جایگزین نیز ارائه دهند.