فقط یک سوم ایرانیها سواد خرج کردن پولشان را دارند
فقط یکسوم ایرانیها بلدند پولشان را درست خرج کنند. در کشوری که تورم، بیکاری و وعدههای وسوسهانگیز هر روز بیشتر میشود، نبود سواد مالی یعنی زندگی روی لبه تیغ.

فرض کنید حقوق ماه آخر شما فقط دو روز دوام بیاورد. حالا یکی بیاید و بپرسد: «اصلا بلدی با پولت زندگی کنی؟» شاید اول کمی برنجید، اما واقعیت این است که بسیاری از ما بلد نیستیم. نه اینکه بیعرضه باشیم؛ نه. فقط بلد نیستیم، چون هیچکس به ما یاد نداده است.
حالا طبق آخرین نظرسنجی رسمی مرکز افکارسنجی بازار سرمایه، فقط حدود یکسوم مردم ایران سواد مالی دارند. یعنی آن دانش پایهای که کمک میکند بدانیم چطور بودجه ببندیم، کجا سرمایهگذاری کنیم، چطور قرض نگیریم و در دام وعدههای قلابی نیافتیم.
سواد مالی در ایران یک کالای لوکس است، نه یک مهارت ضروری. اگر در تهران زندگی کنید، احتمال بیشتری دارد با مفاهیم اقتصادی آشنا باشید. در پایتخت، میانگین سواد مالی ۴۱ درصد است، ولی کافی است سری به استانهای کمبرخوردار بزنید. مثلا در سیستان و بلوچستان این عدد فقط ۳۰ درصد است. این تفاوتها، بهمرور، شکاف عمیقتری بین گروههای مختلف جامعه ایجاد میکند.
زن بودن، تنها بودن، فقیر بودن؛ مثلث در معرض خطر
در میان این آمارها، وقتی کمی دقیقتر شویم، تصویر واقعیتری از بحران روشن میشود. مردها کمی آگاهتر از زنها هستند. مجردها، از متأهلها باهوشتر عمل میکنند. عجیبتر اینکه کسانی که همسرشان را از دست دادهاند یا طلاق گرفتهاند، بدترین وضعیت را دارند.
این یعنی هرچقدر افراد آسیبپذیرتر باشند، از نظر مالی هم آسیبپذیرتر هستند. درحالیکه باید برعکس باشد. باید کسی که تنهاست، بیشتر بلد باشد چطور از خودش مراقبت کند.
زنان که اغلب مدیریت مالی خانه را بهعهده دارند، بهطور متوسط آگاهی کمتری از مسائل اقتصادی دارند. این یعنی نسل بعدی هم با همین ناآگاهی بزرگ میشود. این یک چرخه خطرناک است؛ چرخهای که از ناآگاهی مادر شروع میشود و به ناتوانی فرزند ختم میشود.
چیزی که در روستاها اصلا اسمش شنیده نشده
وقتی به نقشه سواد مالی در ایران نگاه میکنیم، انگار دو کشور میبینیم: یک ایران در کلانشهرها که هنوز امیدی به یادگیری هست، و یک ایران دیگر در روستاها که کسی حتی اسم این مفاهیم را نشنیده. در مراکز استانها میانگین سواد مالی حدود ۳۸ درصد است، ولی در روستاها فقط ۲۸ درصد. این یعنی نهفقط مشکل آموزش داریم، بلکه داریم با دست خودمان نابرابری اقتصادی تولید میکنیم.
در خیلی از مناطق، حتی اگر پول هم باشد، بلد نیستند چطور خرجش کنند که نتیجه بدهد. و این یعنی هرچقدر هم منابع تزریق کنیم، اگر آگاهی نباشد، فایدهای ندارد. رسانهها، بانکها و نهادهای رسمی باید بهجای شعار دادن، وارد میدان شوند و آموزش مالی را به زبان ساده به مردم برسانند؛ بهویژه آنهایی که کمتر دستشان به منابع رسمی میرسد.
وقت آن است که «سواد مالی» بشود مطالبه عمومی
آمارها را که کنار هم بگذاریم، یک چیز روشن میشود: ایران در زمینه سواد مالی نه فقط عقب است، بلکه حتی شروع هم نکرده. در دنیا، نرخ سواد مالی در کشورهای توسعهیافته بالای ۶۰ یا حتی ۷۰ درصد است. در بعضی کشورهای آسیایی مثل مالزی یا اندونزی، سالهاست برنامهریزی آموزشی گستردهای برای ارتقای این سواد انجام شده. اما در ایران، حتی هنوز معلوم نیست چه نهادی باید مسئول این ماجرا باشد.
تا وقتی آموزش و پرورش، بانک مرکزی، بورس، رسانهها و حتی خانوادهها خودشان را در قبال این موضوع مسئول ندانند، ما هر روز شاهد قربانیهای جدیدی خواهیم بود؛ کسانی که با رؤیای سود بالا، وارد بازیهایی میشوند که هیچ چیزی از قواعد آن نمیدانند. سواد مالی، فقط یک مهارت فردی نیست؛ ستون فقرات امنیت اقتصادی یک ملت است. وقتش رسیده بهجای حرف، برایش کاری کنیم.