پایان خنده های تلخ / می خواستم با ترک اعتیاد به این خنده های زجر آور پایان بدهیم.... + نظر کارشناسی
وقتی گل را همسرم به من داد من هم قید همه چیز را زدم باهم پای بساط مواد می نشینیم و با کشیدن مواد میخندیدم آنقدر خنده هایم تلخ بود که دریک چشم برهم زدن زندگی امان سیاه شد حالا خودم و شوهرم آمده ایم و میخواهیم با ترک اعتیاد به این خنده های زجر آور پایان بدهیم.....
من ناهید هستم زنی 38ساله که درسن 17 سالگی باهمسرم ازدواج کردم، از اول زندگی مشترکمان ما باهم مشکل داشتیم و با وساطت خانواده و به خاطر بچه ها ما باهم زندگی می کردیم، ماحصل زندگی مشترکمان2 فرزند است.
مدتی بود که به خاطر اختلافات زیادی که با همسرش داشتم افسرده شده بودم با زخم زبون هایی که بهم میزد، دیگه نسبت بهش علاقه نداشتم و دوست داشتم ازش فاصله بگیرم و این علاقه تبدیل به تنفر شده بود.
جایی رسید که من دچار افسردگی شدم و بیشتر اوقات دوست داشتم تنها باشم و یک گوشه ای می نشستم و با بچه هام صحبت نمی کردم، رفته رفته زندگیم دچار تنش شد و اوضاع به جای اینکه بهتر بشه بدتر میشد و تصمیم گرفتم پیش روانپزشک برم و دارویی که برایم تجویز کرد را استفاده می کردم و اصلا تاثیری نداشت و حالم را خیلی بد می کرد، تا اینکه به این نتیجه رسیدم که استفاده از داروها را قطع کنم. در زمانی که دچار افسردگی بودم و با این بیماری دست و پنجه نرم می کردم از همسرم و بچه ها غافل شدم، بعد از مدتی که حال روحی خودم را با قطع کردن داروها بدست آوردم،متوجه شدم همسرم دچار اعتیاد به مواد از نوع گل شده و روز به روز اعتیادش بیشتر می شد و موقعیت شغلی اش را ازدست داده بود و بیکار شده بود و رفتارش بدتر از قبلا شده بود و به همه چیز گیر می داد و نسبت به من خیلی بدبین شده بود و سوءظن پیدا کرده بود و فکر می کرد که من با دیگران ارتباط دارم هرچقدر خدا رو قسم می خوردم و بهش می گفتم اشتباه فکر می کنی، شروع به کتک زدن و توهین و فحاشی در کنار بچه ها می کرد که این اوضاع باعث شده بود بچه ها هم از این موقعیت سوء استفاده کرده و به من توهین کنند.
من دیگر نمی توانستم این وضعیت رو تحمل کنم،حالم دوباره به روال قبلی برگشته بود دیگر چیزی برایم مهم نبود، همسرم وقتی به من مواد داد من هم قید همه چیز را زدم و مصرف کردم الان 1 سال است که هر موادی گیرم آمده مصرف کرده ام ولی الان به اینجا آمده ام چون می خواهم ترک کنم هم خودم و هم همسرم
نظر کارشناسی: زینب حمزه لویی روانشناس خانواده؛
تعارضات آشکاری در رابطه زناشویی این دو فرد از ابتدای زندگی وجود داشته است و با مصرف مواد این تعارضات بیشتر و رنگ و بوی بدبینی گرفته است.
به این صورت که شوهر سعی در تخلیه تکانه های بدگمانی خود دارد و این مسائل نیز باعث می شود که خانم نسبت به خود دچار سرخوردگی شود و عدم دفاع در برابر حرف های ناروا منجر به سرکوب و درونی سازی آنها می شود و در نهایت اختلال افسردگی را نشان می دهد.
نداشتن مرزبندی و حفظ حریم زناشویی در محیط خانواده باعث دخالت و نظر دادن و آوردن زندگی دیگران به فضای زندگی خود شده است و باعث بی حرمتی بین زن و شوهر و والد و فرزند شده است.
اعتیاد همسر نیز در زمان افسردگی خانم شکل گرفته است و این عدم رعایت مرزبندی آسیب شخصی برای هر دو زوج را همراه داشته است.
وجود اعتیاد در خانواده یک معضل اجتماعی و یک عامل قوی در ایجاد خشونت خانگی است که منجر به برهم ریختگی تعادل نظام خانواده می شود. نتیجه این رفتارهای خشونت آمیز آسیب ها و پیامدهای شدیدی همچون:ترس، انزوا، خشونت خصمانه، عدم اعتماد به نفس، احساس بی کفایتی، اعتیاد، طلاق و سایر اختلالات روانی را برای همسران این افراد به همراه دارد.
خانم مبتلا به اعتیاد شده و امید به زندگی خود را از دست می دهد، سلامت روانی آنها دستخوش اغتشاشات می شود، مناسبات اجتماعی آنها مختل می شود و غم،اندوه،احساس تنهایی،شرم و عدم امنیت روانی بر سیطره زندگی آنها استیلا می یابد.
اضطراب آنها برآیندی از اشتغال ذهنی آنها در مورد بی فرجامی و از هم پاشیدگی زندگی است. آنها به دلیل فشار کارهای منزل، مشکلات اقتصادی ناشی از بیکاری همسر معتاد، یکنواختی زندگی و عدم رابطه صمیمانه با همسر، مضطرب و افسرده هستند.
آموزش خوددلگرم سازی به همسران افراد مبتلا به اعتیاد باعث افزایش خودکارآمدی و کاهش فشار روانی آنها می شود.
اقدامات انجام شده توسط مرکز مشاوره و یا دوایر مددکاری برای کیس ویژه :
-دعوت از والدین مراجع جهت همکاری با کارشناس مشاوره و حمایت روحی و روانی از مراجع
ـ همدلی با مراجع و ایجاد احساس درک شدگی در ایشان
ـ استفاده از تکنیک گوش دادن فعال و تخلیه هیجانی
ـ شناسایی احساسات سرکوب شده
ـ آموزش ابراز و بیان احساسات سرکوب شده
ـ فعالسازی رفتاری از طریق شناسایی ارزشها و اهداف و کمک برای تحقق آنها
ـ آموزش مهارتهای مقابله ای هیجان مدار سالم
منبع: رکنا