آتش به جان ایران
مشکل اساسی در مورد آتشسوزی در جنگلها این است که بخش مهمی از مردم، بخش مهمی از کشور را از آن خودشان نمیدانند. علیه چنین جمعبندی میتواند مقاومتهای گسترده ای وجود داشته باشد اما کافی است به بیرون از خانهها، به خیابان، به شهر و به جنگل و صحرا نگاه کنید، اگر از خانه این طور مراقبت میشود، حق با شماست. اگر باید از خانه طور دیگری مراقبت کرد، حالا وقت آن مراقبت است.

ساده شروع میشود. گاهی حتی به سادگی پرت کردن یک ته سیگار از پنجره ماشین، گاهی همه چیز طبیعی است، مثل تابیدن بی وقفه آفتاب بر سرزمین های خشک، یا شاید رعد و برق. خیلی وقت ها هم عمدی است. بر سر لج و لج بازی به دلیل منع اجازه ورود دام به زمین های آسیب پذیر، یا برای ایجاد حاشیه های سیاسی برای مقامات محلی، یا فقط بی مبالاتی و ناقص خاموش کردن آتش منقل جوجه. زمین مستعد آتش است و از خانه مردم دور. می شود سوزاندنش.
آتشسوزیهای جنگلی یکی از بحرانهای زیستمحیطی مهم در جهان و همین طور در ایران است که سالانه بخش قابل توجهی از جنگلها و مراتع را تحت تأثیر قرار میدهد. موضوع تنها این نیست که دود بلند می شود و زمین برای جوجه کباب زدن بعدی نامناسب می شود. در خیلی از موارد گونه های گیاهی و جانوری که در خطر انقراض یا تهدید هستند در این آتش ها از بین می روند و از جمعیتشان کاسته می شود. آتش سوزی ها علاوه بر تخریب اکوسیستمهای طبیعی، تهدیدی برای امنیت زیستی و اقتصادی مناطق مختلف محسوب میشود و هر چه هوا گرم تر و اقلیم خشک تر می شود فراوانی و خطر آنها هم بیشتر می شود.
آتش سوزی واقعا چگونه آغاز می شود؟
علل آتشسوزیهای جنگلی ترکیبی از عوامل طبیعی و انسانی است. نمی شود نادیده گرفت که به هر حال یکی از مهم ترین دلایل آتش سوزی، تغییرات اقلیمی است. افزایش دما، کاهش بارندگی و خشکسالیهای مکرر باعث خشک شدن پوشش گیاهی و استعداد بیشتر زمین و جنگلها برای آتشسوزی میشود. این تغییرات موجب میشوند فصل آتشسوزیها زودتر شروع شده و مدت طولانیتری ادامه پیدا کند.
سوای این که انسان در خود تغییرات اقلیمی هم شریک است، سهلانگاری در روشن کردن آتش، آتشسوزی عمدی برای تغییر کاربری زمین، دامداری، کشاورزی، گردشگری بدون کنترل و ساختوساز در نزدیکی جنگلها هم بر افزایش آتش سوزی جنگ ها تاثیر می گذارد.
با این حال مساله این نیست که اگر انسان ها را از زمین حذف کنیم آتش سوزی ها هم تمام می شود، بادهای گرم و خشک (مثل باد ۱۲۰ روزه در سیستان و بلوچستان)، پوشش گیاهی انبوه و خشک، و ناهمواریهای جغرافیایی حتی بدون انسان ها هم می توانند به آتش سوزی در طبیعت منجر شوند.
به طور کلی کمربند خشک جهان، یعنی مناطقی از کره زمین که دارای اقلیم خشک یا نیمهخشک هستند و بارندگی در آنها بسیار کم است عرض جغرافی بیست تا سی و پنج درجه شمالی و جنوبی در دو طرف خط استوا، که با بارنگی کمتر از 250 تا 500 میلی لیتر در سال، تبخیر بالا، رطوبت کم، اختلاف دمای زیاد بین روز و شب، پوشش گیاهی محدود و بوته ای مشخص می شوند، بیشتر از باقی دنیا مستعد آتش سوزی هستند و ایران هم در همین کمربند قرار دارد؛ نه تنها بیابان ها و پوشش های بوته ای اش، بلکه جنگل هایش هم.
جنگلهای زاگرس در استانهای کرمانشاه، ایلام، لرستان، کهگیلویه و بویراحمد، فارس و چهارمحال و بختیاری که پوشش گیاهی متراکم، شرایط اقلیمی خشک و فعالیتهای انسانی در آنها زیاد است، جنگلهای هیرکانی در مناطق شمالی مانند مازندران و گلستان که پوشش انبوه و رشد سریع گیاهان بهخصوص در بهار باعث ایجاد شرایط مستعد میشود و مناطق خشک و نیمهخشک در استانهای جنوب و شرق مانند خوزستان، بوشهر، هرمزگان، سیستان و بلوچستان و جنوب کرمان که به علت گرمای شدید و بادهای خشک در معرض آتشسوزی قرار دارند از جمله این مناطق هستند. مطالعات GIS و مدلهای یادگیری ماشین نشان دادهاند که بیش از ۶۰٪ مناطق غرب ایران در معرض ریسک بالا تا بسیار بالای آتش سوزی قرار دارند. آن دکلمه مشهور که می گفت: «خانهام آتش گرفته» دیگر یک شعر احساس برانگیز نیست، آن خانه تنها یک خانه مفرد در جایی پشت دوربین های تلفن همراه نیست و آن آتش استعاره ای از هیچ چیزی غیر از خود اتش واقعی نیست.
شصت درصد زمینهای ایران در معرض آتش سوزی است، اما بازه زمانی شدت این آتشسوزی هم مهم است. فصل آتشسوزی در مناطق مختلف کشور با تغییرات جزیی آب و هوایی متفاوت است. مناطق زاگرس از اوایل اردیبهشت تا اوایل شهریور در معرض آتش سوزی است، جنگلهای هیرکانی از اواسط خرداد تا اوایل مهر می سوزند، مناطق خشک و نیمهخشک جنوب و شرق از اواخر فروردین تا اوایل مهر در معرض آتش هستند. این رویه هر سال تکرار می شود. هر چند که در چند سال اخیر به دلیل تغییرات اقلیمی، آتشسوزیها زودتر شروع میشود و دیرتر هم تمام می شود.
البته آتش تنها تهدید پهنه سبز ایران نیست، ایران سالانه حدود ۲۰ تا ۳۰ هزار هکتار جنگل خود را از دست میدهد. بین چهل تا پنجاه درصد از این جنگلزدایی حاصل تغییر کاربری زمین و علم کردن قصر وسط جنگلهای باقی مانده در کشور است. قطع غیر مجاز چوب که یکی از مهم ترین درگیریهای سازمان محیط زیست با مردم است و حاصل آن زخمی و حتی کشته شدن تعداد زیادی از محیط بانان کشور در طول دهه های گذشته است، مسئول بیست تا سی درصد دیگر از این جنگل زداییهاییهاست. آتشسوزیهای فصلی بیست تا سی درصد و چرای دام بین ده تا پانزده درصد از عرصه سبز ایران را هدف قرار دادهاند.
وقتی آتشسوزی رخ میدهد دقیقا چه اتفاقی می افتد؟
مشکل آتشسوزی در جنگل ها و مراتع این است که تمام عرصه های سبز مدام تحت نظر نیستند. هر چند گشت های محیط بانی و جنگل بانی وجود دارد، گاهی مردم خودشان آتش سوزی جنگلی را گزارش می کنند و گاهی با پایش هوایی متوجه آش سوزی می شوند اما عموما تا زمانی که دود قابل ملاحظه ای بلند نشده باشد، سر و صدای قابل شنیدنی نباشد یا آتش به اندازه کافی به محل عبور و مرور مردم نزدیک نباشد که بشود آن را دید، کسی از آتش خبر نمی شود و این یعنی گاهی ساعتی بعد از شروع آتش سوزی و گاهی ساعت ها بعد از شروع آتش سوزی.
نیروهای آتش نشانی شهری در مورد آتش سوزی در جنگل ها مامور نیستند. بنا بر این خاموش کردن آتش سوزی جنگ ها معمولا به عهده نیروهای محیط بانی و جنگل بانی، نیروهای نظامی مانند سپاه، یگان های امدادی مانند هلال احمر و سایر نیروهای داوطلب است.
بسته به این که پوشش گیاهی منطقه چه باشد، شدت و جهت باد چگونه باشد، دسترسی به منطقه چقدر باشد و از چه راه هایی ممکن باشد و در نهایت این که چه مقداری از عرصه درگیر آتش باشد، افرادی که برای خاموش کردن آتش جمع شده اند از راه های مختلفی برای مهار اتش سوزی استفاده می کنند. مهار هوایی آتش با هواپیماها و هلیکوپتر های آتش خاموش کن کمتر اتفاق می افتد هم به این دلیل که شمار این تجهیزات کم است هم به این دلیل که استفاده از آنها گران است. رساندن آب به مناطق درگیر هم اغلب سخت و دشوار و هزینه بر است، می ماند بیل و کلنگ و ایجاد خط شکن آتش. کندن بخشی از پوشش گیاهی برای جلوگیری از سرایت آتش به باقی عرصه به این امید که با تمام شدن مواد آتش گیرنده سوخت آتش هم تمام شود و آرام بگیرد. بعد با همان بیل و کلنگ باید آتش را لکه گیری کرد. باقی مانده آتش های کوچک را زیر خاک دفن کرد تا از شعله ور شدن دوباره آن جلوگیری شود. کار سخت و طاقت فرسایی است که باید در روز و در گرمای هوا و در مقابل هرم آتش انجام شود. معلوم است که پست کردن پست های اینستاگرامی و فحش دادن به دولت بابت خاموش نکردن اتش از آستین بالازدن و عرق ریختن در این مسیر سخت تر است. بخصوص با در نظر گرفتن این که خاموش کردن آتش عرصه های سبز نه تنها قدرت بدنی پیاده روی طولانی، حمل کردن وسایل و مقابله با آتش را لازم دارد بلکه کار خطرناکی است که می تواند مرگ بار باشد. مصطفی عبداللهی جوانی که سال گذشته در جریان تلاش برای خاموش کردن آتش جنگل های بلوط کشته شد، این مساله را شهادت می دهد.
تا به حال، شانزده نیروی داوطلب تنها در مسیر خاموش کردن آتش در پهنه گسترده جنگل های بلوط کشته شده اند، عدد دقیقی از این که چه تعداد نیروهای داوطلب در سال های گذشته به دلیل گیر افتادن در آتش جنگل ها یا به دلیل عوارض مقابله با آتش در عرصه سبز کشته شده اند وجود ندارد و همچنان غیر قابل انکار است که هر چند منابع طبیعی و محیط زیست که می گویند تنها افراد آموزش دیده که مجهز به وسایل پشتیبانی و ایمنی هستند که باید در مقابله با آتش کمک کنند در نهایت بدون کمک مردم دست خالی نمی توان آتش رو به گسترش در منابع طبیعی و زمین های سبز را مهار کرد.
از طرف دیگر، مقابله به آتش افکنی عمدی هم کار دشواری است. ایجاد آتش در جنگل ها و مراتع با استناد به ماده ۴۷ قانون حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها و مراتع می تواند تا ده سال حبس به همراه داشته باشد، اما مساله این است که اغلب نمی توان افرادی که اقدام به آتش زدن جنگ ها و مراتع کرده اند را پیدا کرد؛ در نبود دوربین تنها مسیر اثبات دست داشتن عامل انسانی در ایجاد آتش اعتراف یا وجود شاهد است که هم دو کم یاب هستند. هر چند نمونه هایی از صدور حکم قضایی برای کسانی که اقدام به آتش زدن جنگل ها می کنند وجود دارد اما عملا بسیاری از آتش افروزان می توانند بدون نگرانی از عواقب دست به روشن کردن آتش بزنند.
در کوتاه مدت، آتش سوزی جنگل ها و مراتع بسته به این که آتش شاخه های درختان، تنه آنها یا کف زمین را درگیر کرده باشد، باعث از بین رفتن بخش هایی یا تمام پوشش گیاهی، فرار پرندگان، تخریب لانه های آنها و از بین رفتن جوجه ها، از بین رفتن حیوانات درختی مانند سنجاب ها و تخریب خانه های آنها و کشته شدن نسل بعدی فرزندانشان، کم یاب شدن طعمه و در نتیجه مهاجرت یا از بین رفتن حیوانات شکارچی کوچک مثل روباه، تخریب جنگل یا مرتع و تبدیل آن به چراگاه یا زمین کشاورزی که بازسازی جنگل و مرتع را دشوار تر می کند، از بین رفتن جاذبه های گردشگری، و منابع درآمدی مردم محلی که در نزدیکی محل آتش سوزی زندگی می کنند، افزایش فشار اقتصادی به مردم، افزایش مهاجرت به شهرها و کاهش مراقبت از عرصه سبز است. در میان مدت، فرآیند جنگل زدایی تسریع می شود، خاک توان رویش مجدد خود را از دست می دهد و بیابان پیشروی می کند که در نتیجه جنگل ها و عرصه سبز بیشتری در خطر و تهدید قرار می گیرد، و زمین گرم تر می شود.
پس چی شد؟
تا اینجا یک کشور و آب و هوای خشک داریم که مستعد آتش سوزی است و با تغییرات اقلیمی استعدادش در این زمینه هر روز بیشتر می شود. یک سازمان محیط زیست و سازمان مراتع و جنگ داری داریم که از پایش کردن کل عرصه سبز کشور ناتوان است و منابع کافی برای فراهم کردن تجهیزات ماهواره ای و آتش نشانی برای مقابله موثر با آتش و آتش افروزان را هم ندارد.
یک دعوای سیاسی و منطقه ای و درگیری بر سر منافع خصوصی داریم که دست در دست باد های گرم و ابرهایی که نمی بارند به آتش سوزی عرصه های سبز دامن می زد و یک بی مبالاتی شخصی و بدون سود خاص اقتصادی یا سیاسی داریم که فراموش می کند آتش اتراقش را درست خاموش کند یا سیگارش را در بوته ها نیاندازد.
یک جمعیت حرفه ای از محیط بان و جنگل بان و نیروهای امدادی و گروهی از فعالان داوطلب هم داریم که اغلب با دست خالی، با انگیزه های خصوصی و نوع دوستی شدید برای خاموش کردن آتش در عرصه های سبز تلاش می کنند اما جلوی حجم آتش و تخریبی که به بار می آورد در نبرد نابرابری می جنگند.
در سال های قبل از اردیبهشت و خرداد تا مهر، و در سال های اخیر از فروردین تا مهر و آبان شاهد آتش سوزی های گسترده در جای جای کشور هستیم و نه برنامه ای برای آموزش و تجهیز نیروهای داوطلب وجود دارد، نه برنامه ای برای افزایش امکانات موثر برخورد با آتش، نه تلاش موثری برای آب خیز داری و حفظ و گسترش عرصه های سبز و جلوگیری از نابودی بیشتر آنها.
بر اساس آمارهای رسمی و تحلیلهای مرکز پژوهشهای مجلس و سازمان منابع طبیعی خسارت مالی ناشی از آتش سوزی جنگل ها در ایران بین سال های 87 تا 97 که 140 هزار هکتار از جنگل های کشور از دست رفت به رقم 17 هزار میلیارد تومان می رسد. آمار جدید از این که هزینه آتش سوزی ها در سال های اخیر چقدر بیشتر شده است به صورت رسمی منتشر نشده است.
کاری هم می شود کرد؟
اسنادی مانند گزارش های مرکز پژوهش های مجلس توصیههای کلی مانند سرمایهگذاری در آموزش و خرید تجهیزات و مسلح کردن یگان های حفاظتی به پهپاد و پرنده های آب پاش و مانند آن دارند. برخی توصیه می کنند که منابع آموزشی و آموزش عمومی و فرهنگ سازی باید در دستور کار قرار بگیرد تا به کاهش دخالت عامل انسانی در ایجاد آتش سوزی و افزایش دخالت نیروهای داوطلب در کنترل آتش سوزی ها و حفاظت از عرصه سبز کمک کند. برای اجرای تمام این توصیه ها به پول بیشتر نیاز است که نه در دست سازمان هایی مانند محیط زیست و منابع طبیعی وجود دارد و نه در دست دولت.
با این که توصیه هایی از قبیل « شهروند مسئول بودن» قشنگ است و زیاد هم تکرار شده، محافظت از عرصه های سبز بیشتر از آن که تکلیفی به عهده مردمی که دور از این عرصه ها زندگی می کنند باشد، چالشی برای مردمی است که در نزدیکی این عرصه ها زندگی می کنند؛ همان مردمی که برخی از آنها اسیب زدن به زمین را به عنوان یک حق تضمین شده برای اعلام مخالفت با چیزهای ریز و درشتی که از آن خوشحال نیستند در نظر می گیرند و برخی دیگر برای حفاظت از آن جان بازی می کنند، و تا مرگ پیش می روند.
مشکل اساسی در مورد آتش سوزی در جنگل ها این است که بخش مهمی از مردم بخش مهمی از کشور را از آن خودشان نمی دانند. علیه چنین جمع بندی می تواند مقاومت های گسترده ای وجود داشته باشد اما کافی ست به بیرون از خانه ها، به خیابان، به شهر و به جنگل و صحرا نگاه کنید، اگر از خانه این طور مراقبت می شود، حق با شماست. اگر باید از خانه طور دیگری مراقبت کرد، حالا وقت آن مراقبت است.