نقدی بر اظهارات جدید خیابانی/ فوتبال ناپاک است یا قضاوت ما شتابزده؟
گاهی یک جمله، نه برای مخاطب که برای گویندهاش دردسر میسازد. صحبتهای اخیر جواد خیابانی درباره نسبت «انسان پاک» و فوتبال، دقیقاً از همین جنس بود؛ حرفهایی که بیش از آنکه نقدی اجتماعی باشد، به نوعی بازگشت تیغ به سوی خودِ گوینده تعبیر شد.
وقتی یک چهره رسانهای با سابقه چند دهه حضور در فوتبال، این فضا را ذاتاً ناپاک معرفی میکند و مدعی میشود انسانهای سالم جایی در آن ندارند، ناخواسته در حال زیر سؤال بردن تمام سالهایی است که خود در همین بستر فعالیت کرده، دیده شده، اعتبار گرفته و زندگی ساخته است. اینجاست که مسئله از یک اظهار نظر شخصی فراتر میرود و به تناقضی آشکار تبدیل میشود.
اگر فوتبال، بسکتبال یا کشتی بهزعم آقای خیابانی، میدان فریب و بیاخلاقی است، پس نقش گزارشگر، مفسر و تحلیلگر در این میان چیست؟ آیا تزریق هیجان، ساختن روایت و افزودن بر جذابیت چنین میدانی، خود مشارکت در همان «ناپاکی» ادعایی نیست؟ این پرسش، نه از سر تخریب که از دل یک منطق ساده رسانهای بیرون میآید.
مسئله اصلی اما فراتر از شخص جواد خیابانی است. مشکل از جایی آغاز میشود که به جای نقد ساختارها، به قضاوت کلی درباره انسانها میرسیم. اینکه در فوتبال، رقابت ناسالم، زدوبند یا رفتارهای غیراخلاقی وجود دارد، تردیدی نیست؛ اما آیا این ویژگی مختص فوتبال است؟ آیا در پزشکی، اقتصاد، سیاست، آموزش یا حتی هنر، رقابتهای مخرب و رفتارهای فریبکارانه دیده نمیشود؟ اگر چنین است، باید گفت انسان پاک در هیچ حوزهای جایی ندارد؛ گزارهای که بیش از آنکه جامعهشناسانه باشد، سادهانگارانه است.
جواد خیابانی سالهاست از اخلاق، جوانمردی و اسطورههایی چون پرویز دهداری سخن گفته و همین دغدغهها بخشی از هویت رسانهای او را ساخته است. اما فاصله میان نقد اخلاقی و صدور حکم کلی، فاصلهای ظریف و خطرناک است. وقتی گفته میشود «فوتبال ورزش نیست» یا «فیرپلی در آن معنا ندارد»، عملاً تلاش میلیونها ورزشکار، مربی، داور و هوادار نادیده گرفته میشود؛ آن هم با یک حکم کلی و بدون تمایز.
نکته نگرانکنندهتر، اثرگذاری چنین نگاههایی در رسانه ملی است. رسانهای که بهجای تلاش برای اصلاح، رقابت سالم و ارتقای کیفیت، به نوعی تسلیم بدبینی میشود. نتیجه این رویکرد، نه اصلاح که عادیسازی ضعفهاست؛ همان چیزی که سالهاست گریبان برنامهسازی ورزشی را گرفته است.
نقد فوتبال، نهتنها لازم که ضروری است؛ اما نقد باید دقیق، منصفانه و مسئولانه باشد. اگر قرار است اخلاق به فوتبال بازگردد، راهش حذف صورتمسئله و نفی کلی نیست. راهش اصلاح ساختارها، آموزش، نظارت و مهمتر از همه، گفتوگوی مسئولانه است؛ چیزی که از چهرههای باسابقهای چون جواد خیابانی انتظار میرود.
محبوبیت، مصونیت نمیآورد. همانقدر که خیابانی حق دارد نظر بدهد، فوتبال و مخاطبانش هم حق دارند نقد کنند. شاید وقت آن رسیده که به جای صدور احکام کلی درباره «انسان پاک»، کمی دقیقتر به مسئولیت کلمات در رسانه فکر کنیم؛ چرا که گاهی یک جمله، پیش از آنکه فوتبال را نشانه بگیرد، اعتبار گویندهاش را زخمی میکند.