دستپخت درویش؛ شورِ بینمک در سفره سرخها!
رضا درویش لابد این روزها با خودش فکر میکند که در آشپزخانهای نشسته و بهترین منوی فوتبالی را طبخ کرده؛ فقط مشکل اینجاست که هیچکس حاضر نیست از غذایش بچشد!

پرسپولیس امروز نه بوی قهرمانی میدهد، نه طعم رقابت. چیزی میان یک دیگ نیمپز از تصمیمات اشتباه، چاشنی بیبرنامهگی و ادویهای از خودشیفتگی مدیریتی.
در تیم مردان، سرمربیای روی نیمکت نشسته که هنوز نمیداند نیمکت لیگ برتر ایران، با نیمکت تیمهای پایه آلمان فرق دارد. تیمی که از قهرمان آسیا بودن، رسیده به «یک امتیاز از گلگهر گرفتن». در تیم زنان هم، درویش نسخهای از همان دستورالعمل را اجرا کرده؛ تغییر سرمربی موفق و آوردن مربیای که رکورددار نباختن نیست، رکورددار «نبردن» است!
این ماجرا دیگر فقط «اشتباه مدیریتی» نیست؛ نوعی فلسفه شخصی است. فلسفهای که میگوید: "اگر چیزی کار میکند، حتماً باید عوضش کرد!"
در دوران درویش، پرسپولیس به تیمی تبدیل شده که در مردان، ششم جدول است و در زنان هم ششم جدول؛ یک هماهنگی جالب میان ناکامیها! انگار مدیرعامل تصمیم گرفته عدالت را به معنای واقعی پیاده کند؛ عدالت در رتبه ششم بودن برای همه. از ترکیب ناقص تیم گرفته تا حقوق پرداختنشده بانوان، از انتخاب مربیان بدون تجربه تا نداشتن حتی یک لبخند واقعی روی لب هواداران، همه چیز شبیه فیلمی است که پایانش از همان دقیقه اول لو رفته: بحران در مدیریت.
در این میان، درویش مثل کارگردانی است که هر بار فیلم شکستخوردهاش را به گردن نورپرداز و منشی صحنه میاندازد. او در هر مصاحبهای چنان از «بهترین نقلوانتقالات تاریخ» حرف میزند که گویی ما در لیگ برتر عربستان بازی میکنیم و خبر نداریم! اما نگاهی به زمین بازی کافی است تا بفهمیم از آن «بهترینها»، فقط مصاحبهها باقی ماندهاند. پرسپولیس حالا بیشتر از هر زمان دیگری بیهویت است؛ نه شخصیت تیم قهرمان را دارد، نه شور گذشته را. سکوها علیه مدیرعامل شعار میدهند، بازیکنان با نارضایتی بازی میکنند و زنان تیم حتی یک ریال نگرفتهاند. در این میان، درویش همچنان لبخند میزند، در سکوت مصاحبه میکند و احتمالا فکر میکند توفانها هم بخشی از برنامهاش برای رشد تیم هستند.
اما آقای مدیرعامل!
هواداران پرسپولیس نه غذای بینمک دوست دارند، نه وعده شام فردا را. آنها فقط میخواهند سفرهای ببینند که بوی فوتبال بدهد، نه بوی سیاست، توجیه و فرار از مسئولیت. اگر پرسپولیس امروز بیحال و بیجان است، دلیلش واضح است؛ دستپخت شما و رفقاست. دیگی که در آن تجربه کم، غرور زیاد و نداشتن درک از فوتبال واقعی ریختهاید. و حالا که همه چیز سوخته، کاش شجاعتش را داشته باشید که حداقل گاز را خاموش کنید...