سیاستهای گذشته را تا کجا میتوان ادامه داد؟
اندیشکدهها و مراکز مطالعاتی باید بررسی کنند که آیا حمله 12 روزه رژیم اسرائیل به ایران، بمباران تاسیسات هستهای ایران توسط آمریکا و سقوط دولت اسد باعث کم شدن زور منطقهای ایران شده است یا خیر.

آیا حمله 12 روزه رژیم اسرائیل به ایران و بمباران تاسیسات هستهای ایران توسط آمریکا نتیجه سقوط دولت اسد و کمشدن زور منطقهای ایران بود؟ یافتن پاسخ این سوال دستکم برای اندیشکدهها و مراکز مطالعاتی باید اهمیت ویژه داشته باشد که طبیعتا تعیینکننده سیاست منطقهای ایران در دوره پیش رو خواهد بود.
در حالیکه در شهر بیلبوردهایی دیده میشود با این نوشته که «اگر دمشق سقوط کند نوبت تهران است» یا «میدانستند که اگر دمشق سقوط کند هدف بعدی تهران است» نباید از یاد ببریم فعلا این گزاره تنها یک فرضیه است نه نظریه و اهل علم تفاوت این دو را بهخوبی میدانند.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بهدلیل علقهاش به مباحثی مانند آزادی بیتالمقدس و نزدیکی به جریانهای سیاسی مقاومت، سیاستی را در منطقه در پیش گرفت که به ویژه در یک دهه گذشته نمود خاصی یافت. ایران با شروع جریان بهار عربی در منطقه محاسبات داخلی مسیر تحول در تونس، لیبی و مصر را به ضرر خود نمیدید اما تحولات در سوریه را مخالف محاسبات خود درک کرد. روی کارآمدن جریان اخوانالمسلمین در سوریه برای ایران خوشایند نبود که البته بعد از یازده سال تلاش بالاخره به وقوع پیوست.
در این راستا جمهوری اسلامی ایران سیاست منطقهای را ترسیم کرد که با محاسبات خود قابل تبیین بود. از همینرو برای حفظ دولت بشار اسد هزینه گزافی داد. هزینه داخلی و هزینه مادی فراوان که تاکنون محاسبه دقیقی در مورد آن صورت نگرفته است. اما بین سالهای 2011 تا پیش از ترور سردار سلیمانی در عراق توسط آمریکا، سیاست منطقهای ایران در هارمونی مناسبی با قدرتهای همسوی خود در منطقه داشت؛ از حشد الشعبی تا حزبالله و نهایتا تقویت انصارالله در یمن که با حوادث سالهای اخیر بهویژه حوادثی که جنبشهای منطقه بعد از عملیات طوفان الاقصی در 7 اکتبر 2024 پشت سر گذاشتند، دوره فترت خود را پشت سر گذاشتند از جمله از بینبردن توان تسلیحاتی و رهبری حزبالله تا ورود به جنگ مستقیم با ایران.
آنچه امروز مقابل چشمان ماست و بهواقع در صحنه رخ داده نه نیازمند بزرگنمایی است و نه کوچکنمایی که بهاندازه کافی تحولی چشمگیر و مهم است. به خاک کشور حمله هوایی شده و تاسیسات هستهای که سالها برایش هزینه شده بود بمباران شده است. تعداد کثیری از ژنرالهای نظامی کشته شدهاند و حدود هزار نفر از مردم سرزمین ایران شهید شدهاند.
اکنون باید راهحل برونرفت از این وضعیت برای خودمان دستکم شفاف باشد. گروهی البته معتقدند وضعیت جنگی با اسرائیل همان وعده موعود است و فرصتی است برای نابودی این رژیم. بحث با این گروه را طبیعتا باید علیحده پیش برد. اما گروه دیگری راهحل را در مذاکره با آمریکا بر سر مسأله هستهای و گروهی هم راهحل را مذاکره بر سر همهچیز با آمریکا میدانند. چالشهای زیادی مقابل این دو فکر و ایده هم وجود دارد.
اما گروه دیگری با توجه به همان گزاره تقویت منطقهای معتقدند باید گروههای منطقهای بار دیگر تقویت شوند تا بتوانند حلقه حفاظتی دور ایران باشند. بهنوعی دنبال تکرار همان ماه عسل منطقهای هستند و تکرار آن جملات که اگر در حلب و بیروت نجنگیم، باید در تهران، اصفهان ، تبریز و خرمآباد بجنگیم.
در نبود پرسشگری عمومی در آن زمان امکان بررسی علمی این گزاره فراهم نشد و حالا تاریخ ثابت کرد که هم در دمشق جنگیدیم و هم در تهران.
اکنون در چه وضعیتی قرار داریم؟ آیا باید برای ساقطشدن حکومت جولانی جوان در دمشق لحظهشماری کنیم تا بار دیگر بتوانیم پایگاههای مستشاریمان را در آنجا برپا کنیم؟ یا به ائتلاف با قطر و ترکیه برای نزدیککردن مواضع حکومت نزدیک به آنها در سوریه به خود بکوشیم؟
در لبنان چطور؟ تا کجا میتوانیم با خلع سلاح حزبالله مخالفت کنیم و متهم به دخالت در امور داخلی آنها نشویم؟ بیراه نیست اگر مهمترین هدف اولین سفر علی لاریجانی، رئیس جدید شورای عالی امنیت ملی، به لبنان را تحقق همین هدف بدانیم که با سخنان شیخ نعیم قاسم به نظر میرسد محقق شده است اما تاریخ انقضایش چه زمانی خواهد بود؟ مشخص است که پارلمان و دولت لبنان زیر فشار اروپا، آمریکا و از همه مهمتر اسرائیل قرار دارند. آنها تا کجا این فشار را تحمل خواهند کرد؟
به نظر میرسد جمهوری اسلامی ایران بهدنبال سپریشدن زمان و تحولات آتی است تا به وقت اتفاقاتی احتمالی در لبنان بار دیگر دولت آنها نمکگیر رشادت نظامی اعضای حزبالله و خود از درخواست خلع سلاح این گروه منصرف شوند. آیا این اتفاق رخ خواهد داد؟
اگرچه نشانهای از این دیده نمیشود که سیاست خارجی با یک نسخه و راهبرد خاص در حال طراحی باشد اما نظریه دانستن گزاره «میدانستند اگر دمشق سقوط کند نوبت تهران است» حتما خسارتبار است و ما تاکنون بهاندازه کافی هزینه این سیاست را دادهایم.