خوابزدگی ژئوپلیتیکی؛ داستان تلخ ایران در رقابت کریدورها
یاسر هاشمی

در جهانی که رقابت برای سلطه بر مسیرهای تجارت جهانی، انتقال انرژی ، دیتا و همچنین مسافرهر روز پیچیدهتر و فشردهتر میشود، ایران با موقعیتی که روزگاری مرکز تمدنها و مسیرهای جهانی بود، امروز بیش از هر زمان دیگر از متن به حاشیه رانده شده است. این حاشیهنشینی نه از فقر جغرافیا که از سوءمدیریت، لجاجتهای سیاست خارجی، ناتوانی در دیپلماسی اقتصادی، و نادیدهگرفتن ضربآهنگ توسعه جهانی نشأت میگیرد.
این مقاله، یک روایت انتقادی است از یک فرصتسوزی ملی. تلاشی است برای هشدار دادن به حاکمیت و تصمیمگیران ایرانی که در عصر رقابت راهبردی، درجا زدن، یعنی عقبماندن. روایتی است صریح، مستند و نگرانکننده درباره اینکه چگونه ایران، در حالی که میتوانست به چهارراه تجارت جهانی تبدیل شود، به حاشیه کریدورهای جهانی رانده شد. که به گفته اندیشکده استیمسون، موقعیت حساس ژئوپلیتیک ایران میتوانست این کشور را به هاب ترانزیتی منطقه تبدیل کند، اما حدود دو دهه انزوای سیاسی، تحریمهای گسترده و زیرساختهای ناقص مانع احیای این جایگاه شده است
کریدورها در قرن بیستویکم، دیگر صرفاً مسیرهای حملونقل نیستند؛ آنها بازیگران خاموش قدرت، تجارت و امنیتاند. کشوری که در مسیر کریدورها قرار دارد، فقط کالا و انرژی منتقل نمیکند، بلکه سیاست و قدرت نیز جابهجا میکند. ایران با قرار گرفتن در قلب فلات اوراسیا، در موقعیتی نشسته است که میتوانست آن را به «هاب» همهچیز بدل کند: از ترانزیت کالا گرفته تا گاز، برق، اینترنت و حتی مسافر. اما امروز با تأسف، بیشتر نقشههای ترانزیتی جهان، یا ایران را دور میزنند یا نقش آن را کمرنگتر از آنی ترسیم میکنند که جغرافیایش ایجاب میکرد.
ایران با استقرار بنادر مهمی در امتداد خلیج فارس و دریای عمان، جایگاه ترانزیتی برجستهای دارد.
برای نمونه، مسیر بینالمللی شمال-جنوب (INSTC) که در سال 1375 با کریدور شمال به جنوب از مسیر سرخس تفکر ان اغاز گردید توسط ایران، روسیه و هند تأسیس شد که هند و دریای هند را از طریق ایران به روسیه و اروپا از مسیر دریای خزر متصل میکند
تا کنون ایران حدودا ۱۸ میلیون تن کالا ترانزیت کرده، آنهم با زیرساختهایی که ظرفیت ۸۰ میلیون تن دارند. آذربایجان و ترکیه در همین سال، بیش از دو برابر این رقم را با همکاری به اروپا رساندند. قطر در پارس جنوبی، شریک میدان گازیاش یعنی ایران است، اما سالانه بیش از ۱۰ برابر گاز مایع صادر میکند. ایران نه خط لولهای به اروپا دارد، نه زیرساختی برای LNG. خطوط ناتمام ریلی مانند رشت ـ آستارا و خواف ـ هرات به نمادهایی از توسعه ناتمام تبدیل شدهاند.
بازیگران اصلی منطقه یکییکی به جد برخاسته اند. ترکیه با اتصال به اروپا و قفقاز، تبدیل به مسیر میانی آسیا ـ اروپا شد. آذربایجان با ساخت خط باکو ـ تفلیس ـ قارص، بخشی از قطارهای چین به اروپا را از خود عبور میدهد. امارات با بندر جبلعلی، مسیر اصلی توزیع کالاست. عربستان با مشارکت در کریدور IMEC، میخواهد بازیگر کلیدی هند به اروپا شود. عراق بندر فاو را با سرمایه میلیاردی احیا کرده تا تجارت جنوب خلیجفارس را از ایران منحرف کند. حتی اسرائیل، در تریبون سازمان ملل، نقشهای به جهانیان نشان داد که در آن کریدور پیشنهادی اشفقط تضعیف ایران بود .
در چنین شرایطی، دولتهای منطقه با مشارکت قدرتهای جهانی (از آمریکا تا چین) مسیرهایی میکشند که ایران را، نه در مرکز، بلکه در حاشیه قرار میدهد. IMEC، کریدور هند ـ خاورمیانه ـ اروپا، رسماً اعلام شده است. این یعنی هند دیگر منتظر INSTC نخواهد ماند؛ آنها از دریای عرب، به عربستان و اسرائیل و ترکیه وصل میشوند. و این یعنی ایران، با همه هیمنه جغرافیاییاش، عملاً کنار گذاشته شده.
دلیل این عقبماندگی چیست؟ یک فهرست بلندبالای میتوان نوشت که هم فرصتسوزند و هم رقیبساز:
عدم ثبات در سیاست خارجی، همراه با دیپلماسی اقتصادی ناتوان و منزوی؛
تأخیر در تکمیل پروژههای کلیدی (مانند رشت ـ آستارا، خواف ـ هرات)؛ یا بیثباتی در تصمیمگیری
تحریمهای اقتصادی و بانکی که سرمایهگذاری در زیرساخت را دشوار کردهاند؛ تحریمهای مزمن و بیپایان
نا آگاهی از ضرب آهنگ توسعه جهانی
فساد و ناکارآمدی در اجرای پروژهها و ضعف در استانداردهای بینالمللی لجستیکی و فنی
و خطرناکتر از همه، توهم ژئوپلیتیکی.
یکی از باورهای غلط در ادبیات سیاستگذاری ایران، این است که موقعیت جغرافیایی ارزش ذاتی دارد و جهان ناگزیر است روزی به اهمیت آن پی ببرد. این توهم، نهتنها موجب غفلت از تحولات محیطی شده، بلکه ایران را در موضع انفعالی نگه داشته است. در واقع، موقعیت جغرافیایی تنها یک مزیت نسبی است که اگر با اراده راهبردی، سرمایهگذاری و دیپلماسی همراه نشود، به هیچ مزیت رقابتیای تبدیل نخواهد شد.
نقشه کریدورها در قرن ۲۱ بیش از آنکه بر مبنای جغرافیا باشد، بر اساس اراده سیاسی، قدرت تعامل، ظرفیت لجستیکی، و امنیت سرمایهگذاری بازطراحی میشود. کشورهایی مانند امارات، ترکیه، آذربایجان و حتی عراق، بدون داشتن وسعت ایران یا منابع آن، با تکیه بر سیاستگذاری هدفمند و مشارکت بینالمللی، به بازیگرانی کلیدی در مسیرهای جدید جهانی بدل شدهاند.
این توهم که «ما در بهترین نقطه جغرافیایی هستیم، پس دنیا مجبور است با ما کار کند»، بزرگترین خیانت فکری به ملت ایران است. دنیا امروز مجبور نیست با هیچکس کار کند؛ دنیا مسیرهای خودش را طراحی میکند، سرمایهگذارش را انتخاب میکند، و اگر کشوری ناامن، تحریمشده، غیرشفاف و بدون برنامه باشد، بهسادگی دور زده میشود.
در سال ۲۰۲۴، ترکیه از طریق سوریه پروژههایی را مطرح کرده که گاز خاورمیانه را از جنوب به شمال منتقل کند. عربستان و امارات در طرحهای مشترک با اسرائیل، نقشههای نوین انرژی و ترانزیت ترسیم کردهاند. عراق با بندر فاو، تجارت دریایی ایران را تهدید میکند. پاکستان با چین از طریق CPEC به اقیانوس وصل شده. آسیای مرکزی با آذربایجان و ترکیه تعامل زیرساختی ایجاد کرده است.
کریدور زنگزور اگر عملیاتی شود، ترکیه و آذربایجان را به یکدیگر متصل کرده و عملاً ترانزیت شرق به غرب در قفقاز جنوبی را بدون نیاز به ایران کامل میکند. این مسیر بخشی از طرح بزرگتر اتصال آسیای مرکزی به اروپا از طریق شبکههای جادهای و ریلی است که به کریدور میانی (Middle Corridor) معروف است.
و ایران؟ هنوز منتظر تکمیل یک خط ۱۶۵ کیلومتری رشت ـ آستارا است؛ خطی که اگر بود، میتوانست روزانه هزاران تن کالا را بین اروپا، روسیه و هند عبور دهد. هنوز درگیر توافق با هند درباره چابهار است؛ بندری که میتوانست دروازه ورود جنوب آسیا به آسیای مرکزی باشد. هنوز برای برق صادراتی با همسایگان درگیر است. هنوز خطوط گاز به پاکستان و عراق ناتماماند. هنوز در دنیای ۲۰۲۵، تصور میکنیم «جغرافیا کافی است».
اما آینده، به آنهایی تعلق دارد که تصمیم میگیرند، اجرا میکنند، و در رقابت میدوند. ما سالهاست ایستادهایم. و ایستادن، در دنیای در حال دویدن، یعنی عقبماندن.
کریدورها مسیرهای بیجان هندسی نیستند؛ آنها حاصل پیوند سیاست، ثبات، سرمایه و تصویر جهانی یک کشورند. کشورهایی که میخواهند بخشی از مسیر اصلی مبادلات جهانی باشند، ابتدا باید بخشی از نقشه اعتماد جهانی شوند. ایران اما، در سالهای گذشته، نهتنها از این نقشه حذف شده، بلکه با اصرار بر سیاستهای فرسایشی، حتی دوستان بالقوهاش را نیز از خود دور کرده است.
کریدورهای جهانی همچون ریلهایی هستند که اگر ایران در طراحی و بهرهبرداری آنها شرکت نکند، مسیرها تثبیت خواهند شد و دیگر جابهجایی ممکن نیست
در همین منطقهای که روزگاری مرکز جاده ابریشم بود، اکنون ترکیه نقش «دروازه اوراسیا» را بازی میکند. امارات هاب انرژی و تجارت شده است. قطر صادرکننده بزرگ گاز جهان است. عراق در حال تبدیلشدن به مسیر جایگزین تجارت جنوب است. عربستان شریک استراتژیک هند و اروپا در پروژه IMEC شده. آذربایجان نقش خود را در کریدور قفقاز تثبیت کرده. اسرائیل نقشه خودش را روی میز گذاشته. و ما؟ هنوز در تریبونهای داخلی از «نقش بیبدیل ایران» سخن میگوییم.
در میان مدیران و سیاستگذاران، هنوز این ایده فریبنده وجود دارد که «ما آنقدر مهم هستیم که دیگران مجبورند با ما کار کنند». اما نه، دنیا دیگر بر اساس اجبار جغرافیا تصمیم نمیگیرد. دنیا بهسوی سرعت، امنیت و اعتماد میرود. کشوری که زیرساخت تکمیلشده، ثبات سیاسی، نهادهای شفاف و تعامل با جهان نداشته باشد، هر چقدر هم در مرکز نقشه باشد، از مسیرهای اصلی حذف خواهد شد.
کدام دولت در دنیا حاضر است میلیاردها دلار بار یا انرژی را از کشوری عبور دهد که در معرض تحریمهای بانکی، سیاسی، و حتی امنیتی است؟ چگونه میتوان انتظار داشت هند، اروپا، چین، یا حتی روسیه بهطور کامل به ما اعتماد کنند، در حالی که قوانین سرمایهگذاری ما، هر چند ماه تغییر میکند، قراردادها نقض میشود، و تحریمهای جهانی همچنان پابرجاست؟
داستان تلخ ایران در رقابت کریدورها، داستان غفلت است. داستانی که روزی در کتابهای درسی ثبت می شود. ونسل آینده می خواند که ما چگونه از نقطه اتصال تمدنها، به حاشیهنشین نقشه جهانی تبدیل شدیم. باید بداندیم که تصمیم نگرفتن، گاهی خطرناکتر از تصمیم غلط است.
تا زمانیکه فضای بینالمللی ایران با عدم قطعیت در روابط خارجی، تحریمهای فعال و نزاعهای دیپلماتیک همراه باشد، هیچ سرمایهگذاری بزرگی در کریدورها محقق نخواهد شد. کاهش تنش با کشورهای منطقه و بازسازی روابط با دنیا ، با شناخت دقیق نظم جدید جهانی شرط ضروری مشارکت در پروژههای کلان منطقهای است.
در پایان، باید با شفافیت گفت: اگر امروز در سیاست خارجی، در اصلاح زیرساختها، در بازتعریف نقش منطقهای خود، و در بازسازی تصویر بینالمللی ایران تصمیمی نگرفته شود، فردا خیلی دیر خواهد بود. دنیا با سرعت در حال ساختن مسیرهای نو است.
و ما؟ یا وارد این مسیرها میشویم، یا برای همیشه در حاشیه آنها خواهیم ماند.