از استانداری فارس تا صلح حماس
تا ایران جایگاه خود را در پازل جهان ِبهشدت روبهتغییرِ امروز و آینده بهدرستی و بر مدار خرد و منطق ترسیم نکند، نهتنها اقتصاد ایران بلکه همه ایران با همه دنیا دچار چالشهای هردمافزا خواهد شد و فرصتهای موجود نیز یکى پس از دیگرى از دست خواهند رفت.

فروردین سال۱۳۸۴ بود. من استاندار فارس بودم. همایش «اقتصاد ایران، چالشها و فرصتها» به ابتکار سازمان مدیریت و برنامهریزی در هتل همای شیراز برگزار میشد. سفراى بسیارى از کشورها در ایران، سفراى ایران در بسیارى از کشورها، مقامات و مسئولان بلندپایه اقتصادی کشور، جمعی از فعالان اقتصادی و نیز اساتید و صاحبنظران حوزه اقتصاد از شرکتکنندگان در این همایش بودند.
در آیین افتتاحیه بعد از صحبت آقای تاجگردون که آن زمان معاون سازمان برنامهوبودجه و دبیر همایش بود و قبل از صحبت آقای شرکا که رئیس همایش محسوب میشد، نوبت به بنده رسید که میزبان همایش بودم و میبایست به رسم ادب و احترام به میهمانان خیرمقدم میگفتم. ضمن ادای این وظیفه تشریفاتی، نکتهای را هم طرح کردم که در نشست اول همایش و حتی نشستهای بعدی بیشتر سخنرانان از خود دکتر شرکا گرفته تا سفیران اروپایی در ایران و سفرای ما در آن کشورها و بهویژه سفیر ایران در ژاپن و حتی اساتید بنام حوزه اقتصاد، ابتدا به نکتهای که من طرح کرده بودم ارجاع میدادند و سپس مطالب خودشان را ارائه میکردند.
و اما آن نکته. گفتم: تا ایران جایگاه خود را در پازل جهان ِبهشدت روبهتغییرِ امروز و آینده بهدرستی و بر مدار خرد و منطق ترسیم نکند، نهتنها اقتصاد ایران بلکه همه ایران با همه دنیا دچار چالشهای هردمافزا خواهد شد و فرصتهای موجود نیز یکى پس از دیگرى از دست خواهند رفت. بهعنوان نمونه از رفتار برخی افراطیون ایران و حمایت غلوآمیز از فلسطین که لامحاله به غربستیزی افراطی نیز منجر میشود، اشاره کردم و آن را مهمترین عامل چالشبرانگیز بینالمللی برای ایران دانستم و نتیجه نهایی این ابرچالش را با نقل حکایتی از سعدی شیرازی به تمثیل کشیدم که: «شخصی همه شب بر سر بیمار گریست، چون صبح برآمد، آن شخص بِمُرد و بیمار بزیست.»
و البته دیرهنگامِ شب طی تماس تلفنی که برادر عزیز جناب علی آقای خاتمی داشتند، از قول آقای رئیسجمهور مراتب تذکرِ سرزنشآلودی را از طرح چنین مطالبی را به بنده اعلام و تفهیم کردند که بهتر است به جای این حرفها به فکر آبرسانی و برقکشی به روستاهای محروم فارس باشم که از حق نگذریم تذکر بجا و درستی هم بود...