راه بازگشت به همبستگی
انسجام اجتماعی، که پایه امنیت، توسعه و ثبات سیاسی است، امروز فرصتی واقعی برای بازآفرینی و تقویت خود در جامعه ایران یافته است.

قادر باستانی تبریزی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت:
انسجام اجتماعی، که پایه امنیت، توسعه و ثبات سیاسی است، امروز فرصتی واقعی برای بازآفرینی و تقویت خود در جامعه ایران یافته است. اگرچه شکافهای اقتصادی، فرهنگی و نسلی عمیق شدهاند و حس تعلق جمعی و اعتماد به نهادهای حکمرانی کاهش یافته، جامعه هنوز ظرفیت پیوند دوباره را دارد. تفاوتها و فاصلهها، اگر درست مدیریت شوند، میتوانند نقطه شروع گفتوگو و همافزایی باشند و حس تعلق جمعی و اعتماد به نهادها را بازسازی کنند. ایران میتواند از دل تفاوتها، همبستگی بسازد و از دل شکافها، اعتماد و از دل چالشها، امید بزاید. وقتی نسلها، طبقات و سبکهای زندگی مختلف بر اصول حداقلی و ارزشهای مشترک توافق کنند، تهدیدهای درونی به فرصت تبدیل میشوند و توان ملی برای مقابله با بحرانها تقویت میگردد. این مسیر میتواند جامعه ایران را به سمت یک جامعه پویا، همبسته و پایدار هدایت کند. یکی از برجستهترین تحولات سالهای اخیر، گسترش فاصله میان گروههای اجتماعی است؛ فاصلهای که دیگر فقط اقتصادی نیست، بلکه سبک زندگی، الگوهای مصرف، نوع آموزش، شکل تفریح و حتی هویت فرهنگی را در بر گرفته است. این شکاف، هم خود را در فضاهای شهری و محلات نشان میدهد و هم در شبکههای اجتماعی و فرهنگ روزمره و باعث شکلگیری دو جهان موازی میان طبقات مختلف شده است. کودکانی که در مدارس محروم و با امکانات محدود رشد میکنند، با کودکان مرفه و در دسترسی به آموزش و فناوری پیشرفته تفاوتی بنیادی پیدا میکنند. نسلی که آینده ایران را خواهد ساخت، از همان آغاز، تجربهای متفاوت از همتایان خود دارد. ریشه این گسستها چندلایه است و از سیاستهای اقتصادی ناکارآمد، توزیع ناعادلانه منابع، تغییرات فرهنگی جهانی و مداخلات نادرست در میدانهای فرهنگی و رسانهای ناشی میشود. تمرکز بر رشد اقتصادی نابرابر، حمایت از طبقات محدود و الگوسازی سبکهای زندگی مرفه در رسانهها و شبکههای اجتماعی، فاصله میان گروهها را تشدید کرده و باعث میشود حس محرومیت و بیعدالتی در بخشهای وسیعی از جامعه افزایش یابد. در کنار آن، شکاف نسلی نیز با سرعت در حال گسترش است. نسل جدید که با فناوری و آموزش غیررسمی درگیر است، تجربهای متفاوت از نسلهای پیشین پیدا کرده و این امر به دوگانگی در سبک زندگی و الگوهای فرهنگی دامن زده است.
پیامد ادامه این روند، تضعیف انسجام اجتماعی، کاهش اعتماد عمومی به نهادهای حکمرانی و افزایش تنشهای سیاسی و اجتماعی است. جامعهای که نتواند بر اصول حداقلی و ارزشهای مشترک توافق کند، ظرفیت خود برای مقابله با تهدیدات داخلی و خارجی را از دست میدهد. انسجام اجتماعی، همانطور که دورکیم نشان داده، محصول پایبندی به هنجارهاست. در جوامع کوچک و سنتی، این پایبندی ناشی از همانندی اعضاست، اما در جوامع بزرگ و متکثر، همانندی ممکن نیست و انسجام تنها از طریق هنجارهایی که هماهنگی و وابستگی متقابل ایجاد میکنند، حفظ میشود. این هنجارها باید رسمی یا غیررسمی، اما مبتنی بر واقعیتهای اجتماعی و تفاوتهای فرهنگی باشند. در ایران، بسیاری از قوانین و هنجارهای رسمی هنوز بر حفظ همانندی تاکید دارند. از سیاستهای فرهنگی گرفته تا مقررات اجتماعی، تلاش میشود افراد را یکشکل کنند، در حالی که جامعهای متکثر نمیتواند به چنین هنجارهایی پایبند باشد. این تلاش برای همشکلسازی، خودتنظیمی اجتماعی و فرهنگی را مختل کرده و هسته مشترک ارزشها را تضعیف میکند. مداخلات نادرست در میدانهای فرهنگی، استقلال داوری و تولید معنا را محدود کرده و جریانهای متعادل دینی و فرهنگی را ضعیف کرده است. نتیجه آن است که جامعه دیگر نمیتواند بر اصول حداقلی و ارزشهای مشترک به توافق برسد و انسجام اجتماعی آسیب میبیند. با این حال، هنوز فرصتهای مهمی برای مدیریت این شکافها و تقویت انسجام اجتماعی وجود دارد. کلید حل مساله، «مدیریت تنوع» است نه یکسانسازی. هنجارها باید هماهنگکننده باشند و جامعه باید اجازه داشته باشد سبکهای زندگی متنوع را در چارچوب ارزشهای حداقلی هماهنگ کند. اصلاح سیاستهای آموزشی، گنجاندن آموزشهای غیررسمی در کنار آموزش رسمی و ایجاد مهارتها و شایستگیهای مشترک میان نسلها، میتواند بخش مهمی از این راهبرد باشد. رسانهها و نمادهای فرهنگی نیز میتوانند با ارایه الگوهای مثبت و فراگیر، حس همبستگی و وابستگی متقابل را تقویت کنند و شکافهای فرهنگی و نمادین را کاهش دهند. طراحی شهری و فضاهای عمومی باید امکان تعامل میان گروههای مختلف اجتماعی را فراهم کند و جداسازی فیزیکی را کاهش دهد.
سیاستهای اقتصادی نیز باید دسترسی برابر به خدمات پایه مانند مسکن، آموزش و سلامت را تضمین کنند تا حس عدالت و تعلق اجتماعی تقویت شود.
تجربه کشورهای موفق نشان میدهد که انسجام اجتماعی بدون کاهش تنوع ممکن است. آنها با ایجاد قوانین هماهنگکننده، آموزش فراگیر، سیاستهای توزیعی و تقویت ارزشهای مشترک، جامعهای متکثر اما همبسته ساختهاند. ایران امروز نیز جامعهای پیچیده و متکثر است که فرهنگ مدرن، ملی و دینی را همزمان در خود دارد و انسجام اجتماعی در چنین جامعهای نه از مسیر همانندی، بلکه از طریق وابستگی متقابل، هنجارهای هماهنگکننده و ارزشهای مشترک پایه ایجاد میشود. مقابله با تهدیدات داخلی و خارجی، نیازمند شناخت درست شکافها، بازتعریف هنجارها و ایجاد فرصت برای خودتنظیمی اجتماعی است. شکافهای موجود، اگر به درستی مدیریت شوند، میتوانند به فرصتی برای بازآفرینی انسجام و همبستگی اجتماعی تبدیل شوند؛ فرصتی که جامعه را نه به سمت همشکلی، بلکه به سمت تعامل و وابستگی متقابل هدایت میکند و پایههای یک زندگی جمعی پایدار را مستحکم میسازد.
انسجام اجتماعی، مانند نخی نازک در تار و پود جامعه ایران است. اگرچه ممکن است گسسته به نظر برسد، اما هر دست که برای بازسازی و پیوند دوباره آن بلند شود، قدرت دارد کل پارچه جامعه را محکم و زیبا کند. اگر امروز نسلها، طبقات و سبکهای زندگی مختلف بتوانند بر ارزشهای حداقلی و مشترک توافق کنند، فردا جامعهای خواهیم داشت که نه تنها تابآور و پویاست، بلکه میتواند به الگویی برای بازآفرینی انسجام در هر جامعه متکثری تبدیل شود. انسجام، نه هدیهای از بیرون، که دستاوردی است که خود ایرانیان با آگاهی، همکاری و همدلی میآفرینند.