EN
به روز شده در
کد خبر: ۴۴۹۵۷

اهمیت اجماع ملی

تضعیف حاکمیت ملی به مفهوم این است که ایران را به سمت زمین سوخته سوق دهیم

اهمیت اجماع ملی
اعتماد

روزنامه اعتماد گفتگوئی را با  بیژن عبدالکریمی منتشر کرده است:

 بار دیگر پس از فعال‌سازی اسنپ بک، جامعه ایرانی با یک معادله کلیشه‌ای مواجه شده است؛ اینکه «آینده چه خواهد شد؟» سال‌هاست که ایرانیان با وقوع هر شوک تازه‌ای در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی و دیپلماسی، تلاش می‌کنند واکنش مناسبی نشان دهند. جنگ 12 روزه به بسیاری از ایرانیان اهمیت امر ملی را یادآور شد و به آنان نشان داد که از منظر ماهوی، وجودی و اگزیستانس سلطه‌پذیر نیستند، بنابراین طبیعی است که حال و هوای مردم در نخستین شوک پس از جنگ 12 روزه با نمونه‌های مشابه تفاوت داشته باشد. در تجربه‌های قبلی خرید دلار، سکه طلا و تبدیل ریال به دلار، نخستین واکنشی بود که مردم به رخدادهای اینچنینی نشان می‌دادند اما این‌بار دهک‌های محروم و متوسط ایرانی امروز در تلاش برای رساندن امروز به فردا و امسال به سال آینده هستند. علی‌رغم این مشکلات اما اتفاقا دهک‌های محروم و متوسط منادیان انسجام و اتحادند و درک بالای خود را از امر ملی نشان می‌دهند. در روزهایی که مردم ایران به دنبال مرهم نهادن بر زخم‌های اقتصادی و معیشتی‌شان هستند، جماعتی تندرو در درون و بیرون مجلس، جشن فعال‌سازی مکانیسم ماشه برگزار کرده و به هم شادباش می‌گویند. جماعتی که از منظر بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه، کار آنها را در عرصه سیاسی ایران زمین باید تمام شده دانست. 

عبدالکریمی که مدت‌هاست منادی امر ملی در عرصه رسانه‌ای کشور شده و به خاطر برخی ترجیع‌بندهای خاص، مورد تهاجم هم قرار گرفته، این‌بار در گفت‌وگو با «اعتماد» از مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم می‌گوید.

 موضوعی که قبلا به خاطر طرفداری از قرائت رسمی، متهم به جانبداری از حکومت شده بود. او با اشاره به اینکه حاکمیت ابتدا باید نان و آب مردم را تامین کند، حاکمیت باید مردم را در امکانات کشور سهیم کند و آنها را ارج نهد. 

به اعتقاد این استاد فلسفه، انسجام ایجاد شده پس از جنگ 12 روزه یک رفتار غریزی بود و باید تلاش کرد آن را به خودآگاهی جمعی بدل کرد. تحولی که می‌تواند زمینه‌ساز یک رنسانس اجتماعی- سیاسی و پارادایم شیفت باشد.

    اساسا جامعه ایرانی از نظر ذهنی و روانی زمانی که با یک بحران مواجه می‌شود چه مواردی را باید مورد توجه قرار بدهد؟ یک چنین جامعه‌ای چگونه می‌تواند از خود امر ملی و تمامیت ارضی خود حفاظت کند؟

حاکمیت هر تصمیمی که می‌گیرد باید اجماع ملی و نخبگانی را در کنار خود داشته باشد. بدون ایجاد این اجماع ملی و نخبگانی اصولا هیچ تصمیمی به سرانجام مورد نظر نمی‌رسد. ایران فعلا یک واحد سیاسی است که تحت فشار شدید امپریالیسم و نظام سلطه قرار دارد. من این حرف را بارها زده‌ام و بهای آن را پرداخته‌ام، فکر می‌کنم در شرایط فعلی که طرف مقابل بی‌توجه به مفاد نظام بین‌الملل بر طبل تنش و تنازع می‌کوبد، مقاومت کم‌هزینه‌تر از تسلیم است. البته دولت آقای پزشکیان نشان داده تا آخرین حد ممکن برای اجتناب از جنگ و تحقق مطالبات از طریق دیپلماسی تلاش می‌کند. شخص آقای پزشکیان راهی نیویورک شد تا از هر فرصتی برای پایان دادن به تنش و عدم بازگشت تحریم‌ها استفاده کند. به طرف‌های مقابل یادآور کرد که مفاد برجام توسط غربی‌ها کنار گذاشته شد و ایران تعهدات خود را ذیل این سند اجرایی کرده بود اما باز هم طرف مقابل حاضر به مواجهه منطقی نشد.

    اما نشانه این تلاش‌ها در داخل کشور هنوز نمایان نشده است. انگار در سطح داخلی در اقناع افکار عمومی کار قابل توجهی صورت نگرفته است؟

هنوز که هنوز است بخشی از نخبگان و مردم ایران تحت تاثیر فضاسازی خاص رسانه‌های غربی و برخی رسانه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان قرار دارند. نخبگان و روشنفکران ناتویی ما و کنشگران سیاسی و اجتماعی متاثر از ایران اینترنشنال می‌گویند ایران باید ترک تخاصم کند! این افراد یک ‌بار هم نگفته‌اند این غرب است که باید تغییر رویه بدهد. 

    به هر حال هر کشوری در راستای منافع ملی خود کار می‌کند. تلاش غربی‌ها کسب بیشترین سود و منفعت از هر ارتباطی است. مساله مردم این است که آیا تصمیم‌سازان ایرانی هم در راستای منافع ملی مردم خود کار می‌کنند؟

معتقدم ما ایرانی‌ها به عنوان یک واحد سیاسی در این جریان مظلومیم. توجه داشته باشید که می‌گویم در این جریان خاص مظلومیم نه در همه شؤونات و پرونده‌ها! معتقد نیستم نظام حکمرانی ایران اشتباهی نداشته اما امروز ایران می‌گوید آقا من حاضرم بیایم و در قالب نظام بین‌الملل و محتوای NPT و... مذاکره کنم. اما امریکا نمی‌پذیرد. امریکا و غرب در برابر ایران دو گزینه قرار داده است. یا جنگ یا تسلیم مطلق. هر دوی این مسیرها برای ایران هزینه‌های خاص خود را دارد. اما تسلیم مطلق ایران را به دوران پیشااستعمار و استعمار بازمی‌گرداند که ایران بخشی از مستعمره غرب بود. البته غرب به همین هم قانع نخواهد شد. اینها تا ایران را تکه تکه نکنند، ول کن نیستند. هر کنشکر سیاسی و اجتماعی و هر روشنفکری که در جهت تشدید تعارض دولت - ملت در ایران حرکت کند، یک امر غیراخلاقی مرتکب شده و به کشور و ملت ایران خیانت کرده است.

    امروز مردم با مشکلات اقتصادی بسیار و فشار زایدالوصف معیشتی روبه‌رو بوده و از آینده می‌ترسند. چطور می‌توان این مردم را پای حفاظت از ایران و ساختار سیاسی آورد؟ 

مردم همواره حضور خود را نشان داده‌اند. بارها گفته‌ام، گفتمان انقلاب و حاکمیت ما از فقدان یک اینرسی گفتمانی و یک اینرسی تشکیلاتی رنج می‌برند. رسانه‌ها را ورشکسته کرده‌اند و از ریسمان سیاه و سفید هم می‌ترسند. صدا و سیما هم فاجعه است و به هر چیزی شبیه است جز اینکه یک رسانه ملی باشد. مردم رها شده‌اند و ریسمان هدایت ایرانیان به دست رسانه‌های خارج از کشور افتاده است. در شرایطی که به ‌طور طبیعی صدا و سیمای ملی باید خانه چهره‌های ملی و ایران‌دوستان واقعی باشد. نخبگان و فرهیختگان با تفکرات مختلف باید در صدا و سیما حاضر شوند و موضوع امر ملی را از ظن خود تشریح کنند. اما صدا و سیما سرگرم جناح بازی‌ها و جناح بندی‌های سطحی و مبتذل است. این روند حاکمیت ملی ما را به خطر انداخته است. نیروهای اطلاعاتی، امنیتی و بچه‌های گفتمان انقلاب و نیروهای حاکمیت باید از این اینرسی گفتمانی خارج شوند. تمام تلاش‌ها برای حفظ کشور در بخش نظامی متمرکز شده است. حوزه امر اجتماعی و امر ملی، فاقد نیروهای اصیل و رسانه‌های حرفه‌ای است. ما نیازمند یک شیفت پارادایمی به لحاظ امر اجتماعی هستیم. توجه کنید این شیفت پارادایمی نه در حوزه سیاست خارجی بلکه در حوزه امر اجتماعی باید محقق شود.

    کشور در شرایط فعلی به کدامین سو می‌رود؟ آیا ما در حال پوست‌اندازی در حوزه سیاسی و دیپلماسی هستیم؟ به قول شما شیفت پارادایمی را تجربه می‌کنیم یا تحولات دیگری در میان است؟

به نظرم شرایط تاریخی خوبی است برای اینکه یک رنسانس فرهنگی از منظر امر اجتماعی در ایران رخ بدهد. از این طریق می‌توان انسجام ملی را بالا برد. آنچه طی 12 روز جنگ اخیر شکل گرفت، یک صیانت نفس غریضی بین مردم بود. این موضوع با خودآگاهی ملی فاصله زیادی دارد. این خودآگاهی ملی را باید ایجاد کرد و قوام بخشید. این وظیفه حاکمیت است که نشانه‌های مناسب را به مردم ارسال کند. وضعیت اقتصادی مردم در این شرایط سرنوشت‌ساز است. این اقتصاد یله و رها، باعث فاصله گرفتن مردم از گفتمان مقاومت می‌شود. حاکمیت سریع‌تر باید کاری بکند. حاکمیت ایران از فقدان تئوری در حوزه فلسفه اقتصاد سیاسی رنج می‌برد. به همین دلیل حاکمیت در مواجهه با مسائل اقتصادی و مشکلات معیشتی مردم گیج و گنگ است. 

    طی روزهای اخیر که مکانیسم ماشه توسط اروپایی‌ها فعال شد، برخی افراد و جریانات در کشورمان نسبت به پایان برجام و بازگشت تحریم‌ها خوشحالی و پایکوبی کرده و آن را جشن گرفتند.

چه کسانی را می‌گویید؟ مردم خوشحالی می‌کردند؟

    نه، نه... برخی طیف‌های سیاسی رادیکال...

در خارج کشور؟

    نه، در داخل کشور و در پارلمان ایران! اعضای جبهه پایداری و نزدیکان آنها اقدام به خوشحالی برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌ها کردند. 

اینها نیروهای اصیل تاریخی و هویتی ما نیستند. اینها نیروهایی هستند که تاریخ بلندبالای ایران طی قرن‌های متمادی ندیده است. اینها خارج از خرد و لوگوس ایرانی هستند. شخصا مرگ این جریانات را در ایران اعلام می‌کنم. پس از حمله اسراییل به ایران، این نوع گفتمان‌های رادیکال به پایان راه خود رسیدند. اینها به جز برخی حرکات ایذایی، نمی‌توانند نقش جدی در پهنه سیاسی و تصمیم‌سازی ایران داشته باشند. کسانی که در زمین دشمنان مردم و کشورشان بازی کند، نیروهایی یا مزدور یا احمق هستند. همسویی این طیف‌ها با مطالبات دشمنان کشور، ننگی است که تا ابد بر پیشانی این جریانات خواهد ماند. مساله ایران ماست. ما نوکر مردم هستیم. تضعیف حاکمیت ملی به مفهوم این است که ایران را به سمت زمین سوخته شدن سوق بدهیم. این گونه نیست که غرب فرش قرمز پهن کند و بگوید عبدالکریمی شما بفرمایید نظر بدهید! سقوط حاکمیت ایران را به زمین سوخته بدل می‌کند، حمام خون به راه می‌اندازد و ایران را تکه تکه می‌کند. این واقعیتی است که روزنامه‌نگاران، اهالی رسانه، روشنفکران، تحلیلگران و هر وطن‌دوستی باید مورد توجه قرار بدهد. امنیت و آینده ایران و ایرانی چیزی نیست که دستاویز ریسک و قمار و بده بستان این و آن قرار داشته باشد. 

    شما درباره وظایف مردم، فعالان سیاسی، نخبگان و روشنفکران صحبت می‌کنید اما بخش قابل توجهی از این فضای اتحاد و انسجام، باید از سوی حاکمیت ایجاد شود. نقش حاکمیت برای جلوگیری از غلتیدن به یک چنین شرایطی چیست؟

همواره به این نکته تاکید کرده‌ام که حاکمیت باید مطالبات مردم را مدنظر قرار بدهد. ایجاد دو قطبی‌های مبتذل و سطحی و عدم توجه به مطالبات، خواسته‌ها و سبک زندگی مردم باعث می‌شود تا مرجعیت فکری و رسانه‌ای و ذهنی مردم به دست بیگانگان بیفتد. همچنین نهادهایی مانند صدا و سیما و سایر ظرفیت‌های رسانه‌ای باید تلاش کنند امر ملی را ترویج کنند. مساله مهم بعدی توجه به اقتصاد و معیشت مردم است. مردم باید احساس کنند در داشته‌های کشور مطابق تلاش خود سهیم هستند و ایران مال آنهاست. 

 

ارسال نظر

آخرین اخبار