EN
به روز شده در
کد خبر: ۳۴۹۲۶

عبدالجبار کاکایی: ادبیات ما برای جریان‌سازی به بن‌بست رسیده!

کاکایی معتقد است: پس از جنگ ۱۲ روزه مدارهای جامعه ظهورهای جدیدی داشت که نظام امنیت فرهنگی ما با آن سر آشتی نداشت. سعی می‌کرد که آن را به نفع شعارهای مستعمل خودش مصادره کند اما این جریان در جامعه به وجود آمد و هر که حس وطن دوستی داشت، می‌خواست آن را بروز دهد.

عبدالجبار کاکایی: ادبیات ما برای جریان‌سازی به بن‌بست رسیده!
اطلاعات

روزنامه اطلاعات گفتگوئی را با عبدالجبار کاکایی منتشر کرده است:

در حالی که جنگ ۱۲ روزه در ایران با هزینه‌های سنگین انسانی و اقتصادی همراه بود، آنچه بیش از همه غایب ماند، بازتاب فرهنگی و هنری این رخداد در فضای عمومی کشور بود. نه اثری ماندگار خلق شد، نه روایت تازه‌ای شکل گرفت، و نه حتی فرصتی برای بازاندیشی در قالب هنر فراهم آمد. در این باره با عبدالجبار کاکایی، شاعر، منتقد و پژوهشگر صحبت کرده‌ایم.

چند سال پیش مجید قیصری، داستان‌نویس در مصاحبه‌ای درباره وضع سفارش‌نویسی جنگ هشت‌ساله گفت دلیل اینکه ادبیات جنگ ما پیشرفت نکرده این است که سفارش دهندگان به نویسندگان بزرگ بها نمی‌دهند و در این بین پول نفت بین عده‌ای نویسنده که از این طریق امرار معاش می‌کنند، تقسیم می‌شود. باتوجه به اینکه پس از انقلاب به شعر و ادبیات توجه شد، چرا شکوفایی دهه ۴۰ و ۵۰ را نداریم؟

 

 

تقریباً در اغلب دوره‌های تاریخی ما سفارشی نویسی داشته‌ایم. کسانی هم بودند که آزادانه و بدون تعلق خاطر به جریان خاصی و صرفاً بر اساس درک آن مدارهای روانی جامعه، آثاری را خلق کردند. در همه دوره‌های تاریخی شاهد این نوع سفارشی نویسی بوده‌ایم. اما اینکه چرا پس از انقلاب اثر یا آثاری مانند دوران پس از تجدد خلق نشد، به ویژه در دوره‌ای که جامعه به ثبات رسید، دلایلی دارد. هم‌زمان با آغاز دوره تجدد شاعران بزرگی هم داشتیم که آثارشان ناشی از هیجان‌های اجتماعی بود. وقتی آثار میرزاده عشقی را می‌خوانید یا برخی از آثار دوره مشروطه، حاصل هیجان است و کارکرد زیبایی‌شناسانه هنری ندارد.

معمولاً دوره‌های ادبیات اجتماعی چنین است. مگر اینکه ثبات و سکونی برقرار شود و آن وقت شاهد تولید آثار درخشان خواهیم بود. اگر می‌بینید در دهه ۴۰ ادبیات ما شکل گرفت، تقریباً می‌توان گفت پروسه‌ای طولانی، یعنی حدود ۴ دهه از انقلاب مشروطه گذشته بود و کودتای علیه دکتر مصدق و ملی شدن صنعت نفت هم گذشت. مثلاً شعر «زمستان» اخوان ثالث به اعتقاد من محصول تحولات بعد از کودتای ۲۸ مرداد است و نگاه جامعه روشنفکری ما پس از آرامشی است که گرفت. منظورم از آرامش این نیست که به آسایش رسیدند بلکه پس از اینکه صداها سرکوب شد در قالب تمثیل‌ها و استعاره‌ها خودش را نشان داد. اما ذات تحولات اجتماعی هیجان است و معمولاً ماندگاری چهره‌های خاصی را ندارد و به ندرت چهره‌هایی اسمشان سر زبان‌ها می‌افتد که مربوط به همان پروسه اجتماعی است که مردم با آن هیجان‌ها زندگی کرده‌اند. به گمانم در شعر انقلاب هم نام‌هایی بودند. پس از انقلاب شاعرانی آثار اجتماعی مورد توجهی در دوره خودشان خلق کردند. آثار آنها را یا خوانندگان می‌خواندند یا در گروه‌های سرود اجرا می‌شد اما به درد همان دوره می‌خورد. اما اینکه ادبیات ما موج جدیدی به خود نمی‌بیند، بخشی از آن به نظرم به این دلیل است که در خصوص ایجاد یک جریان جدید به بن‌بست رسیده‌ایم که به ادبیات ما هم شکل بدهد. شاید تکرار سبک همدیگر باعث شده که این دوره، دوره‌ای باشد که در آن کمتر قله‌ای ظهور کند. به هر حال مثل شاملو، اخوان و سهراب سپهری، کشور چهره‌هایی دارد که می‌تواند در آن حد درخشش داشته باشد، اما اینکه شکل نمی‌گیرد به آن بازمی‌گردد که ظاهراً ما هنوز به آن نقطه جوش نرسیده‌ایم. بخشی از این موضوع هم ممکن است به تقابل جهان سنت و جهان مدرنیته با هم باشد که انسان ایرانی را در تماشایش به جهان دچار تردید می‌کند و نمی‌تواند تماشای کاملی داشته باشد و بر اساسش معیارهای عاطفی‌اش را تعریف کند. روی همین اصل، ملتی که بین سنت و مدرنیته در تردد و نوسان باشد، آثارش می‌شود همین آثاری که طی ۴۰، ۵۰ سال اخیر خلق شده. بخشی از موضوع این است و بخشی‌اش هم ظهور ادبیات اجتماعی است. در مجموع این‌ها آفت‌هاست. اما آفت مهم‌تر سفارشی‌نویسی است که گفتم در همه دوره‌های تاریخی بوده. به هر حال مجالس ادبیات نمایشی در همه جا بوده. پیش از انقلاب هم شعرهای مجلسی داشتیم. همین طور شعرهای آزاد و هم نشریات مستقل داشتیم و هم رسانه‌های دولتی. پس از انقلاب هم تقریباً همین رویه ادامه یافت به علاوه که انقلاب به ادبیات تبلیغی دامن زد و سازمانی تحت عنوان تبلیغ و ترویج ادبیات که به نام سازمان تبلیغات اسلامی می‌شناسیم بر تولیدات ادبیات ما سایه انداخت و سفارشی نویسی را باب کرد. اتفاقی که در بلوک چپ هم افتاد. در زمان ببرک کارمل در افغانستان سازمان تبلیغ و ترویج راه افتاد که وظیفه‌اش نزدیک کردن کابل به مسکو بود. در انقلاب ما هم پایه‌گذاری سازمان تبلیغات و حمایت از ادبیات سفارشی دولتی دنبال همین موضوع بود که بیانیه‌های سیاسی دولت‌های مختلف را به شکل ادبیات و شعر درآورند و ادبیات دولتی شکل دهند و جوایزی را به همان‌ها دهند و نشست‌هایی تشکیل می‌شد که در راستای همان‌ها بود که آفت‌های سفارشی‌نویسی است که پس از انقلاب به آن دامن زده شد.

 

 

به کودتای ۲۸ مرداد اشاره کردید و شعر «زمستان» اخوان. درباره جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل یک مستندساز گلایه می‌کرد که نتوانتسیم حتی یک مستند بسازیم و هیچ آرشیو فیلمی از جنگ ۱۲ روزه موجود نیست. این با وصف آن بود که آن مستندساز در روزهای واپسین جنگ هم مجوز گرفت. در عین حال ما دچار یک نوع سردرگمی هستیم و نمی‌دانیم که می‌خواهیم چه کار کنیم. در این سال‌ها ادبیات‌داستانی و شعر جنگ درخشان تولید نشد. همچنین طی سال‌های اخیر ادبیات همچنان در تیول روشنفکران است. قفسه‌های ادبیات‌داستانی و شعر در کتابفروشی‌ها همچنان از آن آنهاست...چیزی که در جنگ ۱۲ روزه اصلاً شاهدش نیستیم و این تعادل کاملاً به هم خورده است. دیگر گویا ما تعادلی بین سانسور و رفاه اقتصادی ندیدیم.

چند پرسش مطرح شد. اینکه پس از جنگ ۱۲ روزه جامعه ما شاهد تولید تفکری بود که تحملش برای نظام امنیت ما سخت بود. یعنی تبدیل شدن جامعه به یک ملت واحد و شعاری که نمی‌شد به هیچ عنوان مصادره به مطلوب کرد. به هر حال کسانی که از ایران دم می‌زدند با ویژگی‌های منحصر به فرد ایرانی دم می‌زدند. پس از جنگ ۱۲ روزه مدارهای جامعه ظهورهای جدیدی داشت که نظام امنیت فرهنگی ما با آن سر آشتی نداشت. سعی می‌کرد که آن را به نفع شعارهای مستعمل خودش مصادره کند اما این جریان در جامعه به وجود آمد و هر که حس وطن دوستی داشت، می‌خواست آن را بروز دهد. تا اندازه‌ای هم ترس دامن ممیزی و نظام امنیت فرهنگی کشور را گرفت که با این موج جدید چه کار کنیم. تبعات اجتماعی‌اش را هم در رسانه‌ها دیدیم. بحث ملیت و وطن پیش آمد و سرود «ای ایران» را بعضی مداحان خواندند. نوعی تقابل جنبش ملی و امنیت فرهنگی شکل گرفت که باعث شد جلو بسیاری مستندها و فیلم‌ها گرفته شود که اگر دست به تولید ادبی در رسانه‌ها می‌زدند شاید شاهد جلوه جدیدی از تولید ملی در فرهنگ جدیدمان بودیم که جنگ ۱۲ روزه به آن میدان و فرصت داد.

 

 

به نظرم اگر این قدر حساسیت ساده لوحانه نظام امنیت بر سر انتشار این آثار نبود، شاید شاهد رشد و شکوفایی ادبیات نویی بودیم.

اما به هر حال در مجموع می‌خواهم بگویم که ممیزی و سانسور قبل از انقلاب به گونه‌ای بود و پس از انقلاب شکلش عوض شد. پیش از انقلاب همراه‌تر با نظام و تفکر عمومی جامعه بود. پس از انقلاب که یک انقلاب ایدئولوژیک بود، به نوعی تفکر محدود شد و همان‌ها را تبلیغ و ترویج می‌کند. کسانی هم که تولید کننده آثار در همان بخش‌ها باشند جایزه می‌گیرند. لذا یک نوع ادبیات دولتی حکومتی شکل گرفت. به نوعی ادبیات حکومتی بسیار آشکارتر شد. چون به نوعی خودش را انقلابی و نماینده آحاد مردم می‌دانست. شاید پیش از انقلاب چنین ادعایی در سطح وسیع وجود نداشت. در رسانه‌ها جریان‌های روشنفکری کار خودشان را می‌کردند.

پس چرا پس از انقلاب نتوانستند این ابزار را از روشنفکران بگیرند و همچنان ادبیات زنده در تیول روشنفکران است؟

اگر مقصودتان به نوعی روشنکفران مستقل یا لائیک است که با نظام دینداری زاویه دارند، باید گفت بله؛ آن دسته از روشنفکران هنوز مخاطبان خودشان را دارند. من عرضم روشنفکر ملی است که آحاد جامعه یکسان به او توجه می‌کند و نگاهش باعث جذب مخاطب نمی‌شود. روشنفکری که جامعه‌اش را بنگرد و بر همان اساس به تولید ادبیات مشغول باشد. بله به قول شما آن گروه از روشنفکران که مغضوب جوایز دولتی بوده‌اند، همچنان قفسه‌های کتابفروشی‌ها پر از آثار آنهاست. اما حمایت نکردن رسانه‌های رسمی دلیل دیگری است که نظام امنیت فرهنگی کشور ما با تقابل با این دسته از روشنفکران هم خودش را به انزوا برد و هم بازار آنها را به طور غیرمستقیم گرم‌تر کرد. هر کسی که دعوی مبارزه با نظام ایدئولوژیکی فرهنگی را داشته باشد، طرف توجه جامعه قرار می‌گیرد. یعنی شکلی شده که به هر حال برای قرار گرفتن در این ریل، باهنر و بی‌هنر با هم رقابت می‌کنند. این هم به دلیل خطاهایی است که نظام فرهنگی ما مرتکبش شده.

 

 

برای جنگ ۱۲ روزه برخی شاعران شعر سرودند. چند شاعر و به ندرت به این جنگ فراگیر واکنش نشان دادند. چرا تک و توک و جسته گریخته؟

همه کسانی که در این مورد ادبیات تولید می‌کنند، تحت حمایت جریان‌های دولتی قرار نمی‌گیرند. خودم هم چند شعر داشتم اما رسانه‌های دولتی و آنها که مراقبت نظام فرهنگی دارند، معمولاً این آثار را منعکس نمی‌کنند و آن دسته هم آثارشان را در بخش‌های متعلق به خودشان منتشر می‌کنند. کار در روزهای جنگ و پس از جنگ تولید شد اما کسانی هستند که با نهادها و موسسه‌های دولتی قراردادهای مستمر دارند و هر اتفاقی که بیفتد، آنها آثار و منظومه‌هایشان را تولید می‌کنند و بابتش هم حق‌التحریر دریافت می‌کند. خریدارشان هم نهادهای دولتی است با بودجه‌هایی که در اختیار دارند.  

 

برچسب ها

ارسال نظر

آخرین اخبار