بازیخوانی نقشه اروپا برای «اسنپبک»
اولویت اروپا تمدید بند ماشه؛ مزیت ایران مشروعیتزدایی از اهرم بازگشت فوری تحریمهای ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد

روزنامه ایران در گزارشی نوشت:
مکانیسم ماشه که بهعنوان ابزاری حقوقی و راهبردی برای حل اختلافات در برجام مطرح بوده، این روزها بار دیگر در کانون منازعات سیاسی بینالمللی و بهویژه اختلافات میان ایران و کشورهای اروپایی قرار گرفته است. در این بین اروپا به دنبال حفظ نقش خود در فرآیند مذاکرات هستهای به عنوان میراثدار این مذاکرات است و در عین حال فعالسازی این مکانیسم منجر به بلاموضوع شدن نقش اروپا در آینده مذاکرات خواهد شد. از این روست که برخی کارشناسان و اساتید روابط بینالملل از جمله حیدرعلی مسعودی استاد دانشگاه شهید بهشتی معتقد است اروپا تا پیش از اکتبر ۲۰۲۵ از این مکانیسم به عنوان اهرمی برای فشار بر تهران استفاده خواهد کرد و به احتمال زیاد با تمدید آن برای یک سال ضمن اینکه کارکرد مکانیسم را برای خود حفظ میکند، مانع از بازگشت قطعنامههای تحریمی خواهد شد.
با توجه به اینکه مکانیسم ماشه تنها ابزار اروپا برای حفظ نقشش در پرونده هستهای ایران است، آیا فعالسازی این مکانیسم از سوی اروپاییها ریسک کنار گذاشته شدنشان از مذاکرات را درپی ندارد؟ چنانکه در دولت اول ترامپ اروپا به فعالسازی مکانیسم رأی نداد اما این بار آنها اعلام کردند که تا پایان ماه آگوست فعالسازی این مکانیسم را در دستور کار قرار خواهند داد.
در دور جدید مذاکرات، اروپاییها احساس میکنند که از روند دیپلماسی هستهای کنار گذاشته شدهاند.
این در حالی است که آنها خود را بنیانگذار این مذاکرات و میراث دیپلماسی چندجانبه و نظم هنجاری اروپایی میدانند که از اوایل دهه ۸۰ شمسی آغاز شده بود و نهایتاً به برجام منتهی شد.
با این حال، اکنون که مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا به نتیجهای نرسیده یا حتی به درگیری منجر شده، اروپاییها بر این باورند که شاید ایران تمایل داشته باشد روند دیپلماتیک تجربه شده پیشین با اروپا را دوباره دنبال کند و از دیپلماسی غیرمستقیم با آمریکا فاصله بگیرد.
از سوی دیگر، رقابتهای فزاینده بین اروپا و آمریکا، به ویژه در دوران دوم ریاستجمهوری ترامپ، باعث شده اروپا فعال شدن در پروندههای بینالمللی مانند موضوع هستهای ایران را فرصتی برای ابزار چانهزنی در مقابل آمریکا ببیند.
به عبارت دیگر، اروپاییها دو انگیزه اصلی دارند: اول اینکه احساس میکنند روند دیپلماسی هستهای بدون حضور اروپا به نتایجی منتهی شده که ایران انتظارش را نداشت و حتی به درگیری انجامیده و این خلأیی برای نقشآفرینی مجدد اروپا به وجود آورده است؛ دوم، رقابت کلی میان اروپا و آمریکا، آنها را واداشته است تا کنشگری و مانور دیپلماتیک جدیدی را در صحنه بینالمللی ایجاد کنند.
بر همین اساس، آنها قصد دارند تا پایان ماه آگوست فرایند فعالسازی مکانیزم ماشه را به اجرا درآورند و این ابزار را فعال کنند تا بتوانند جایگاه و نفوذ خود را در پرونده هستهای ایران حفظ کنند و نقش میانجی و شریک مذاکراتی خود را تحکیم بخشند.
موضوع همینجاست، آیا با فعالسازی این مکانیسم، اروپا تنها کارت خود را برای بازیگری در پرونده هستهای از دست نخواهد داد؟
من فکر میکنم این کمی متفاوت است. فعالسازی مکانیزم ماشه، اروپا را از ابزار نقشآفرینی در مذاکرات هستهای خالی نمیکند. برعکس، میتوان گفت این اقدام بخشی از استراتژی اروپاییها برای حفظ جایگاهشان در روند دیپلماسی هستهای است.
واقعیت این است که آنچه از منظر ایران اهمیت دارد، تفسیری حقوقی از رفتار اروپا پس از عدم اجرای تعهدات برجامیاش است. ممکن است تهران چنین استدلال کند که همانطور که ایالات متحده با خروج رسمی از برجام دیگر عضوی از آن محسوب نمیشود، اکنون اروپا نیز با عمل نکردن به تعهداتش، عملاً از برجام خارج شده- هرچند نه بهصورت رسمی. در این صورت، ایران ممکن است اروپا را دیگر شریک مشروعی در برجام تلقی نکند و بر همین اساس، مشروعیت فعالسازی مکانیزم ماشه توسط آنها را زیر سؤال ببرد.
اما از سوی دیگر، یک تفسیر متفاوت نیز قابل طرح است؛ اینکه ایران همچنان اتحادیه اروپا را عضو برجام بداند و تلاش آنها برای فعالسازی مکانیزم ماشه را نوعی ابزار چانهزنی و فشار سیاسی ارزیابی کند، نه خروج از چهارچوب توافق.
بر همین اساس، برخلاف تصور رایج، این اقدام میتواند به اروپاییها نقش بیشتری در روند دیپلماسی هستهای بدهد. بهویژه اگر دو طرف به دنبال یافتن راهحلی بینابینی باشند نه بازگشت کامل تحریمهای شورای امنیت و نه ادامه وضع فعلی که به انقضای توافق برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ منتهی خواهد شد.
از این منظر، حتی اگر اروپا اقدام مؤثری نیز انجام ندهد، باز هم در نهایت با پایان مهلت برجام، ابزار مؤثری برای نقشآفرینی نخواهد داشت.
بنابراین ممکن است اروپاییها تلاش کنند با فعالسازی این مکانیزم، فشار قابلمدیریتی بر ایران وارد کرده و در عین حال، مسیر گفتوگو را نیز باز نگه دارند.
یکی از پیشنهادهای مطرحشده در این زمینه، توافق دوجانبه یا چندجانبه برای تمدید مهلت استفاده از مکانیزم ماشه به مدت یک سال است؛ فرصتی برای تلاشهای دیپلماتیک، مذاکرات جدید و دستیابی به راهحلی نوین برای حفظ یا بازسازی توافق.
پس میتوان گفت هدف اصلی اروپا از تعیین ضربالاجل برای مکانیزم ماشه، صرفاً فشار بر تهران است؟
به نظر میرسد هدف نهایی اروپا از تعیین ضربالاجل برای فعالسازی مکانیزم ماشه تا پایان ماه اوت، الزاماً بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت نباشد.
آنچه در واقع دیده میشود، تلاشی است برای وارد کردن فشار سیاسی بر ایران، با این هدف که تهران در حوزه هستهای یا حتی در سایر مسائل، امتیازاتی بدهد و زمینه برای بازگشت اروپاییها به روند مذاکرات فراهم شود؛ مذاکراتی که در ماههای گذشته عملاً اروپا از آن کنار گذاشته شده بود.
اگر بخواهیم نگاه واقعبینانهای داشته باشیم، «سناریوی مطلوب» اروپاییها نه تشدید فشارهای بینالمللی، بلکه بازتعریف جایگاهشان در روند دیپلماسی هستهای است و در این راستا تمدید مکانیسم ماشه در قالب تمدید قطعنامه 2231 یکی از موارد است. در همین چهارچوب، میتوان این برداشت را داشت که اروپا هنوز در تلاش است تا در چهارچوب نظم پیشین و اصول دیپلماتیک خود حرکت کند. اینطور نیست که اروپا بهطور کامل از مبانی هنجاری و دیپلماسی چندجانبهاش فاصله گرفته باشد، بلکه همچنان سعی دارد نقش یک میانجی فعال را بازی کند، هرچند از ابزارهای فشار هم برای این منظور بهره میبرد.
تا چه حد امکان دارد که اروپا در این زمینه مستقل از آمریکا عمل کند؟ موضوع این است که اگر آمریکا بخواهد این مکانیسم فعال شود آیا اروپا امکانی برای مقاومت خواهد داشت؟
به نظر میرسد، با توجه به نشست اخیر سران ناتو، تلاشهایی در جریان است تا اختلافات راهبردی و امنیتی میان اروپا و آمریکا کمتر دیده شود یا حتی به حداقل برسد. این تلاشها شامل هماهنگیهای سیاسی و دیپلماتیک برای نمایش یک جبهه واحد در برابر چالشهای جهانی است.
از سوی دیگر، بهنظر میرسد یکی از اولویتهای مایک والتز نماینده جدید آمریکا در سازمان ملل، ایجاد هماهنگی با اروپا در زمینه فعالسازی مکانیزم ماشه است. این مسأله نشان میدهد که واشنگتن همچنان به دنبال اجماع و فشار هماهنگشده بر ایران است. نکته مهم آن است که وابستگی امنیتی اروپا به آمریکا همچنان پابرجاست، بویژه در چهارچوب ساختار ناتو. بنابراین هرچند اروپا در برخی حوزهها تلاش میکند استقلال استراتژیک خود را حفظ کند، اما در حوزه امنیتی هنوز تحت چتر تصمیمگیریهای واشنگتن قرار دارد و نمیتوان برای آن یک نقش کاملاً مستقل قائل شد.
در نتیجه، اگر آمریکا بهطور جدی خواستار فعالسازی مکانیزم ماشه شود، احتمال بالایی وجود دارد که اروپا نیز در هماهنگی با آن حرکت کند؛ ولو با ملاحظاتی در جهت حفظ جایگاه دیپلماتیک و ابزارهای چانهزنی خود در قبال ایران.
با این توضیح آیا اروپا از نقش قدرت هنجاری به سوی یک بازیگر ژئوپلیتیکی در حال تغییر مسیر است؟
در واقع آنچه میتوان گفت این است که تعریف اروپا از نقش خود در نظم جهانی، بویژه در قالب اتحادیه اروپا، بهعنوان یک بازیگر مبتنی بر قدرت هنجاری -یعنی کنشگری که بر اصول، قواعد و حقوق بینالملل تأکید دارد- در حال تغییر است.
با افزایش تهدیدهای امنیتی و ژئوپلیتیکی از سوی قدرتهایی مانند روسیه و چین، اروپا ناگزیر به بازتعریف نقش خود بوده و از جایگاه «قدرت هنجاری»، به سمت ایفای نقش در قالب یک «قدرت ژئوپلیتیکی» در حال حرکت است.
در همین چهارچوب، پرونده هستهای ایران نیز دیگر صرفاً از منظر فعالیتهای هستهای برای اروپا قابل تحلیل نیست. اگر در دوره پیشین مذاکرات برجام، تمرکز اروپا عمدتاً بر موضوع هستهای بود، امروز به نظر میرسد با تغییر گفتمان سیاست خارجی اتحادیه اروپا، موضوعات دیگری نیز به مسائل مهم و مورد توجه آنها تبدیل شدهاند.