نقشه اسرائیل برای ایجاد خاورمیانه جدید
بحران سوریه وارد فاز جدیدی شده است. با وجود خروج بشار اسد از دمشق و روی کار آمدن دولت جدید در این کشور و ثبات نسبی ماههای ابتدایی، اوضاع بار دیگر در سوریه بحرانی و این بار پای اسرائیل و توسعهطلبیهایش به این ماجرا باز شده است. در هفته گذشته، دمشق و نواحی اطراف کاخ ریاستجمهوری و برخی از ساختمانهای مرتبط با ارتش و وزارت دفاع سوریه هدف بمباران اسرائیل قرار گرفتند. دراینمیان، اسرائیل با ادعای دفاع از اقلیت دروزی، نقشی تازه و البته حسابشده را ایفا میکند؛ نقشی که به گفته بسیاری از تحلیلگران، چیزی جز پوششی برای توسعهطلبی سرزمینی نیست.

«روزنامه شرق» گفتگوئی را با صباح زنگنه منتشر کرده است:
بحران سوریه وارد فاز جدیدی شده است. با وجود خروج بشار اسد از دمشق و روی کار آمدن دولت جدید در این کشور و ثبات نسبی ماههای ابتدایی، اوضاع بار دیگر در سوریه بحرانی و این بار پای اسرائیل و توسعهطلبیهایش به این ماجرا باز شده است. در هفته گذشته، دمشق و نواحی اطراف کاخ ریاستجمهوری و برخی از ساختمانهای مرتبط با ارتش و وزارت دفاع سوریه هدف بمباران اسرائیل قرار گرفتند. دراینمیان، اسرائیل با ادعای دفاع از اقلیت دروزی، نقشی تازه و البته حسابشده را ایفا میکند؛ نقشی که به گفته بسیاری از تحلیلگران، چیزی جز پوششی برای توسعهطلبی سرزمینی نیست. صباح زنگنه، کارشناس مسائل خاورمیانه، در این مصاحبه ریشههای بحران سوریه، ورود اسرائیل به درگیریها، نقش دروزیها و همچنین عملکرد بازیگران منطقهای مانند ترکیه، عربستان و آمریکا را بررسی کرده است. از نگاه او، درک ناقص برخی دولتهای منطقه از خواست اجتماعی و سازوکار تحولات سیاسی، به ایجاد خلأهایی انجامیده که قدرتهایی مانند اسرائیل در آن نفوذ کردهاند. دروزیها که پیشینهای طولانی در مقاومت در برابر استعمار دارند، اکنون ابزار تبلیغاتی سیاستی شدهاند که هدف نهاییاش چیزی فراتر از «حمایت» است. در تحلیل این بحران، نهتنها روابط اسرائیل با دروزیها، بلکه رقابت پنهان و گاه علنی میان تلآویو و آنکارا، نقشآفرینی پرابهام واشنگتن و مواضع محتاطانه ریاض و دیگر کشورهای عربی دارای اهمیت فراوان است.
ابتدا باید توضیح داد که در سوریه چه اتفاقی افتاده است. ریشههای این بحران به اختلافات قومی بازمیگردد؛ هم در رابطه با دولت بشار اسد و هم در ارتباط با اسرائیل. پرسش اینجاست که علت ورود اسرائیل به این بحران چیست و چرا این اتفاق در سوریه رخ داد؟
درواقع کل منطقه اکنون دستخوش تغییراتی است که این تغییرات ناشی از فهم ناقص برخی از دولتهای منطقه از سازوکارهای تحرکات اجتماعی، خواستههای مردم برای تغییر وضعیت سیاسی و اقتصادی و ساختار تغییرات سیاسی و ژئوپلیتیک در منطقه است. برخی از دولتها در پی توسعه نفوذ خود هستند؛ ترکیه با یاد گذشتههای حکومت عثمانی و رژیم صهیونیستی با این تصور که بهراحتی بتواند پس از کشتار در غزه، همان روش را در لبنان و سپس در سوریه به کار گیرد تا سرزمینهای بیشتری را تحت تصرف خود درآورد، وارد این بازی شدهاند. اسرائیل تلاش میکند با استفاده از شرایط اجتماعی طوایف و تنوع قومی موجود در منطقه، از آن بهرهبرداری کند. مجموعهای از فهمهای ناقص و شتابزدگی در ایجاد تغییرات سیاسی و ژئوپلیتیکی در منطقه، ما را به وضعیت کنونی رسانده است. پس از سقوط حکومت بشار اسد، هر یک از نیروهای منطقهای به دنبال گسترش نفوذ، تصاحب بیشترین سرزمین و بیشترین نفوذ سیاسی، نظامی و امنیتی در منطقه برآمدند. آنچه اکنون مشاهده میکنیم، حاصل همین رقابتها و تقابلهاست.
دراینمیان مسئلهای به نام «دروزیها» وجود دارد که به نظر میرسد اسرائیل با ادعای دفاع از آنان وارد درگیری با سوریه شده است. درواقع میتوان گفت این گروه صرفا بهانهای برای ورود به چنین وضعیتی بودهاند. اما چرا این گروه برای اسرائیل اهمیت دارد؟
دروزیها از نظر مذهبی و اجتماعی، جامعهای بسته هستند. این جماعت در سوریه، لبنان، اردن و همچنین در سرزمینهای اشغالی فلسطین حضور داشته و پیشینهای تاریخی در منطقه دارند. آنها در دورههای مختلف، نقشهای گوناگونی ایفا کردهاند. زمانی، دروزیهای سوریه قهرمانان ملی سوریه، لبنان و فلسطین بودند و با استعمار فرانسه و با نفوذ اسرائیلیها و صهیونیستها در فلسطین مبارزه میکردند. قهرمانان آنها بهقدری شناختهشده و محبوب بودند که مردم این مناطق برایشان احترام فوقالعادهای قائل بودند. با وجود تفاوتهای مذهبی و اجتماعی، این گروه نماد مقاومت در برابر استعمار و نفوذ اسرائیل و صهیونیسم بودهاند. بخشی از این نیروها در سوریه، بهویژه در منطقه جولان ساکن هستند. برخی از آنان با تهدید یا تطمیع ارتش اسرائیل، جذب آن شدند. اما بخشی دیگر همچنان به ملیت سوری خود افتخار میکنند. با ورود جماعت جولانی یا همان احمد الشرع و رفتارهای افراطی و خشونتبارشان در برابر دیگر طوایف، فشار زیادی بر این جماعت وارد شد و به تحریک آنها انجامید. دخالت این گروهها در سبک زندگی مردم، ازجمله پوشش و آرایش، موجب شد دروزیها به مقاومت، ایستادگی و مبارزه در منطقه خود دست بزنند. وضعیتی مشابه برای علویهای سوریه نیز اتفاق افتاد؛ نیروهای وابسته به هیئت تحریرالشام یا جبههالنصره که از ملیتهای گوناگون هستند و تفکرات افراطی و تکفیری دارند، در ساحل غربی سوریه همین نوع فشارها را ایجاد کردند. در منطقه ساحل غربی، علویها خلع سلاح شدند و تا حدودی اوضاع آرام گرفت، اما دروزیها تن به خلع سلاح ندادند و در برابر اقدامات عجیبوغریب سلفیها و نیروهای جولانی ایستادگی کردند.
این حادثه، برای اسرائیل فرصتی فراهم کرد و نیروهای اسرائیلی که وارد بخشهای بیشتری از سوریه شده و حتی به نزدیکی کاخ ریاستجمهوری رسیده بودند، چشم به این مناطق دوختند تا بتوانند آنها را نیز به سرزمینهای اشغالی خود ضمیمه کنند. بنابراین دفاع از دروزیها صرفا بهانهای سیاسی است و هیچگونه ارتباطی با باورها، عقاید یا جایگاه تاریخی آنان ندارد. اسرائیل تلاش دارد این مناطق را به منطقه تنف -که در اشغال آمریکاست- متصل کند و از آنجا به سرزمینهای اردن و عراق نیز طمع دارد. اکنون سوریه با وضعیتی پیچیده مواجه است.
مسئلهای دیگر نیز مطرح است؛ در خود اسرائیل، دروزیها جزء اقلیتهایی هستند که به دلیل نزدیکی به ارتش، از برخی امتیازات برخوردارند. این نیز ممکن است یکی از دلایل حمایت اسرائیل از این گروه باشد. اما در کل، دلایل ورود اسرائیل به این بحران را میتوان به چند دسته تقسیم کرد. برخی معتقدند اسرائیل به دنبال تجزیه سوریه و استفاده از این آشوب است، برخی دیگر بر این باورند که شکلگیری «خاورمیانه جدید» در راه است و گروهی نیز میگویند مسئله فقط به نقش دروزیها در ارتش سوریه یا اسرائیل بازمیگردد. تحلیل شما از این ماجرا چیست؟
ببینید، این تحلیلها ناشی از تصورات ناقص است. همانطور که عرض کردم، مردم دروزی منطقه، مردمی باشهامت و شجاعت هستند. وضعیت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی خود را در دو، سه قرن اخیر، خودشان اداره کردهاند. آنچه اکنون در حال وقوع است، صرفا سوءاستفاده اسرائیل از وضعیتی است که پدید آمده. اسرائیلی که با جولانی مذاکره میکند، همان اسرائیلی است که تمام زیرساختهای نظامی، تجهیزاتی و تحقیقاتی سوریه را نابود کرده و همچنان به این روند ادامه میدهد؛ دلش برای دروزیها یا دیگران نسوخته است. دروزیها تاریخ ممتدی دارند؛ هم در سوریه، هم در فلسطین اشغالی، هم در اردن و هم در لبنان. این تاریخ فراموششدنی نیست. مردم دروز، هم در لبنان و هم در سوریه، جزء پیشتازان مبارزه با اشغالگری و سندیکالیسم بودند. بنابراین اسرائیل اکنون از این فرصت استفاده میکند تا هم این تاریخ را منکوب کند و هم سرزمینهایی را که دروزیها در آن ساکن هستند، اشغال و به دیگر اراضی اشغالی اضافه کند. هدفش آن است که این روند را ادامه دهد تا حتی مناطقی از عراق را هم اشغال کند. درواقع این فقط سوءاستفاده از فرصتها برای توسعهطلبی اسرائیل است. از طرف دیگر، مشخص شده اگر تغییری در یکی از کشورهای منطقه رخ دهد، مثلا سقوط بشار اسد و ورود نیروهایی که بسیاری از آنان اصلا ملیت سوری نداشتند و در نتیجه سوءبرداشت ترکیه از تحولات منطقه بود که باعث شد این نیروها وارد سوریه شوند، عملا ما شاهد پدیدههای متوالی و پشت سر هم خواهیم بود. بنابراین رسیدگی به امور سوریه باید در یک چارچوب بزرگتر مورد توجه جهان عرب و جهان اسلام قرار بگیرد.
جدیدترین خبری که منتشر شده، این است که به دلیل ورود نیروهای امنیتی سوریه به سویدا، امکان انجام حملاتی از سوی اسرائیل به این منطقه وجود دارد. برخی از ناظران در این زمینه بحث مرز را هم مطرح کردهاند و میگویند اسرائیل علاقهای ندارد که نیروهای امنیتی سوریه در مرزهای شمالیاش مستقر شوند. این مسئله تا چه حد برای تلآویو اهمیت دارد؟
همانطور که عرض کردم، همه اینها صرفا یک بهانه است. اسرائیل نشان داده که هیچ قدرتی را در سوریه، چه از نوع ارتش سوریه باشد، چه هیئت تحریرالشام، چه جبههالنصره و چه هر نیروی دیگری تحمل نمیکند. برای اسرائیل وجود هرگونه قدرت در مرزها یا در عمق سوریه نپذیرفتنی است. اما این صرفا یک بهانه است. نیروها در سراسر سوریه در حال حرکت و درگیری هستند و اسرائیل از این مؤلفههای اجتماعی برای بهرهبرداری سیاسی و توسعه سرزمینهای اشغالی سوءاستفاده میکند تا به سرزمینهای اشغالی اضافه کند.
دراینمیان مسئلهای مطرح است که آمریکا با جولانی در حال گفتوگو بوده و حتی امتیازاتی هم به سوریه داده شد که برداشتهشدن تحریمهای این کشور ازجمله این امتیازات بود. در میانه این مذاکرات، گفته میشد جولان ممکن است به اسرائیلیها واگذار شود. اما ناگهان حملات شروع شد و دمشق، ازجمله کاخ ریاستجمهوری، هدف قرار گرفت. آیا میتوان گفت که اسرائیل بدون هماهنگی با آمریکا یا حتی شخص ترامپ، دست به این حمله زده؟ یعنی در شرایطی که انتظار میرفت اوضاع به شکل دیگری پیش برود، اسرائیل مسیر مستقلی را در پیش گرفته؟
بله، به نظر میرسد اسرائیل بعد از اوضاعی که در غزه به وجود آورده و بعد از حمله به لبنان و حالا حمله به سوریه، این رویه را دنبال میکند و حتی قصد دارد آن را به آمریکا هم تحمیل کند. آمریکا اکنون بین دو متحد منطقهایاش گیر افتاده است؛ یکی ترکیه بهعنوان متحد ناتوییاش و دیگری اسرائیل بهعنوان فرزندخوانده لوس و مورد حمایت کاملش. هرکدام از این دو قدرت، هر جایی که بتوانند امتیازات سرزمینی کسب کنند، این کار را خواهند کرد؛ چه آمریکا موافق باشد و چه نباشد. درواقع ما با نوعی خصومت و درگیری پنهان (و در برخی موارد آشکار) مواجه هستیم. سوریه اکنون قربانی زیادهخواهیهای این دو موجودیت است: ترکیه و اسرائیل.
در واکنشهایی که در روزهای گذشته شاهد آن بودیم، دیده شد که عربستان و ترکیه، بهعنوان دو کشور تأثیرگذار منطقهای، خیلی ماجرا را برجسته نکردند. بهویژه از آنکارا، بهعنوان حامی اصلی جولانی، انتظار میرفت واکنشی تند نشان دهد، اما چنین نشد. نظر شما دراینباره چیست؟ آیا عربستان و ترکیه عملا طرف اسرائیل را گرفتهاند و از جولانی عبور کردهاند یا قصد دارند همچنان از او حمایت کنند؟
کشورهای عربی منطقه، پدیده جولانی را یک پدیده گذرا میدانند. آنها فعلا تلاش دارند با روشهای نرمافزاری، از طریق تلطیف روابط و اصلاح ذهنیت او، جولانی را به سمت خود جذب کنند. اما در نهایت، هیچکدام از این کشورها جولانی را پایان یک مرحله نمیدانند، بلکه او را شروع یک مرحله جدید تلقی میکنند.
مدیریت جولانی و تحریرالشام بر سوریه، امری گذراست و در آینده کنار گذاشته خواهند شد. کشورهای عربی نمیخواهند در ظاهر با او وارد درگیری شوند، اما در عمل میبینند که اسرائیل هر روز به توسعه سرزمینی ادامه میدهد. اسرائیل هنوز به توسعه سرزمینی ادامه میدهد و این روند میتواند کشورهای عربی منطقه را نیز تهدید کند؛ یعنی اگر امروز به کشوری حمله نکند، فردا یا پسفردا خواهد کرد و سرزمینهای بیشتری را اشغال میکند. این موضوع باعث میشود کشورهای عربی در سیاستهای خود بازنگری کنند. آن تصور قدیمی که فعلا باید با اسرائیل مدارا کنند، دارد زیر سؤال میرود. درک میشود که اسرائیل در پی تصاحب سرزمینها، نفوذ و اعمال هژمونی در کل منطقه عربی است و این موضوع بسیار جدی است. بنابراین در مقایسه بین یک تهدید گذرا مثل جولانی و یک تهدید واقعی و فعال مثل اسرائیل، نیروهای خود را صرفا برای مقابله با توسعهطلبی اسرائیل متمرکز خواهند کرد.
و درباره ترکیه؟ آیا همچنان از جولانی حمایت میکند؟
ترکیه اشتباهی مرتکب شد. تصورش این بود که با راهاندازی نیروی جولانی و هیئت تحریرالشام که خودش آنها را تأسیس کرده بود، میتواند آنها را کاملا تحت کنترل داشته باشد. اما وقتی این نیروها وارد سوریه شدند، با مشکلات متعددی مواجه شدند و درگیرهایی پیش آمد که از توانشان فراتر بود. اکنون ترکیه به دنبال تفاهم با کشورهای عربی است؛ چون میداند که نیروهایی مثل جولانی زمانی میتوانند در سوریه مستقر و قدرتمند شوند که کشورهای ثروتمند عرب سرمایههای خود را به سوریه بیاورند و دولت محلی را مستحکم کنند. ترکیه چنین فکری در سر دارد. هنوز آتش این درگیریها را بهطور کامل لمس نکرده، اما در حال درک این واقعیت است که با یک رژیم خشن و توسعهطلب مواجه شده؛ رژیمی که در سالهای اخیر فقط با کشتار، خشونت و نابودی مخالفان پیش رفته؛ در فلسطین، در لبنان و در سوریه. و این روند را ادامه خواهد داد.