به روز شده در
کد خبر: ۲۴۴۸۸

ایران؛ صدای مشترک قلب‌هایی که در تپش انسانیت یکی شدند

در هنگامه‌ای که آتش در گوشه‌ای از جهان شعله‌ور شد، در کوچه ‌پس‌ کوچه‌های شهرهای ایران، دلی به درد آمد، دستی به یاری دراز شد و نگاهی پر از اشک اما استوار، راهی برای رساندن مهر جست.

ایران؛ صدای مشترک قلب‌هایی که در تپش انسانیت یکی شدند
سیاست روز

روزنامه سیاست روز در گزارشی نوشت:

در هنگامه‌ای که آتش در گوشه‌ای از جهان شعله‌ور شد، در کوچه ‌پس‌ کوچه‌های شهرهای ایران، دلی به درد آمد، دستی به یاری دراز شد و نگاهی پر از اشک اما استوار، راهی برای رساندن مهر جست. ایرانی‌ها با تاریخ دیرینه‌ای از همبستگی و انسان‌دوستی، بار دیگر نشان دادند که فاصله‌ی جغرافیا نمی‌تواند مرز قلب‌ها باشد. در روزهایی که تصویرها زبان را بند می‌آورد، دل‌های ایرانی خاموش نماندند. گاهی در سکوت، گاهی در فریاد، اما همیشه در کنار مظلوم. گویی ریشه‌هایی در خاک این سرزمین نهفته است که در اندوه دیگران، بیش از همیشه جان می‌گیرد.
و این‌گونه، ایران دوباره معنای دیگری به واژه‌ی همدلی بخشید؛ نه در شعار، که در عمل؛ نه در ظاهر، که از ژرفای جان.
در این دوازده روز تلخ، نه فقط خبرها، بلکه نگاه‌های مردم ایران گواهی داد که هر تصویر از رنج، در دل‌ها حک شد. زنان خانه‌دار، کارگران، هنرمندان، دانشجویان، کودکان و سالمندان هر کدام به شیوه‌ی خود سهمی در این همدلی داشتند. شاید کسی که سهم خود را با یک پیام تسلیت ادا کرد، یا دیگری که بخشی از درآمد ناچیزش را بخشید، یا آنکه با ساختن یک ویدیو یا نوشتن چند خط دل‌نوشته تلاش کرد صدای بی‌صدایان باشد.
جالب اینجاست که در این دوازده روز، مرزهای قومیت، مذهب، طبقه‌ی اجتماعی و حتی دیدگاه‌های سیاسی رنگ باختند. به جای آن، تنها چیزی که ماند، انسان بودن بود. و چه چیز زیباتر از ملتی که در میان رنج، راه همدلی را پیدا می‌کند و آن را با هم می‌پیماید، بی‌آنکه نیاز به راهبر یا فرمان باشد؟
همدلی ایرانی‌ها در این ماجرا، اثباتی بود بر این حقیقت ساده اما فراموش ‌شده؛ که در جهان امروز، انسانی‌ماندن خود یک کنش انقلابی‌ست. و اگر قرار باشد روزی تاریخ را از نو بنویسند، شاید در گوشه‌ای از آن بنگارند که در زمانی تاریک، مردمی بودند که چراغ انسانیت را روشن نگه داشتند، فقط با دست‌های ساده‌شان و دل‌هایی بزرگ.
همدلی گسترده‌ی ایرانی‌ها در این دوازده روز تأثیراتی فراتر از انتظار بر جامعه داشت تأثیراتی که نه تنها در لحظه، بلکه در درازمدت نیز قابل لمس‌اند.
نخستین اثر، تقویت حس هویت جمعی بود؛ مردمی با تنوع قومیت و سلیقه‌، در برابر رنجی مشترک، به زبانی واحد رسیدند. این تجربه، بار دیگر به جامعه یادآوری کرد که پیوندهای انسانی، بسیار ژرف‌تر از اختلافات سطحی هستند.
همدلیِ این‌چنینی، فضای گفت‌وگوی سازنده را نیز تقویت کرد. در روزهایی که بحث‌ها ممکن بود تند و پرتنش شود، شاهد تعاملاتی بودیم بر پایه‌ی احترام و فهم. بسیاری در شبکه‌های اجتماعی نوشتند که برای نخستین‌بار، با افرادی از دیدگاه‌های متفاوت وارد گفت‌وگو شدند نه برای جدل، بلکه برای شنیدن و درک متقابل.
از سوی دیگر، این همدلی بستری شد برای رشد حس مسئولیت اجتماعی. بسیاری از جوانان که پیش از این احساس ناتوانی یا بی‌تأثیری در برابر رنج‌های جهانی داشتند، دریافتند که حتی کوچک‌ترین کارها نیز معنا دارد. این احساس عاملیت، به شکلی کم‌سابقه، توانست امید و انگیزه‌ی مشارکت در حرکت‌های مدنی و اجتماعی را تقویت کند. شاید یکی از ماندگارترین دستاوردها، خلق حافظه‌ی جمعی تازه‌ای بود که حول محور انسان‌دوستی شکل گرفت؛ چیزی که می‌تواند در آینده، الگوی کنش اجتماعی و اخلاقی باشدهم برای نسل امروز و هم فردا.
گسترش همدلی در جامعه، تنها یک هدف انسانی نیست بلکه سنگ‌بنایی‌ست برای ساختن جامعه‌ای سالم‌تر، تاب‌آورتر و معنادارتر. این مسیر نیاز به تداوم، الگوهای رفتاری مشخص و گاهی صبوری فراوان دارد، اما نتایجش می‌تواند نسل‌ها را دگرگون کند. برای رسیدن به آن، راه‌هایی موثر و ملموس وجود دارد:
1- از شنیدن، آغاز کنیم: گوش سپردن فعال یعنی شنیدن بدون قضاوت و با نیت درک سنگ‌بنای همدلی‌ست. وقتی مردم احساس ‌کنند شنیده می‌شوند، راحت‌تر دل می‌سپارند و رابطه‌ای انسانی شکل می‌گیرد.
2- قصه‌ها را روایت کنیم: بیان تجربه‌های شخصی از رنج، امید و زیستن، پلی‌ست برای درک دیگری. چه از طریق رسانه، کتاب، نمایشنامه یا حتی گپ‌های روزمره، داستان‌ها قدرت دارند قلب‌ها را به هم نزدیک کنند.
3- همدلی را در آموزش نهادینه کنیم: در مدارس، مهارت‌های اجتماعی مثل همدلی باید مثل خواندن و نوشتن، آموزش داده شوند. وقتی کودکان از ابتدا یاد بگیرند احساسات دیگران را بشناسند، جامعه‌ای همدل‌تر خواهیم داشت.
4- الگوهای رفتاری مثبت را پررنگ کنیم: چه در خانواده، چه در رسانه یا فضای مجازی، نمایش رفتارهای همراه با همدلی می‌تواند تاثیرگذار باشد. مردم از رفتاری که می‌بینند می‌آموزند، نه صرفاً حرف‌هایی که می‌شنوند.
5- فضاهای گفت‌وگو و تفاهم را فراهم کنیم: گاهی تنها لازم است مردم با یکدیگر روبه‌رو شوندنه برای قضاوت، که برای شناخت. ایجاد پلتفرم‌هایی برای گفت‌وگوی بین نسلی، قومیتی یا عقیدتی، بنیان‌ساز همدلی‌ست.
6- تمرین مهربانی کوچک و روزمره: سلامی به رهگذری، لبخندی بی‌مزد، توجهی کوتاه به حال کسی در مترواین کارهای کوچک، ذره‌ذره فرهنگ همدلی را می‌سازند.
همدلی چیزی نیست که به ما بخشیده شود؛بلکه  از دل مردم می‌جوشد و با تکرار، به جریان طبیعی زندگی بدل می‌شود. هر گفت‌وگو، هر رفتار، فرصتی‌ست برای کاشتن بذر آن.

 

ارسال نظر

آخرین اخبار