آرامش پساز ۱۲روز
دوازده روز سخت بر مردم ایران گذشت. حالا چند ساعتی هست که آتشبس میان ایران و رژیم تجاوزگر صهیونیستی برقرار شده است و اگرچه ایران توانست درس سختی به دشمن متجاوز خود بدهد؛ اما مردم ایران، حداقل ۲۹۲ ساعت و ۱۰ دقیقه سخت- از زمان شروع حملات یعنی ساعت ۰۳:۲۰ صبح روز جمعه ۲۳ خردادماه تا ۰۷:۳۰ روز سهشنبه ۳ تیرماه که زمان آغاز آتشبس اعلام شده- را سپری کردند. اما این ۲۹۲ ساعت، ماه ها بحث را میطلبد که در آن از نحوه سیاستگذاری و اطلاعرسانی گرفته تا شیوههای آفندی و پدافندی بتوان گفت و درس گرفت و دستورالعمل نوشت.

روزنامه دنیای اقتصاد در گزارشی نوشت:
شهر هنوز نیمهجان است و ساکنان خود را بهطور کامل در آغوش نکشیده است. برخی در مسیر برگشت به خانه هستند و برخی دیگر، در روزهای آینده به دیار خود باز میگردند؛ اما شواهد از بازگشت کمکم زندگی به یکی از جذابترین پایتختهای دنیا حکایت دارد؛ هر چند هنوز هم بسیاری از خیابانهای شهر حال و هوای روزهای جنگ دارند و این اطمینان به صورت کامل بازنگشته که سکنه، با خیال راحت به دور از صدای انفجار و خبرهای ناگوار به خانههایشان برگردند.
ساعت 03:20 دقیقه روز جمعه 23 خردادماه بود که تهران با صدای انفجارهای شدید در مناطق مختلف شهر، بیدار شد. در دقایق اولیه، هیچ کس به درستی نمیدانست که چه اتفاقی رخ داده است و چه آیندهای پیش روی شهر و کشور قرار دارد. برخی در همسایگی ساختمانهایی که رژیم صهیونیستی هدف قرار داده بود، تا ساعتها در شوک به سر میبردند و هنوز هم انگار یک کابوس، خواب شبانه آنها را برآشفته کرده است. اما این فقط یک خواب آشفته برای ایرانیها نبود؛ بلکه با گذشت چند ساعت تلاش شد تا سیاستگذاران صهیونیست هم به این آشفتگی دچار شوند.
حالا از آن شروع غافلگیرانه، بیش از 300 ساعت گذشته است؛ اما ساعتها باید از آن نوشت و درس گرفت و برای آینده برنامهریزی کرد. گزارشهای میدانی خبرنگار دنیای اقتصاد از سطح شهر نشان میدهد که هنوز هم بیمها و امیدها با هم آمیخته و جریان زندگی را رقم زده است. در کوچه و پس کوچههای شهر، باز هم بوی قهوه پیچیده و مردمی را میتوان دید که حالا با خیال راحت میتوانند روی صندلیهای کافهها بنشینند و از روزهای سختشان بگویند. برخیها هم ساعات اولیه آتشبس را تنها آغاز کردهاند و به روزهای میاندیشیدند که شاید خوردن یک قهوه در آرامش را برای خود یک رویا میدیدند؛ حالا انگار همه چیز تمام شده است.
یکی از شهروندانی که روز اول بعد از آتشبس را در کافهای در مرکز شهر که اتفاقا همین دیروز هم اطرافش هدف حملات بوده است، میگوید: روزهای سختی به مردم ایران گذشته و اگرچه همبستگی میان مردم بیشتر شده است، اما اکنون نوبت حاکمیت است که در برخی رویههای خود تجدیدنظر کرده و تلاش نماید با رفع مشکلات و اعتماد بیشتر به مردم، سرمایه اجتماعی که اکنون حاصل شده را صیانت کند. او میگوید: فشارهای اقتصادی بسیاری به مردم وارد شده و برخی هزینههای غیرمترقبهای که به دلیل جنگ به مردم تحمیل شد، باید از سوی دولت جبران شود؛ به این معنا که بستههای حمایتی که باید از قشری از شهروندان مراقبت کند، به موقع و در شرایط کیفی مناسبی تدارک دیده شده و در اختیار شهروندان قرار گیرد.
این شهروند معتقد است که باید فضا را برای برخی آزادیهای اجتماعی و البته ایجاد شور و نشاط و انگیزه میان مردم فراهم کرد و تلاش نمود تا به خواستههای مشروع و به حق مردم به موقع پاسخ داده شود. این مردم بار دیگر پای تمامیت ارضی و حاکمیت ایستادند و اینک نوبت حاکمیت است که به خواستهای مردم توجه جدی داشته باشد.
گشت و گذاری در محلات مختلف شهر تهران این حس را تداعی میکند که هنوز نااطمینان نسبت به تداوم آتشبس وجود دارد و برخی با نگرانی به ساعات آینده مینگرند؛ هرچند که طیف وسیعتری از کسبه در مناطق مختلف، سه شنبه 3 تیر بعد از 12 روز سخت، کرکرهها را بالا کشیدهاند و تلاش دارند که به زندگی عادی در کسب و کار خود برگردند؛ اما همچنان جریان زندگی با نااطمینانی پیش میرود. البته در مقابل برخی از کسبه نیز یک خواب راحت ظهرگاهی را تجربه میکنند و عبور از مقابل مغازه آنها، نشان از این دارد که برخی همه چیز را تمامشده میدانند.
حالا حضور شهروندان و به خصوص افراد مسن را در خیابانها میتوان دید با صحبت از روزهایی که گذشته و انتقادها و نکاتی که به شیوه مدیریتی آن مطرح است. حداقل طی روزهای گذشته کمتر میشد این طیف سنی را در خیابانها دید؛ اما حالا پیادهروهایی که تا روز گذشته، کمتر قدمهای عابران را به خود میدید؛ شاهد عبور و مرور افراد و زمزمههایی است که انتقادهای جدی به روند مدیریت در روزهای بحرانی جنگ داشتند. صحبت با یکی از این شهروندان، با مقایسهای نسبت به دوران 8 سال جنگ تحمیلی به قوام میرسد. او معتقد است که در دوران جنگ تحمیلی، دولت برنامهریزیهای مشخصتری برای حمایت از شهروندان داشت و حتی در مواقع شروع حملات، یا مردم به پناهگاهها هدایت میشدند و یا حداقل با شنیدن صدای آژیر خطر، متوجه حملات احتمالی میشدند و در منزل خود یا پناهگاههایی که دولت تدارک دیده بود، پناه میگرفتند؛ موضوعی که به اعتقاد او هیچ تدبیری برای آن اندیشیده نشده بود.
یکی دیگر از شهروندان میگوید که مردم خودشان برای گذران روزهای جنگی تدبیر میکردند و گویی هیچ متولی واحدی برای مدیریت شهروندان در این فضا وجود نداشت. او به ترافیک روزهای ابتدایی جنگ در خروجیهای شهر اشاره میکند و میگوید که حتی برای این عبور و مرورها هم مردم به درستی نمیدانستند که باید چه کنند و صرفا رفتارهای هیجانی از خود بروز میدادند که نشان میداد هیچ متولی و دستگاه حاکمیتی و دولتی برنامهای برای آن نداشته است و حتی به گفته او خود پلیس هم دچار دستپاچگی و سرگردانی در ساعات اولیه جنگ شده بود.
در این میان و در ساعات ابتدایی پس از آتشبس، آن چیزی که بیش از همه توجه را در خیابانهای پایتخت به خود جلب میکند حضور کودکان و نوجوانان در سطح شهر است. همان شهروندان کوچکی که این چند روز را در بدترین شرایط در شهر تهران سپری کردند و حالا برای ساعاتی هم که شده اجازه یافته بودند که از چهاردیواری خانه جدا شوند و به پارکها بیایند و یا در خیابانها قدم بگذارند. حال آنکه برای این دسته از شهروندان به درستی برنامهریزی نشده بود و انگار همه چیز در یک غافلگیری محض اتفاق افتاده بود.
به همین دلیل است که کارشناسان بر این باورند که باید از این ساعات درس گرفت و برای تک تک موقعیتهایی که ممکن است پیش روی شهروندان قرار گیرد، فکری کرد. به خصوص اینکه بارها و بارها مردم اسم دستورالعملهای پدافند غیرعامل را شنیده بودند و به درستی نمیدانستند که این پدافند غیرعامل دقیقا چه کاری در دوران بحران میتواند انجام دهد. مادری که به همراه کودکش منتظر آماده شدن غذای سفارش داده شده به صورت بیرونبر است میگوید که به عنوان یک مادر، روزهای به مراتب سختتری نسبت به سایر شهروندانی که مجرد هستند و یا صاحب فرزند نیستند گذرانده است. او میگوید که در برخی ساعات، حتی توانی برای مدیریت خودش هم نداشته چه رسد به اینکه بتواند رفتار درستی با کودکش برای کم کردن اضطراب و استرس داشته باشد.
این شهروند معتقد است که باید برای چنین روزهایی به مردم آموزش داد. او میگوید از شنیدن خبر شهادت کودکان بیگناه و زنان بسیار متاثر شده بوده و برای کنترل این غم و پاسخ به سوالات فرزندانش را نداشته است. این شهروند معتقد است که اگرچه روزهای سخت جنگ سپری شده است؛ اما تمام شهروندان و به خصوص زنان نیاز به یک دوره مراقبتی از سوی سیاستگذاران و تصمیمگیران دارند تا بتوانند از فشار عصبی که در روزهای گذشته تحمل کردهاند، رهایی یابند. تمام این گفتهها در شرایطی است که تجربه روزهای گذشته نشان داد که در بسیاری از زمینهها از جمله تهیه پناهگاههای امن، مدیریت روانی اضطراب و استرس در شهروندان، اطمینان از تهیه مایحتاج در صورت بحرانی شدن شرایط و آگاهسازی مردم نسبت به خطرات امنیتی که ممکن است دشمنان در همسایگی و حتی آپارتمان محل سکونت شهروندان ایجاد نمایند و حتی اصول عبور و مرور در سطح شهر طی روزهایی که کشور با بحران تجاوز نظامی مواجه است، هنوز هم جای کار بسیاری وجود دارد و به نظر میرسد که باید سهلانگاران در این حوزه را مورد بازخواست قرار داد.