به روز شده در
کد خبر: ۲۱۹۳۴

میدان رسانه سنگر مردم

این روزها که ایران بار دیگر هدف حمله نظامی قرار گرفته، ما با پدیده‌ای آشنا مواجهیم؛ چسبندگی مخاطب به رسانه. مردم، دل‌نگران و نگران، سر در موبایل و ‌گیرنده‌های ماهواره‌ای دارند.

میدان رسانه سنگر مردم
اعتماد

قادر باستانی‌تبریزی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت:

این روزها که ایران بار دیگر هدف حمله نظامی قرار گرفته، ما با پدیده‌ای آشنا مواجهیم؛ چسبندگی مخاطب به رسانه. مردم، دل‌نگران و نگران، سر در موبایل و ‌گیرنده‌های ماهواره‌ای دارند. جست‌وجوی حقیقت، آنان را از رسانه ملی به آن سوی مرزها کشانده است. چشم‌ها، نگران اما بیدار، به صفحه‌ گوشی‌ها و کانال‌های خبری دوخته شده‌اند؛ نه از سر ترس که برای یافتن راستی. در میانه‌ تردید و تزویر، جامعه به‌ دنبال صدایی است که نه بترساند، نه بفریبد، بلکه آرامش بیاورد و روشنگری کند. رسانه امروز، اگر صادق بماند، نه‌تنها سپری در برابر جنگ روانی است که می‌تواند پناهی برای اعتماد، آگاهی و امید باشد. در هنگامه‌ای که سایه جنگ بر سر یک ملت سنگینی می‌کند، نخستین نیاز، حقیقت است. حقیقتی بی‌پیرایه، بی‌اغراق و بی‌پرده. آنجا که مرز میان شایعه و خبر، در هم می‌آمیزد و اضطراب بر ساحت عمومی چیره می‌شود، رسانه وظیفه‌ای ارتباطی است که رسالتی انسانی می‌یابد. در این میان، آنچه بیش از موشک و پدافند مایه تامل باشد، زمینگیر شدن اعتماد عمومی به رسانه رسمی کشور است. در چنین بزنگاه‌هایی   رسانه باید پناه مردم باشد، نه بلندگوی یک جناح. اما صداوسیمایی که سال‌هاست به جای تصویر واقعی جامعه، قاب‌های یکدست و صدای یک‌سویه پخش می‌کند، چگونه می‌تواند در بزنگاه بحران، رسانه جنگ باشد؟

 رسانه در شرایط جنگی تنها یک ابزار انتقال خبر نیست؛ بخشی از جبهه است، نه در صف اول که در سنگر عقل و دل مردم. آنچه در دهه ۶۰ توانست «رسانه جنگ» بسازد، تنها صدای آهنگران یا نوای کویتی‌پور نبود، بلکه حس همراهی، روایت جمعی و هم‌آوایی اقشار گوناگون با یک سرنوشت مشترک بود. از چاووش تا گلریز، از روایات فتح تا تئاترهای کوچه‌گردی، این رسانه نه تک‌صدا بود و نه تک‌مخاطب. امروز اما با مداحی‌های شبه‌رزمی، میهمانان تکراری و تحلیل‌های یک‌جانبه، صداوسیما دیگر نه تنها رسانه جنگ نیست که حتی رسانه صلح هم نیست. 

رهبر انقلاب، در پیام تلویزیونی خود به‌ درستی گفتند که در این بحران، پیام‌های مشابهی از تمام جناح‌ها صادر شده است. این نکته باید سرآغازی برای بازنگری در نگاه صداوسیما به مخاطب باشد. اگر ایران در خطر است، پس همه ایران باید دیده و شنیده شود. رسانه‌ای که یک ملت را نمایندگی می‌کند، باید آینه تمام‌نمای تنوع فکری، قومی، مذهبی و نسلی جامعه باشد، نه محفل خاص اصحاب قدرت. در این روزها که حوادث روز، مردم را دوباره به تلویزیون بازگردانده، فرصت طلایی برای بازسازی اعتماد از دست رفته فراهم شده، اما مدیریت انفعالی، کندی در اطلاع‌رسانی و چسبیدن به روایت‌های کلیشه‌ای و دستوری، این فرصت را می‌سوزاند. در غیاب یک «سخنگوی بحران» مشخص و یکپارچه، ده‌ها مقام رسمی و غیررسمی، گاه با اطلاعات ناقض یکدیگر، میدان را برای شایعات و رسانه‌های بیگانه باز گذاشتند. نتیجه، نه فقط بی‌اعتمادی مردم، بلکه تضعیف سرمایه اجتماعی حاکمیت است. از منظر ارتباطات بحران، رسانه‌ها در چنین وضعیتی باید چهار اصل بنیادین را رعایت کنند: سرعت، صحت، شفافیت و همدلی. متاسفانه رسانه ملی، در هر چهار حوزه، با کاستی‌های جدی مواجه است. خبرنگاران نه خوب آموزش دیده‌اند، نه اختیار دارند و نه از پشتیبانی حرفه‌ای برخوردارند. مهم‌تر از آن، در غیاب تنوع کارشناسان، تریبون همچنان در اختیار چهره‌هایی است که نه توان اقناع دارند و نه توان تحلیل. در شرایط بحرانی، اطلاع‌رسانی باید تابع منطق ارتباطی باشد نه ملاحظات امنیتی صرف. مردم، همان‌ها که در سخت‌ترین لحظات پای کشور ایستاده‌اند، سزاوار شنیدن حقیقتند. مردم ایران، باهوش‌تر، بالغ‌تر و عمیق‌تر از آنند که روایت‌های گل‌درشت را بپذیرند. امروز مردم بیش از قهرمان، به صداقت نیاز دارند؛ بیش از شعار، به تحلیل. صداوسیما در دو دهه گذشته، با حذف تدریجی صداهای منتقد و مستقل، خود را از جامعه جدا کرده است. حاصل آن، شکاف عمیق دولت - ملت و وضعیت دوجامعه‌ای‌ شدن در فضای عمومی است. یک جامعه رسمی با رسانه، تبلیغات، مناسک و اخبار خودش و یک جامعه غیررسمی که در سکوت یا در پلتفرم‌های خارجی، روایت‌های خود را می‌سازد و بازنشر می‌دهد. این وضعیت اگر ادامه یابد، نه تنها در شرایط جنگی، بلکه در بحران‌های طبیعی و اجتماعی دیگر، به تهدیدی برای یکپارچگی ملی تبدیل خواهد شد.

رسانه جنگ، تنها در صورتی ممکن است که از انحصار خارج شود. باید باور کرد که روایت ملی، بدون مشارکت همه صداها ساخته نمی‌شود. رسانه‌ای که تنها برای مردم حرف می‌زند، نه با آنان، هرگز صدای آنان نخواهد بود. اگر می‌خواهیم مردم پای رسانه بمانند، باید رسانه همپای مردم بیاید. بازسازی اعتماد رسانه‌ای، نه با تغییر لوگو و دکور که با تغییر نگرش آغاز می‌شود. اینک زمان آن رسیده که صداوسیما از بلندگوی رسمی به رسانه ملی تبدیل شود. رسانه‌ای که مردم در آن دیده شوند، حرف بزنند، بشنوند و باور کنند. اگر قرار است «با ایران باشیم» باید با همه ایران باشیم، نه فقط بخشی از آن. در غیر این صورت، پیش از آنکه جنگی در میدان آغاز شود، ذهن‌ها و دل‌ها را از خود بیگانه کرده‌ایم. اما اگر چراغ حقیقت را روشن نگه داریم، اگر به مردم اعتماد کنیم و روایت خود را با صداقت بسازیم، هیچ توفانی توان خاموش کردن امید این سرزمین را نخواهد داشت. رسانه، اگر در کنار مردم بایستد، می‌تواند حتی در میانه جنگ، صدای صلح و پایداری باشد.

 

ارسال نظر

آخرین اخبار