دفاع از یک حق در برابر استانداردهای دوگانه
چالش اصلی مذاکرات هستهای ایران و ایالات متحده، حفظ حق غنیسازی اورانیوم در ایران است که طبق ماده چهارم معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای (NPT)، حقی مشروع و غیرقابل انکار برای ایران بهعنوان عضوی متعهد به این معاهده محسوب میشود. این حق که ریشه در اصول عدالت بینالمللی و برابری حقوقی دارد، نهتنها بهعنوان یک امتیاز قانونی، بلکه بهمثابه ضرورتی ملی برای تأمین نیازهای صلحآمیز ایران در حوزههای پزشکی، کشاورزی، صنعت و انرژی شناخته میشود.

روزنامه شرق گفتگوئی را با ساسان کریمی منتشر کرده است:
چالش اصلی مذاکرات هستهای ایران و ایالات متحده، حفظ حق غنیسازی اورانیوم در ایران است که طبق ماده چهارم معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای (NPT)، حقی مشروع و غیرقابل انکار برای ایران بهعنوان عضوی متعهد به این معاهده محسوب میشود. این حق که ریشه در اصول عدالت بینالمللی و برابری حقوقی دارد، نهتنها بهعنوان یک امتیاز قانونی، بلکه بهمثابه ضرورتی ملی برای تأمین نیازهای صلحآمیز ایران در حوزههای پزشکی، کشاورزی، صنعت و انرژی شناخته میشود.
با این حال، زیادهخواهیهای ایالات متحده در سلب این حق، که با فشارهای رژیم صهیونیستی و تهدیدات تروئیکای اروپایی همراه شده، مذاکرات را به نقطهای حساس و شکننده رسانده است. این رویکرد که نقض آشکار روح و متن NPT است، نهتنها دیپلماسی را تضعیف میکند، بلکه استانداردهای دوگانه غرب را در قبال برنامه هستهای ایران در برابر زرادخانه غیرقانونی رژیم صهیونیستی عیان میسازد. مقامات کشور بارها، ضمن دفاع از سیاستهای ایران در حفظ برنامه هستهای صلحآمیز، استانداردهای دوگانه، فشارهای غیرمنطقی و تبعیضهای غرب را به چالش کشیدهاند و بر لزوم توافقی عادلانه تأکید دارند که حقوق ایران را تضمین و تحریمها را بهطور کامل رفع کند. برای واکاوی بهتر آنچه گفته شد به گفتوگویی با ساسان کریمی، استاد دانشگاه مطالعات جهان و تحلیلگر ارشد روابط بینالملل نشستهایم تا ارزیابی وی را در باب چرایی حفظ حق غنیسازی در ایران داشته باشیم.
چگونه میتوان استانداردهای دوگانه غرب در قبال حق غنیسازی ایران را در حالی که کشورهای دیگر مانند ژاپن و آلمان غنیسازی را بدون محدودیت انجام میدهند، در مذاکرات هستهای به چالش کشید؟
در سه بعد یا بهتر بگوییم در سه لایه یا سطح، این حق غنیسازی برای ایران کاملا تعریف شده است. در لایه اول، همه کشورها بدوا از منظر حقوق بینالملل دارای تمامی امتیازات و حقوق قانونی خود هستند. یعنی از منظر حقوق بینالمللی تمام دولتها و سیستمهای سیاسی که حاکمیتی بر یک سرزمین دارند، تمام حقوق لازم برایشان تعریف شده است و این فارغ از تمام قطعنامهها، معاهدات، پیماننامهها و نظایر آن است. ذیل سطح دوم، اگر حقی برای کشور خاصی در یک معاهدهای تصریحا محدود نشده باشد، آن حق به طریق اولی برای آن دولت محفوظ خواهد بود. حالا درباره حق جمهوری اسلامی ایران برای غنیسازی در خاک خود، مشخصا در هیچ معاهده، توافقنامه یا پیمان نامهای، نه این حق سلب و نه حتی محدود شده است؛ در هیچ سطحی، حتی در ۹۰ درصد هم حق غنیسازی از ایران گرفته نشده است.
یعنی برای ایران هیچگونه محدودیتی در سطح غنیسازی، میزان غنیسازی و درصد غنیسازی ندارد. نه در انپیتی و نه در پروتکل الحاقی، حتی در نسخههای جدید ماده ۳.۱ چنین حقی از ایران سلب نشده است. در برجام هم اینگونه است. در لایه سوم، جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری است که به شکل مشخص در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت و ضمیمه آن یعنی برجام، به شکل مشخص حق غنیسازی را برای خود محفوظ دانسته و بر این حق از نگاه جهانی تأکید شده است؛ نه اینکه حق غنیسازی از ایران سلب شده باشد، بلکه به صورت ایجابی شورای امنیت این حق را برای ایران محفوظ میداند که غنیسازی کند و این یک استثناست که به صورت مکتوب این حق برای ایران مشخص شده است.
تقریبا مسجل است که اصرار واشنگتن بر غنیسازی صفر در ایران توجیه سیاسی دارد، نه حقوق، اما با این اوصاف چرا آمریکا اصرار دارد حق غنیسازی ایران را که طبق NPT مشروع است، سلب کند؛ موضوع ادعا در خصوص حفظ امنیت اسرائیل است؛ حتی اگر این هم باشد خود اسرائیل هم به عنوان غیرعضو NPT، دارای زرادخانه هستهای است و از همه مهمتر اینکه از نظارت بینالمللی معاف است.
به نظر من توجیهات و ادعاها برای حفظ امنیت اسرائیل یک طرف یا یک بخش از چرایی اصرار آمریکا برای سلب حق غنیسازی از ایران است. بخش دیگر آن به این موضوع بازمیگردد که آمریکا تلاش دارد کشورهایی را که دارای چرخه سوخت هستهای هستند، در جبهه خود نگه دارد و تنها با آنها همپیمان باشد و این جز همان معاهده ۱۲۳ در ایالات متحده است. بیشک این درخواست یک درخواست کاملا نامشروع است. چون در هیچیک از قوانین و حقوق بینالملل چنین موضوعی وجود ندارد. اما آمریکا این را به عنوان یک اصل برای خود تعریف کرده است.
در این بین با یک تشتت موضعگیری در دولت ترامپ هم مواجهیم که عملا یک وضعیت مبهم را پیش آورده است که برخی از آن به عنوان سیاست ابهام نیز نام میبرند. مشخصا در مورد حق غنیسازی ایران این ابهام در موضعگیریهای مقامات ترامپ وجود دارد. تحلیل شما در این باره چیست؟
نکته شما درست است. در کاخ سفید ما یک موضعگیری اعلامی داریم و یک موضعگیری اعمالی؛ مقامات آمریکایی از خود ترامپ تا سایر چهرهها مرتب این را اعلام میکنند تنها خواسته ما از ایران در مذاکرات این است که به سلاح هستهای دست پیدا نکند. اما موضعگیری اعمالی آنها این است که تنها راه مشخص قابل راستیآزمایی و تضمیندهنده برای آنکه آمریکا به این درک برسد که ایران به سلاح هستهای دست پیدا نخواهد کرد این خواهد بود که تهران، چرخه غنیسازی را کنار بگذارد. در حالی که از نظر حقوق بینالملل، آمریکا نمیتواند برای ایران تعیین کند که چگونه میتواند به این هدف خود برسد. راهحل دستیابی به اینکه ایران به سلاح هستهای دست پیدا نخواهد کرد موضوعی است که باید در مذاکرات و توافق دو طرف و با همکاری آژانس مورد بررسی قرار گیرد، نه اینکه آمریکا، آن را به ایران تحمیل کند که مثلا چرخه غنیسازی را کنار بگذارد. این کار نه منطقی است و نه شدنی.
در این بین برخی هم با توجه به هزینههای تحریمی، تجاری، اقتصادی، انسانی و لجستیک از منظر هزینه و فایده، انتقاد دارند.
اینکه برخی انتقاد میکنند که چرخه سوخت غنیسازی در این سالها و دههها برای ایران چه فایدهای داشته و از آن طرف چه هزینههایی را بر کشور و مردم تحمیل کرده است، موضوعی نیست که به هیچ کشور، مشخصا آمریکا ربط داشته باشد. این به ما ارتباط دارد. ما میتوانیم چراغی را در یک اتاق روشن نگه داریم یا یک شعله گاز را روشن کنیم، بدون آنکه از آن استفاده کنیم. ولی این ارتباطی به همسایگان یا کشورهای دیگر ندارد. این موضوع صرفا و صرفا به خود ایران مربوط است.
اما آنها این توجیه را دارند که این حق، علاوه بر فشارها بر جامعه ایران به موازات نداشتن توجیه هزینه و فایده، میتواند امنیت منطقهای و فرامنطقهای را تحت الشعاع قرار دهد. غیر از این است؟
این نکته شما همان چیزی است که من قبلا عنوان کردم. ما با دو موضوع مشخص و مجزا از هم مواجهیم؛ یکی موضوع داخلی است. اینکه برخی انتقاد میکنند برنامه هستهای و چرخه غنیسازی چه فایدهای برای ما داشته، موضوعی است که باید در داخل حل شود. این مسئله یک مسئله ملت - دولت در خود ایران است و ارتباطی به سایرین ندارد و باید در خود ایران هم حل شود. اما اینکه برنامه هستهای و چرخه غنیسازی ما چه تبعاتی منطقهای و فرامنطقهای دارد، موضوعی است که باید در مذاکرات برابر و عادلانه مورد بحث و بررسی قرار بگیرد تا همه به یک راهحل جامع و مرضیالطرفین برسند که هم ما بتوانیم تضمین بدهیم که برنامه هستهای و چرخه غنیسازی تهدیدی برای هیچ کشور منطقهای و فرامطقهای نیست و هم از آن طرف، ایران بتواند از بند تحریمها و فشارهای یکجانبه و ناعادلانه بینالمللی خارج شود. پس این امر یک موضوع مشترک است که فقط از طریق مذاکره و با نقشآفرینی و همراهی برخی بازیگران مانند آژانس و سایر کشورها قابل دستیابی است.
اما قرار نیست برای آنکه تضمین بدهیم برنامه هستهای ایران هیچ تهدید امنیتی منطقه و فرامنطقهای ندارد، بخواهیم با دستور یکجانبه و نامشروع آمریکا از حق غنیسازی خود چشمپوشی کنیم. حالا در این بین ادعای برخی کشورها از اروپا تا آمریکا و... با توجیه داخلی اینکه چرخه غنیسازی و برنامه هستهای فقط فشار و تحریم را روی مردم ایران تحمیل کرده است پس باید این حق (غنیسازی) کنار گذاشته شود به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست. این یک مسئله کاملا داخلی در خود ایران است که باید در یک پروسه دموکراتیک و در گفتمان سیاسی بین جریانها، احزاب، دولت و سیستم با مردم حلوفصل شود، نه اینکه از بیرون برای ما نسخه بپیچند.
در مصاحبههایی که قبلا با شما داشتیم به بازیهای سیاسی آژانس و مشخصا رافائل گروسی انتقاد داشتید. اما در این بین واقعا همین مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی با همین قرائتهای سیاسی نمیتواند با رفتار فنی، نقش واسط را ایفا کند. به هر حال پس از آخرین سفر گروسی به تهران، همکارییهای بیسابقهای از سوی تهران با آژانس در دستور کار قرار گرفته است که میتواند شفافیت را بالا ببرد و ...
شما در سؤالهای قبلی به رفتارهای سیاسی آمریکا درباره سلب حق غنیسازی از ایران اشاره داشتید. پس چون موضوع سیاسی است، نه حقوقی و قانونی، نمیتوانیم از آژانس بینالمللی انرژی اتمی و رافائل گروسی به عنوان مدیر کل آن هم انتظار یک رفتار فنی و کارشناسی داشته باشیم، به گونهای که آژانس در بالادست آمریکا عمل کند. متأسفانه چون موضوع پرونده هستهای ایران را سیاسی کردهاند و از منظر قدرت بینالملل مسئله تعریف میشود،باید اذعان داشت آژانس بینالمللی انرژی اتمی و گروسی در پاییندست آمریکا عمل میکنند و من امیدی ندارم که آژانس بتواند اقدام مثبت و ملموسی در این رابطه انجام دهد.
ولی گروسی در جاهایی انتقاداتی را هم مطرح کرده است و ...
بله گروسی انتقاداتی به یکهتازی آمریکا داشته است و میخواهد تصویر یک نهاد مستقل از آژانس و همچنین یک فرد مستقل از خودش به عنوان مدیر کل آژانس به جامعه جهانی مخابره کند. اما باز هم من تصور نمیکنم که آژانس بینالمللی انرژی اتمی، رافائل گروسی و حتی اروپاییها بتوانند گام مثبتی بردارند.
از منظر شما راه حل عبور از این وضعیت چیست؟ یعنی تهران چه راهکاری را میتواند برای این موضوع ارائه دهد که ضمن حفظ حق غنیسازی در داخل ایران به لغو تحریمها منجر شود؟
این سؤال شما مستلزم اطلاعات دقیق و و جزئی است که من به آن دسترسی ندارم. اما برای مثال میتوان یکی از سایتهای غنیسازی را در یک کنسرسیوم هستهای قرار داد و این کنسرسیوم در داخل خاک ایران باشد که با مالکیت مشترک تعریف شود، اما تأکید میکنم باید در داخل خاک ایران باشد یا میتوان مذاکرات را به حوزههای همکاریهای مشترک که در آن اختلافات کمتری وجود دارد برد تا از حساسیت درباره موضوع هستهای کاسته شود تا با تبادل امتیاز در حوزههای دیگر بتوان خواستههای دو طرف را در حوزه هستهای هم تعدیل کرد؛ بنابراین این دست ابتکارات یا راه حلهای دیگری وجود دارد، اماظ باید به اطلاعات دقیق و جزئی مذاکرات دسترسی داشت. به هر حال جزئیات فنی، جزئیات دستورالعملهایی که به تیم مذاکرهکننده داده شده و همچنین اطلاعاتی از طرف مقابل باید جمع آوری شود تا بتوان راهکار ارائه داد. آنچه من گفتم صرفا از روی اطلاعات شخصی است.