آیینه تمامنمای هویت ملی
شاهنامه فردوسی چهره ممتاز و مانا و برجسته فرهنگ و ادب ایران است. «شاهنامه تاریخ و سیرت شاهان است و برخلاف آنچه گاهی برخی خاماندیشان و ناآگاهان و مغرضان پنداشتهاند و گفتهاند ستایش شاهان نیست، ستایش ایران و مردم ایران است، ستایش همه نیکان و دلاوران و خردمندان است.»

روزنامه جام جم در یادداشتی نوشت:
شاهنامه و هویت ایرانی
هویت ایرانی شناسهای چندینهزارساله دارد که در اسطورههای ایرانی انعکاس و در داستانهای حماسی و پهلوانی تداوم یافته است. «شاهنامه منبعی بسیار غنی از میراث مشترک ایرانیان است که در آن میتوان استمرار هویت ایرانی را از دنیای اسطورهها و حماسهها تا فرمانروایی واپسین شاهنشاهان ساسانی آشکارا دید.» شاهنامه سند قومیت و نسبنامه مردم ایران است ریشههای آنان را تا گذشتههای افسانهای میگسترد و پنجره این ملک را به روی افق پهناور زمان میگشاید. ممکن است پرسیده شود این گذشته دور به چه درد میخورد؟ جواب این است که اقتضای طبیعت بشر آن است که میخواهد احساس شخصیت و اصالت کند، وجود ملی خویش را در این جهان توجیه کند و تکیهگاه تاریخیای برای خود بیابد. همانگونه که فرد احتیاج به غرور و شخصیت دارد ملت هم احتیاج به غرور و شخصیت دارد. شاهنامه عصاره و چکیده تمدن و فرهنگ قوم ایرانی است. شاهنامه هرچند آمیخته به افسانه باشد ارزش آن برای شناسایی ایرانباستان از تاریخ بیشتر است. سلسله وقایعی که در شاهنامه آمده است کشش و کوشش زنده یک ملت را بیان میکنند.فردوسی با شاهنامه خود مفهوم ایران را مشخص کرد و احساس ایرانی بودن را در دلهای ایرانیان جان تازهای بخشید. فردوسی شاهنامه را بهصورت آیینهای تابناک پیش چشم ایرانیان نهاد و مردم ایران را به هستی ملی خویش آگاه ساخت. بعد از او هم در این هزار سال ایران در برابر هجومهای خارجی و طوفانهای داخلی از روح شاهنامه نیرو گرفته و حوادث تلخ را پشتسر نهاده و همچنان زنده و سرافراز و پایدار ماندهاست. هنگامی که سخن از ملت ایران و فرهنگ ایرانی به میان میآید نباید حمل بر نژادپرستی شود. نژادپرستی نکوهیده است ولی وابستگی به فرهنگ ملی و تاریخ و خاطرات مشترک قومی، احساسی خردمندانه و مایه بقا و حیات ملتهاست.ملت ایران و فرهنگ تابناک ایرانی حاصل این گذشتههاست. ملت بزرگی که اقوام گونهگونی در آغوش گرم آن با مهر و نوازش زندگی میکنند و با داشتن لهجههای متنوع خود را ایرانی میشناسند و زبان فارسی را زبان ملی خود میدانند. حوادث تلخ و شیرین گذشته نشان داده است که هیچ حادثه و تحریکی نمیتواند به همبستگی مردم این سرزمین لطمه وارد کند. تجربههای ادوار گذشته و آشنایی و همبستگی با اقوام و فرهنگهای مختلف سبب شده که روح ایرانی در عین پایبندی به هویت ملی و فرهنگی خود و مقاومت در برابر چیرگی بیگانگان و فرهنگ آنها از فضیلت والای گذشت و آشتیجویی و مدارا و نیکاندیشی و بردباری و شکیبورزی در برابر اندیشهها و آیینهای گونهگون برخوردار باشد و این همه سبب شده است که جهانیان همواره به چشم احترام به ایران و ایرانیان بنگرند. شاهنامه فردوسی پیامآور این روح جاویدان ایرانی است. فردوسی با آفرینش شاهنامه به آن جاودانگی بخشیده است. «شاهنامه به یک سند ملی و یک اثر عظیم ملی تبدیل شد و اهمیت بسیاری در آگاهی از هویت ایرانی و تاریخ باستان پیدا کرد.» «هر ملتی را چون هر فردی شناسنامهای است، شاهنامه شناسنامه ملت ایران و سند مالکیت ایرانیان است.»
شاهنامه و تداوم فرهنگی ایران
فردوسی یک ایرانی خردمند مسلمان بود که چهره فرهنگ باستانی و تاریخ ملی ایران را به گونهای پیراست و آراست که تعارضی با معتقدات جدید ایرانیان نداشته باشد. در جایجای شاهنامه ایمان خود را بیان میکند. از این رو شاهنامه جلال و شکوه فرهنگ باستانی را با ایران اسلامی به هم پیوسته است. فردوسی به ما آموخته است که میان عرب و اسلام فرق بگذاریم و حساب آن دو را از هم جدا نگه داریم. فردوسی شکست ایرانیان را از تازیان با اندوه و افسوس بیان میکند اما تصویری که از اسلام نشان میدهد تصویری مخالف با معنویات یکتاپرستی اسلام نیست. شاهنامهسرایی فردوسی جوابی به نیاز زمان بود. زمانهای که در آن هستی و هویت ایران در چنگال عمال خلافت عربی بغداد روی به نیستی داشت. شاهنامه عصاره و چکیده تمدن و فرهنگ قوم ایرانی است. ما هیچ کتاب دیگری نداریم که تپشهای قلب ایران قدیم را به این روشنی و دقت در خود ثبت کرده باشد. از خلال شاهنامه نحوه زندگیکردن و اندیشیدن ایرانیان استنباط میشود. مثلا برای مقایسه و شناخت دو تمدن بزرگ باستانی یعنی روم و ایران بهترین و معتبرترین سند شاهنامه فردوسی است.شاهنامه یک کتاب انسانی است که نهتنها حماسه ساکنان ایران، بلکه حماسه بشر را میسراید که با سرنوشت قهار دستوپنجه نرم میکند، رنج میکشد و میکوشد تا معنا و حیثیتی در زندگی خاکی خود برجای گذارد. شاهنامه دارای ارزشهای گوناگون اساطیری، ادبی، تاریخی، فکری، فلسفی، اجتماعی و لغوی است که مانند آن در ادبیات جهان به کمتر از۱۰اثر میرسد وهمین اهمیت این اثر سترگ را میرساند. «پیام شاهنامه تجدید عظمت و استقلال ایران بود.» این اثر استثنایی در ادبیات دوران خود، همزمان با تقویت روحیه و وجدان ملی، درعینحال با جریان فرهنگی حاکم آن زمان، در تضاد و ناسازگاری قرار داشت. یک اثر هنگامی جاودانه و ملی میشود که به نحوی از انحا راضیکننده و پاسخگوی آمال و آلام ضمیرآگاه و ناخودآگاه فردی و جمعی باشد و این مسألهای ژرفتر و فراتر از ارزش ادبی و زیبایی هنری است. شاهنامه علاوهبراینکه زندهکننده حافظه جمعی ایرانیان است، ابزاری است برای بیان مفاهیم جهانی مانند عدالت، نیکیکردن، شجاعت، ایثار و... . از این رو شاهنامه علاوه بر تاثیر داخلی، یکی از سفیران فرهنگ ایرانی در عرصه جهانی است.
تاثیر و نفوذ شاهنامه بر شاعران بزرگ
شاهنامه فردوسی بر آثار ادبی و فرهنگی بعد از خود تاثیر و نفوذ بیهمتایی داشته است. برای درک این موضوع در ادبیات و فرهنگ ایرانی باید توجه داشته باشیم که شخصیتهایی متاثر از شاهنامه شدهاند که هریک نماینده بخش عمدهای از جریان فرهنگی ما بودهاند. مثل نظامی، خاقانی، مولوی، سعدی و حافظ. از این رو تاثیر عظیم و وسیع شاهنامه فردوسی بر آثار بعد از خود را میتوان به چند دسته تقسیم کرد: ۱. حماسههای ملی که به پیروی از او خلق شد مانند گرشاسبنامه اسدی طوسی، فرامرزنامه، برزونامه، بانوگشسبنامه و ... ۲. تقلیدهایی که در حوزه تاریخی و مذهبی از شاهنامه شد مانند حماسههای تاریخی و دینی ۳. آثار بزرگی مانند منظومههای نظامی ۴.استفاده از نشانههای اسطورهای و حماسی شاهنامه که در آثار مولوی و حافظ و سعدی و ... میتوان دید.
شاهنامه و زبان فارسی
شاهنامه فردوسی در احیا و تثبیت زبان فارسی در هزار سال گذشته نقش بیبدیلی داشته است که عبارتند از:
- حفظ زبان فارسی: فردوسی با خلق شاهنامه زبان رایج در بین فرهیختگان خراسان را حفظ کرد. «تاثیر شاهنامه در ایجاد و تثبیت زبان ملی ایران فقط با تاثیر کمدی الهی دانته در ایجاد و تثبیت زبان ملی ایتالیا قابل مقایسه است.»
- احیای زبان و تثبیت ساختار زبان فارسی: مطالب شاهنامه متعلق به دوران عظمت فرهنگی ایران است که بیان آنها زندهکردن و تقویت شکلی و مفهومی زبان فارسی بود. آفرینش شاهنامه و نقش آن در بین فرهیختگان و عوام به تثبیت ساختار نحوی و صرفی زبان فارسی کمک کرد.
- ایجاد وحدت زبانی: ماهیت مطالب حماسه ملی ایران، زبان ملی ایران و ترویج آن به تسلط این زبان بر جغرافیای ایران منجر شد. وحدت زبانی و ترویج زبان ملی بر خلق آثار ادبی و ایجاد گنجینه عظیم ادب فارسی و تداوم حیات این زبان نقش بیبدیل داشته است.