کتابهای درسی جذابیتی برای بچهها ندارند/ پاره کردن کتابها زنگ خطر برای نظام آموزشی تلقی میشود
یک روانشناس بالینی پارهکردن کتابهای درسی توسط دانشآموزان در پایان سال تحصیلی را نشانهای از فشارهای روانی، استرس و اضطراب ناشی از نظام آموزشی عنوان کرد.

با پایان سال تحصیلی، انتشار تصاویری از پارهکردن کتابها توسط برخی دانشآموزان دبستانی، واکنشهای متعددی را در فضای عمومی و رسانهها بهدنبال داشت. اما این رفتار چه معنایی دارد؟ آیا باید آن را یک اقدام هیجانی ساده دانست یا زنگ خطری برای نظام آموزشی؟ در همین زمینه با معصومه رضازاده، کارشناس روانشناس بالینی و درمانگر اختلالات کودک و نوجوان، گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
رضازاده در خصوص پاره کردن کتابهای درسی توسط دانش آموزان در پایان سال گفت: ممکن است پاره کردن کتابها بهصورت یک واکنش هیجانی به فشارهای روانی، اضطراب، استرس و ناامیدی رویهمجمعشده در طول یک سال تحصیلی باشد. این رفتار نوعی تخلیه و رهایی از احساس منفی و مسئولیتی است که برابر والدین و اولیای مدرسه و انتظاری که از آنها دارند، میتواند شکل بگیرد.
این کارشناس ارشد روانشناسی بالینی در خصوص فشارهای وارده به دانشآموزان در مدارس افزود: فشارهای که دانشآموزان در فضای مدرسه تحمل میکنند، متفاوت است؛ اما از جمله میتوان به حجم بالای درسها، تکالیف اضافی، امتحانات در کمترین زمان ممکن، رقابت با دوستان، همسالان و بچههای فامیل، ارتباط با اولیای مدرسه و سایر دانشآموزان، انتظار والدین و همچنین مشکلات اقتصادی، اجتماعی و روانی اشاره کرد.
او بیان کرد: نظام آموزشی تلاش خود را باید بیشتر کرده و برنامههای مهارتی آموزشی را ایجاد کنند و از روانشناسان بیشتر در زمینه آموزش در مدارس استفاده کنند. در هر صورت حساسیت آنها روی درس و برنامههای آموزشی بیشتر از برنامههای مهارتی است و بعضی از مدارس همکاری مناسبی ندارند. باید محیطهای حمایتی در مدارس ایجاد کرد.
این درمانگر اختلالات کودک و نوجوان در خصوص بی ارزش شدن کتابهای درسی برای دانش آموزان افزود: کتابهای درسی جذابیتی برای بچهها ندارند. مطالبی که تدریس میشود با آنچه در واقعیت زندگی مطرح است همخوانی ندارد. فشار درس و نحوه تدریس هم مطرح است. معلمی که خود اعتقادی به آنچه تدریس میکند ندارد، نمیتواند به روشی صحیح الگوی دانشآموز قرار گیرد و مطلبی را آموزش دهد. بنابراین کتابها بیارزش میشوند و بچهها انگیزهای برای خواندن ندارند. علاقه کم میشود و رفتارهایی مثل پاره کردن یا دور انداختن یا افت تحصیلی را از خود بروز می دهند.
او با اشاره به تفاوتی بین «دانشآموزی که عاشق یادگیری است» و «دانشآموزی که فقط برای امتحان میخواند» گفت: فردی که دنبال علم و یادگیری است و از آن لذت میبرد، ربط بین مطالب و دنیای واقعی را پیدا میکند. کتابهای متفرقه مطالعه میکند و دلیلی برای چرایی خواندنش و تحصیل پیدا میکند و فقط به جنبه مادی آن فکر نمیکند. یک انگیزه درونی دارد، برای دیگران درس نمیخواند، وقت و زمان میگذارد و هدفمند میشود.
رضازاده افزود: اما دانشآموزی که فقط برای امتحان درس میخواند، مطالب را حفظ میکند، نمره برایش مهم است، بعد از امتحان مطالبی که یاد گرفته یادش میرود. معمولا این دانشآموزان انگیزش بیرونی دارند و بهخاطر اولیای مدرسه و والدین درس میخواند. دنبال ربط واقعی مطالب با زندگی نیستند. بنابراین بعد از امتحانات حس رهایی دارند و ممکن است رفتارهای تخریبی مثل پارهکردن کتاب یا ترک تحصیل را از خود نشان دهد.
این کارشناس ارشد روانشناسی بالینی در خصوص پیامدهای منفی تبدیل شدن مدرسه به فضایی برای اجبار گفت: حس نارضایتی، اضطراب، استرس، افسردگی، ناامیدی و بیانگیزه شدن در دانشآموز ایجاد میشود. اعتماد به نفس و عزت نفس پائین میآید و مشکلات رفتاری شکل میگیرد. ادامه تحصیل نمیدهند و دچار افت تحصیلی میشوند. موفقیت را در جای دیگری جستوجو میکنند و ممکن است روشهای سریعتر رسیدن به پول را امتحان کنند که آنها را دچار مشکلات اجتماعی میکند.
او با اشاره به لزوم آموزش احترام به ابزار یادگیری مثل کتاب به دانش آموزان ادامه داد: آموزش ارزش یادگیری و تشویق به مراقبت از کتاب و اهمیت آن در زندگی ضروری است. والدین و اولیای مدرسه باید خود الگوی بچهها باشند. مدرسه باید فعالیتهای فرهنگی و آموزشی و مسابقات کتابخوانی برگزار کند و ارزش کتاب را به دانشآموزان یاد بدهد. باید آنها را به مطالعه تشویق کرد. کتابخانههای مدارس باید فعال شوند و فقط محیط درسی نباشند؛ کتابهای آموزشی، مهارتی و متفرقه را در اختیار آنها بگذارند تا ارزش کتاب برایشان بالا برود.
رضازاده افزود: دانش اموزان مهارتهای زندگی مثل مدیریت استرس، کنترل خشم و حل مسئله را نیاموختهاند. وقتی با فشار مواجه میشوند، دست به رفتارهایی مانند پاره کردن کتاب میزنند. مسئولیتپذیری هم وجود ندارد و پیامد رفتار خود را در نظر نمیگیرند.این یک اتفاق معمولی نیست و بهنوعی خطر است؛ اما نباید خیلی بزرگش کرد. بلکه باید زنگ خطر برای نظام آموزشی تلقی شود. یعنی دانشآموزان فشار روانی و روحی زیادی دارند و نیاز به کمک و راهنمایی دارند. چهبسا اگر فکری نشود، شاید منجر به اقدامات فاجعهآمیزتری شود.
این درمانگر در پایان درباره نقش مسئولان آموزشی و والدین در جلوگیری از این اتفاق، گفت: فشار درسی و تحصیلی باید کمتر شود، نحوه تدریس تغییر کند، از خدمات مشاورهای و روانشناسی در مدارس بیشتر استفاده شود، مهارتهای زندگی آموزش داده شود، مسئولیتپذیری تقویت شود همچنین لزوم ایجاد احترام به کتاب و محیط زیست باید در دانش آموزان تقویت شود.