الخیبری: زندگی متوقف شد، اما ما والیبال را رها نکردیم
لیبی، کشوری در شمال آفریقا با جمعیتی حدود هشت میلیون نفر، سالها زیر سایه جنگ، دوران فلاکتبار حاکمیت معمر قذافی و درگیریهای فرقهای و سیاسی پس از سقوط او، روزگار سختی را پشت سر گذاشت. هرچند این کشور هنوز فاصله زیادی با همسایگان شمال آفریقایی خود مانند مصر، الجزایر و تونس دارد، اما حضور در مسابقات جهانی والیبال ۲۰۲۵ فیلیپین فرصتی فراهم کرد تا پس از ۴۲ سال دوباره وارد عرصه رقابت با تیمهای مطرح بینالمللی شود.

هرچند تیم ملی لیبی در دیدارهای خود برابر ترکیه، کانادا و ژاپن شکست خورد و در نهایت در میان ۳۴ تیم شرکتکننده رتبه آخر را بهدست آورد، اما همین حضور، جرقهای از امید و انگیزه را در میان جوانان این کشور روشن کرد.
احمد الخیبری، ستاره و سرمربی بازیکنان تیم ملی لیبی، در گفتوگویی از گذشته، حال و آینده والیبال کشورش سخن گفته است. رسانهای لهستانی درباره او نوشت:
«الخیبری به غیرممکن نزدیک شد. او در ۱۵ سالگی شاهد آغاز جنگ در کشورش بود، اما توانست مسیر حرفهای درخشانی در والیبال برای خود بسازد.»
الخیبری در گفتوگو با این رسانه میگوید: «همهچیز متوقف شد... زندگی متوقف شد.»
صعود لیبی به مسابقات قهرمانی جهان یک اتفاق تاریخی برای این کشور بود؛ دومین حضور پس از ۴۳ سال. هرچند آنها در گروهی بسیار دشوار با تیمهای قدرتمند ژاپن، ترکیه و کانادا قرار داشتند، اما با شجاعت و جنگندگی موفق شدند در برخی ستها پیروز شوند و دل هواداران خود را بهدست آورند.
بخش عمدهای از این موفقیت به احمد الخیبری، مهاجم باشگاه ایتالیایی مودنا، تعلق دارد. او در ادامه گفتوگو درباره رشد در شهری میان بیابان، تأثیر انقلاب ۲۰۱۱ بر زندگیاش، و نیز نظرش درباره ویلفردو لئون و تیم ملی لهستان صحبت کرده است.
بگذارید یک مثال برایتان بزنم: لهستان سال گذشته در المپیک نقره گرفت. اما نکتهی زیبا این است که شما همیشه بیشتر میخواهید. بنابراین تیم را به آن سمت سوق میدهید. ما هم باید همین کار را بکنیم. تنها در این صورت است که سطح خود را بالا خواهیم برد.
والیبال لهستان را دنبال میکنی؟
البته، من حتی مقابل زاکسا بازی کردم. یادم میآید که مسابقات قهرمانی جهان ۲۰۱۴ را تماشا میکردم. فوقالعاده تحت تأثیر قرار گرفتم. شما مسابقه افتتاحیه را در ورزشگاه برگزار کردید. احساس کردم والیبال آنجا از فوتبال پیشی گرفته است. خب، اینجا هم خیلی محبوب است، اما نه به اندازه فوتبال.
شما تیم فوقالعادهای هستید. به شما گفتم که کوباییها دیدگاه من را نسبت به والیبال شکل دادند و تیم مورد علاقه من بودند. اما وقتی لئون شروع به بازی برای شما کرد، با خودم فکر کردم: "دیگر کوبا وجود ندارد. حالا لهستان همه چیز را خواهد برد." گذشته از همه اینها، لئون در ۱۷ سالگی کاپیتان کوبا بود. اساساً همین اتفاق افتاد.
آیا پیشنهادی از لهستان داشتهاید؟
نه، اما من آن را در نظر خواهم گرفت. لیگ ایتالیا قبلاً بهترین لیگ دنیا بود. حالا لیگهای ایتالیا، ژاپن، لهستان و ترکیه خیلی مساویتر شدهاند. برای من، بازی در لهستان یک افتخار و یک گام رو به جلو در دوران حرفهایام خواهد بود.
بعضی از بازیکنان جوان لیبیایی در هتل با بازیکنان والیبال لهستان عکس گرفتند. نظر شما چیست؟ وضعیت مشابهی در لهستان پیش آمد، زمانی که پیوتر زیلینسکی و نیکولا زالوسکی، بازیکنان فوتبال لهستانن، از کریستیانو رونالدو درخواست عکس کردند.
بازیکنان والیبال لهستان ستارههای بزرگی هستند. من برای آنها احترام زیادی قائلم. از اینکه همتیمیهایم با آنها عکس گرفتند تعجب نکردم، زیرا سطح تیم لهستان هدفی است که برای آن تلاش میکنند. چنین عکسی میتواند یک یادگاری فوقالعاده باشد.
و در مورد این نکتهای که مطرح کردید: اگر این کامنتگذاران فرصت عکس گرفتن با رونالدو را داشتند، حتماً این کار را میکردند. بدون لحظهای تردید. چنین کامنتهایی کمی حسادتآمیز است، چون آنها این فرصت را نداشتند. همین.
آیا احساس میکنید که بسیاری از استعدادهای لیبی توسط استعدادیابهای جهانی نادیده گرفته میشوند؟
من اولین بازیکنی بودم که بعد از مدتها در اروپا، سپس کره و ایتالیا بازی کردم. بسیاری از هموطنانم در خارج از کشور بازی میکنند، اما معمولاً در کشورهای عربی دیگر: تونس، مصر. والیبال آنجا در سطح اروپا نیست. امیدوارم افرادی که اکنون در مسابقات جهانی هستند، ببینند که چه بازیکنان والیبال بااستعدادی داریم.
بازی کردن برای مودنا چه معنایی برای تو دارد؟
این افتخار بزرگی برای من است. وقتی پسر بچه کوچکی بودم، شاهد قهرمانی مودنا در لیگ قهرمانان اروپا بودم. وقتی مودنا با من تماس گرفت، باورم نمیشد. یکی از دوستانم با من بود و پرسیدم: «تو هم این را شنیدی، یا دارم خواب میبینم که مودنا من را میخواهد؟» مودنا باشگاه خیلی بزرگی است.
بزرگترین رویای شما چیست؟
دوست دارم باشگاهم و به خصوص تیم ملی لیبی را به مهمترین تورنمنتها ببرم: جام جهانی و لیگ ملتها. دوست دارم راه را برای نسلهای آینده باز کنم تا مسیر آسانتری برای رسیدن به باشگاههای بزرگ داشته باشند. احساس میکنم همه اینها ممکن است. ورزش این را ثابت کرده است.
چطور شد که یک بازیکن والیبال اهل لیبی، از شهری در وسط بیابان، سر از اروپا و بعدها یکی از بهترین باشگاههای جهان درآورد؟
اولین باشگاه من در اروپا، نیش در صربستان بود که در سال ۲۰۱۹ به آنجا پیوستم. من از طریق یک مربی صرب که در لیگ لیبی کار میکرد و مدیر من را میشناخت، به آنجا رسیدم. بعد از یکی از مسابقات، او به من نزدیک شد و گفت: «هنوز اینجا چه کار میکنی؟ چرا به لیگ بهتری نمیروی؟» من پاسخ دادم: «میتوانی در این مورد به من کمک کنی؟ من کسی را در خارج از کشور نمیشناسم.» او گفت که این کار را خواهد کرد، و بنابراین من آنجا را ترک کردم.
چه چیزی بعد از ترک لیبی شما را شگفت زده کرد؟
همه چیز متفاوت بود: آب و هوا، فرهنگ، غذا. اما من همیشه سعی میکردم خودم را وفق دهم، چه در صربستان، اسلوونی، کره یا ایتالیا. این به من کمک کرد.
دوران کودکی در شهری که در وسط بیابان واقع شده بود، چگونه بود؟
در خود شهر، این کاملاً عادی است. اما بیرون از آن، هیچ چیز وجود ندارد - فقط بیابان. افراد دیگری دور از شما زندگی میکنند. در تابستان، هوا بسیار گرم است و در زمستان، واقعاً سرد، تعجب خواهید کرد.
در سال ۲۰۱۱، انقلابی در لیبی رخ داد و معمر قذافی را سرنگون کرد. شما در آن زمان ۱۵ سال داشتید.
ورزش متوقف شد. همه چیز متوقف شد. زندگی متوقف شد. اما ما سعی کردیم عادی زندگی کنیم و بعد از مدتی به آن عادت کردیم. ما به سادگی با آن بزرگ شدیم و این جنگ برای ما عادی به نظر میرسید. خطرناک بود؛ ناگهان، ممکن بود اتفاقی برای شما بیفتد. تنها چیزی که لازم بود کمی بدشانسی بود. اما ما تصمیم گرفتیم که اینجا شهر ماست، ما میمانیم و برای یک زندگی عادی میجنگیم.
چقدر طول کشید؟
انقلاب در فوریه آغاز شد و در اکتبر ۲۰۱۱ پایان یافت. در همان ابتدا، هیچ اتفاقی در شهر نیفتاد؛ ما به طور عادی زندگی میکردیم. پس از سه یا چهار ماه، درگیریها آغاز شد و اوضاع خطرناک شد.
به عنوان یک باشگاه، ما سعی کردیم مدت زیادی به طور عادی فعالیت کنیم. ما بدون توجه به اتفاقات اطرافمان در جلسات تمرینی شرکت میکردیم. بعداً پیدا کردن باشگاه سختتر شد، بنابراین در مدرسه تمرین میکردیم. ما والیبال را از روی عشق خالص به این ورزش بازی میکردیم. با این حال، از آنچه در کشورمان اتفاق میافتاد آگاه بودیم.
ترسیدی؟ آن موقع نوجوان بودی.
نه. ما مجبور بودیم آنطور زندگی کنیم، بنابراین به آن عادت کردیم.
اوضاع کی آرام شد؟
بعد از چند ماه، فهمیدیم که در بخشهای دیگر کشور جنگ داخلی در جریان است، مردم در حال جنگ هستند و ویرانی زیادی به بار آمده است. در شهرهای دیگر، اوضاع خطرناکتر است.
لیبی الان چه شکلی است؟
کاملاً متفاوت است. حالا، آرامش به کشور بازگشته است. به هر حال، ۱۴ سال از سال ۲۰۱۱ گذشته است. زندگی در مقایسه با دوران انقلاب خوب است. ما بالاخره شرایط توسعه را داریم و این شامل والیبال هم میشود.
بازی در جام جهانی برای شما چه معنایی دارد؟
آخرین باری که آنجا بودیم بیش از ۴۰ سال پیش بود. این برای ما یک رویا بود که به حقیقت پیوست. ما واقعاً میخواستیم به جام جهانی راه پیدا کنیم. اما این پایان کار نیست. ما میخواهیم به لیگ ملتها برسیم. چرا که نه؟ احساس میکنم سفر ما تازه شروع شده است. ما برای پیشرفت باید در تورنمنتهای بزرگی مانند این بازی کنیم.