توانا بود هر که دانا بود؟
۲۵ اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم طوس است. اینکه میگوییم حکیم داستان طولانی دارد. همه شاعران ما حکیم نبودهاند. اما فردوسی حکیم است. کسی که دانایی و خرد را بعد از پرستش خدا در اولویت دانسته و کتابش را با «به نام خداوند جان و خرد» آغاز کرده است.

۲۵ اردیبهشت با نام فردوسی گرامی در تقویم آمده است. شاعری که آخر شاهنامه را در هفتاد و یک سالگی تمام میسراید.
سر آمد کنون قصه یزدگرد
به ماه سفندارمذ روز ارد
ز هجرت شده پنج هشتاد بار
به نام جهانداور کردگار
از این پس نمیرم که من زندهام
که تخم سخن را پراگندهام
اول بیایید این چند بیت را حل کنیم. در ایران باستان، هر روز از ماه اسمی داشته که نیاکان ما به جای عدد، آن روز را با اسمش میشناختند. روز اِرد، بیستوپنجم ماه است. پس یک عدد ۲۵ را از نقشه این چند بیت در آورده و گوشهای مینویسیم.
ماه را هم که گفته است. اسفند!
پنج هشتادبار یعنی ۴۰۰
پس تاریخ اشاره شده در این چند بیت روز ۲۵ ماه ۱۲ سال ۴۰۰ هجریست.
فردوسی میگوید ظرف ۳۰ سال شاهنامه را سروده. (بسی رنج بردم در این سال سی).
حالا شاید تصور کنید از اول دولت سامانی کار را به فردوسی ما سپرده اما نه. دقیقی، دوست فردوسی حدود هزار بیت را سرود و بعد در سال ۳۶۹ قمری، در حادثه ناموسی به قتل رسید. فردوسی بعد از او کار را دست میگیرد.
میگویند این شاعر والاقدر شاهنامه را در شصتهزار بیت سروده. حالا شما تصور کنید ۶۰هزار بیت در سی سال (هر سال ۳۶۵) سروده شده، یعنی چند بیت در هر روز؟ پنج و نیمبیت.
همانطور که شفاف است فردوسی بزرگ در نهایت وسواس و دقت شاهنامه را برای ما سروده و تنها روی کیفیت تمرکز کرده است. حالا بیایید کمی درباره ویژگی شاهنامه حرف بزنیم.
۱_ شاهنامه پر است از کلمههایی که در ریخت و صورت یکسان هستند اما با پسوند یا پیشوند بنابر جایگاه تغییر فهم میدهند:
دیده در شاهنامه:
دیده: کنایه از فرزند
دیده_ دیدهبان:
مناسبت مکان و صفت معمولی
دیدهگاه:
مناسبت حالومحل
در شاهنامه گاهی دلیر برابر با «گستاخانه»ست.
دلیر اندرآمد بهنزدیکِ شاه:
گستاخانه پیشِ شاه رفت
ماندن
در شاهنامه «ماندن» با دو معنی یکی اجازه دادن و دومی و صبر کردن همراه است که ما دومی را امروزه هم پذیرفتهایم.
فردوسی کی از مؤدبترین شاعران این سرزمین کهن است. مثال: او برای اینکه بگوید ضحاک از پدر دیگری غیر از مرداس است. اینگونه سروده:
به خون پدر گشت همداستان؛
ز دانا شِنیدهستم این داستان،
که «فرزند بد گر شود نرّهشیر
به خونِ پدر هم نباشد دِلیر،
مگر در نهانش سخن دیگرست
پژوهنده را راز با مادرست»
پسری پدرش را نمیکشد هرگز، مگر اینکه در نهانش حرف دیگری در میان باشد که فقط مادرش میداند.
شاهنامه از نظر من دوصفتی و این ویژگی فردوسی منحصر بهفرد است:
همه نیکوبد زیر فرمان اوست
تروخشک یکسان همی بدرود
بگفتن مرا رای کمبیش نیست
اینها را نوشتیم تا با هم مرور کنیم، خواندن شاهنامه زندگی را آسان میکند. محمدعلی اسلامی ندوشن درست میگوید: آنچه در شاهنامه توصیه میشود، نجابت و ادب و بلندنظری است و نیز آگاهی، دانایی، اعتدال، شادمانی و خلاصه همه آنچه زندگی را دلپذیر و ارزنده میکند.