چرا «گمشدن« زنان در روزهای آینده افزایش می یابد؟
گمشدن دو دختر نوجوان در تهران، گمشدن دختر 14 ساله در استان البرز، ناپدید شدن دانشجوی پزشکی در ارتفاعات طالقان و... تعداد خبرهای گمشدن افراد مثل گلوله برفی که از ارتفاعات به سمت پایین راه افتاده و هر لحظه بزرگتر میشود، با سرعتی عجیب در رسانهها در حال افزایش است، اما آیا ما در جزیرهای وحشتناک که هر لحظه امکان ربوده شدن و قتل وجود دارد زندگی می کنیم؟

ماجرا از کجا آغاز شد؟
با انتشار تصاویر مربوط به الهه حسین نژاد در رسانهها و اعلام خبر ناپدید شدن او، جستجویی ملی برای یافتن اثری از «دختر گمشده ایران» آغاز شد، جامعه در مدت کوتاهی نسبت به سرنوشت این دختر جوان حساس شد، در فضای مجازی حتی تصاویر و فیلمهای دروغین از ربودن الهه به سرعت وایرال شد و میلیونها بازدید گرفت.
در حالی که همه به بازگشت دخترجوان امیدوار بودند اما پنجشنبه گذشته (15 خرداد 1404)، اعلام خبر دستگیری قاتل و متعاقب آن انتشار تصاویری وحشتناک از جسد متلاشی شده او، پایانی تلخ براین جستجوی همگانی بود، « الهه توسط راننده یک خودروی مسافرکش به قتل رسیده بود».
در فاصله اندکی از انتشار این خبر وحشتناک، ناگهان با انبوهی از اخبار مربوط به گم شدن افراد و خصوصا دختران جوان و زنان، در رسانهها داخلی و خارجی و خصوصا فضای مجازی روبرو شدیم، ناپدید شدن دو دختر نوجوان در تهران ، ناپدید شدن دانشجوی پزشکی در طالقان، گمشدن دختر جوان در استان مرکزی و ... تنها تعدادی از خبرهایی است که بعد از این حادثه منتشر شدند، البته دهها خبر قدیمی درباره گمشدن دختران و زنان را که به عنوان خبر روز منتشر شده اند را نیز میتوان به این موارد اضافه کرد.
اخبار مربوط به ناپدید شدنها و تحلیل های مربوط به آنها، آنچنان در فضای مجازی تکرار و تکرار میشود که خیلی از ما نسبت به گستردگی و حجم بالای ناپدید شدن آدمها دچارهراس شدهایم ، اما پاسخ به این سئوال که آیا ما در دنیایی پر از آدم ربایی و قتل زندگی میکنیم؟ قطعا «نه» خواهد بود.
پس چه شده است؟
ربع قرن فعالیت در حوزه حوادث جنایی در روزنامهها و رسانهها، این شناخت را به عنوان یک جنایی نویس برایم به وجود آورده که بعد از وقوع حوادث بزرگ و وحشت آفرین، جامعه با موضوعی که میتوان آن را «ترومای بعد از حادثه در رسانهها» دانست روبرو می شود، ترومای بعد از حادثه یا PTSD معمولا در روزهای کوتاهی بعد از وقوع یک حادثه و سانحه تلخ رخ میدهد، در این حالت، تکرار مداوم خاطرات ناراحت کننده و ناخواسته از رویداد آسیبزا، احیای رویداد آسیبزا به گونهای که گویی دوباره اتفاق میافتد (فلش بک)، پریشانی شدید عاطفی یا واکنشهای فیزیکی به چیزی که فرد را به یاد رویداد آسیبزا میاندازد از جمله نشانگان این اختلال هستند.
این اختلال معمولا بعد از وقوع حادثه به سراغ افراد جامعه و از جمله خبرنگاران، روزنامه نگاران و رسانهایها که واسطی بین وقوع اخبار و افراد معمولی هستند میآید . در این شرایط، آنها ناخواسته نسبت به حوادث مشابه که تا چند وقت قبل برایشان عادی به نظر میرسید میروند و آنها را برجسته سازی می کنند و جامعه نیز با خواندن و دیدن این اخبار دچار وحشتی سنگین میشوند.
به عنوان مثال بعد از وقوع یک زلزله، تا چند روز بعد از آن ، زلزلههای عادی با ریشتر پایین نیز به صدر اخبار راه مییابند و با عنوان خبر فوری منتشر میشوند و این تصور را ایجاد می کنند که زلزله ای قریب الوقوع رخ خواهد داد، به عنوان یک نمونه ، بعد از انفجار در بندرعباس، حتی آتش سوزی کوچکی در خیابان منوچهری تهران، آتش سوزی در انبار یک کارخانه موادغذایی در مشهد و... که حوادثی عادی به شمار می آیند، از سوی رسانهها با جدیت پیگیری شده و اخبار مربوط به آنها برجسته میشوند و به این ترتیب، افراد جامعه با این هراس روبرو می شوند که آیا این آتش سوزیها عمدی و زنجیره ای است؟
در روزهای اخیر نیز جامعه و از جمله فعالان رسانهای با شوکی عظیم از قتل یک دختر جوان روبرو شده اند، در این شرایط، هر خبر گم شدن و حتی فرار از خانه یا حتی خبر گم شدن افراد در کوهستان، میتواند به عنوان یک خبر جنایی تلقی شود و به طور غیرمستقیم این سئوال را ایجاد کند که آیا آنها نیز ربوده شده و به قتل رسیدهاند؟
در سه حادثه مربوط به ناپدید شدن دو دختر نوجوان، گمشدن یک دانشجو در ارتفاعات طالقان، ناپدید شدن یک دختر در البر، اگر چه به صورت مستقیم این موضوع القاء میشد که آنها نیز ممکن است به سرنوشتی تلخ مانند الهه دچار شده باشند اما در فاصله اندکی مشخص شد که ماجرا صورت دیگری داشته است.
دو دختر نوجوان به خانه یکی از دوستانشان رفته بودند، جسد مرد ناپدید شده در ارتفاعات که احتمالا به علت سقوط فوت کرده است یافت شد و دختر ناپدید شده در البرز، در تهران پیدا شد اما متاسفانه خبرهای پسین چنین حوادثی که معمولا با پیدا شدن فرد همراه است چندان مورد توجه قرار نمی گیرد.
این نکته مهمی است که باید به آن توجه کرد، هراس و ترس بیش از حد در جامعه، باعث اضطراب های دائمی و مشکلات عصبی لاینحل خواهد شد وعلاوه بر آن، باعث می شود موضوع اصلی که ساماندهی مسافرکش های بدون مجوز است به حاشیه رانده شود.