فورکی یک کاتالیزور روایی بود. این قاشقچنگال پلاستیکی که از زباله متولد شد و به اسباببازی موردعلاقه «بانی» تبدیل شد، در قسمت چهارم کل داستان را به حرکت درآورد. او وودی را وادار کرد تا معنای جدیدی از وفاداری و هدف را درک کند و در عین حال، خودش نیز سفری پرفرازونشیب را از «زباله بودن» تا «اسباببازی بودن» طی کرد.