آنها از پشت قاب تلویزیون شلیک می کنند!
بررسی تاکتیکهای جنگ اطلاعاتی را که اسرائیل برای تأثیرگذاری بر برداشت عمومی از نسلکشی در غزه استفاده کرده است، کمک می کند متوجه شویم که چگونه این تلاشها به زوال حقیقت منجر شده است، و چگونه مانع فعالیت برای سازماندهی یک واکنش جهانی علیه نسل کشی و همین طور علیه توسعه طلبی منطقه ای و جهانی اسراییل میشوند. شناخت استراتژی هایی که روزنامهنگاران و تحلیلگران اطلاعاتی از طریق آن به عنوان مجاری غیرانتقادی تبلیغات اسرائیل، به تسهیلکنندگان فعال جنایات جنگی اسرائیل تبدیل شدهاند کمک می کند درک کنیم که به غیر از بمب و ریزپرنده و موشک و هواپیمای نظامی با چه چیزی درگیر هستیم.

در طول جنگ، نسلکشی و پاکسازی قومی، اطلاعات نادرست سلاحی قدرتمند است - ابزاری برای غیرانسانی جلوه دادن قربانیان، توجیه خشونت جمعی و از همه مهمتر، کاشتن بذر شک و تردید که برای خفه کردن اعتراض به جنگ طراحی شده است. وقتی اطلاعات به سلاح تبدیل میشود، سردرگمی و شک فقط یکی از عوارض جانبی «گرد و غبار جنگ» نیست، بلکه به طور هدفمند برای به هم ریختن مردم و ناظران مورد استفاده قرار می گیرد.
نگاهی به آنچه که در غزه در جریان است بیاندازید. اسراییل تا کنون بیش از ۵۵ هزار نفر را در غزه کشته است. آنها بیمارستانها، مدارس و غیرنظامیانی که از خانههای خود فرار میکردند را هدف قرار دادهاند. این حمله خاص منهای این که مرز های جدیدی در اعمال خشونت علیه فلسطینان را فتح کرده است با سیل بیسابقهای از اطلاعات نادرست که برای توجیه آن به کار گرفته میشود، مشخص میشود. شیوه جنگی که اسراییل در دوران جدید در تمام درگیری های خود از آن استفاده کرده است و می کند.
تبلیغات و اطلاعات نادرستی که در مقیاس صنعتی توسط منابع رسمی دولت و ارتش اسرائیل تولید میشود، توسط شبکه گستردهای از رسانه ها، روزنامهنگاران و تحلیلگران اطلاعات منبع باز (OSINT) مشروعیت یافته و تقویت میشود. رسانه ها، حساب ها و افراد و تحلیل گرانی که به جای اینکه شاهد جنایات جنگی اسرائیل باشند و روایتهای مطرح شده توسط رژیمی که در نسلکشی دست دارد را زیر سوال ببرند، در آنها همدست شدهاند. در نتیجه، عملیات اطلاعاتی اسرائیل از شبکه رسانهای سود میبرد که نه به عنوان خبرنگاران بیطرف، بلکه به عنوان تسهیلکننده جنایات جمعی اسرائیل عمل میکند.
بررسی تاکتیکهای جنگ اطلاعاتی را که اسرائیل برای تأثیرگذاری بر برداشت عمومی از نسلکشی در غزه استفاده کرده است، کمک می کند متوجه شویم که چگونه این تلاشها به زوال حقیقت منجر شده است، و چگونه مانع فعالیت برای سازماندهی یک واکنش جهانی علیه نسل کشی و همین طور علیه توسعه طلبی منطقه ای و جهانی اسراییل میشوند. شناخت استراتژی هایی که روزنامهنگاران و تحلیلگران اطلاعاتی از طریق آن به عنوان مجاری غیرانتقادی تبلیغات اسرائیل، به تسهیلکنندگان فعال جنایات جنگی اسرائیل تبدیل شدهاند کمک می کند درک کنیم که به غیر از بمب و ریزپرنده و موشک و هواپیمای نظامی با چه چیزی درگیر هستیم.
هاسبارا: یک استراتژی بلندمدت
«هاسبارا»، که در زبان عبری به معنای «توضیح دادن» است، اسرائیل مدتهاست که محیط اطلاعاتی را به عنوان یک جبهه نبرد حیاتی برای توجیه ساختارهای سرکوبگرانه دائمی اشغال و آپارتاید به رسمیت شناخته است. هاسبارا که ریشه در مفاهیم از پیش موجود تبلیغات دولتی، تبلیغات تحریکآمیز و جنگ اطلاعاتی دارد، قصد دارد پارامترهای گفتمان قابل قبول را شکل دهد و شامل تلاشی هماهنگ از سوی نهادهای دولتی و سازمانهای غیردولتی برای تقویت وحدت داخلی اسرائیل، جلب حمایت متحدان و تأثیرگذاری بر نحوه بحث رسانهها، روشنفکران و افراد تأثیرگذار در مورد اسرائیل است.
برای سالها، تلاشهای هاسبارای اسرائیل توسط نهادهای دولتی، مانند وزارت امور استراتژیک، هماهنگ میشد. پس از تعطیلی این وزارتخانه در سال 2021، کابینه اسرائیل یک پروژه 100 میلیون شَکلی (30 میلیون دلاری) را با هدف تطبیق هاسبارای اسرائیلی برای مخاطبان جهانی در حال تحول تصویب کرد. این ابتکار، به رهبری یائیر لاپید، وزیر امور خارجه وقت، بودجه را به طور غیرمستقیم به نهادهای خارجی، از جمله افراد تأثیرگذار در رسانههای اجتماعی گرفته تا سازمانهای ناظر رسانهای، هدایت میکرد که تبلیغات طرفدار اسرائیل را منتشر میکردند و در عین حال روابط مستقیم خود با دولت اسرائیل را پنهان میکردند. این تلاشهای هماهنگ به دنبال ایجاد فیلترهای شناختی هستند که منافع اسرائیل را تأیید و روایتهای مخالف در مورد سیاست های داخلی و خارجی اسرائیلی و خشونت سیستماتیک آن را بیاعتبار میکنند.
هاسباریستها در سازگاری با محیطی غنی از اطلاعات، صرفاً به دنبال مسدود کردن دسترسی به اطلاعات نیستند، بلکه مخاطبان را به سمت تفسیر گزینشی هدایت میکنند. این گروه همان کسانی هستند که در بیش از ۷۵ سال گذشته، علیرغم تسلط نظامی و اشغالگری اسرائیل، آن را قربانی همیشگی معرفی کردهاند و اکنون از همان تاکتیکها برای توجیه نسلکشی در غزه و البته جنگ با ایران استفاده میکنند. هاسبارا با متهم کردن حماس به استفاده از فلسطینیها در غزه به عنوان «سپر انسانی»، معرفی گروههای مقاومت فلسطینی به عنوان تهدیدات وجودی مشابه نازیها و داعش، یا بدنام کردن قربانیان حملات هوایی اسرائیل به عنوان «بازیگران بحران»، و متهم کردن ایران به تهدید منطقه ای، به مداخله نظامی و تحریک جنگ و از این دست رفتار اسراییل در منطقه را توجیه کند.
کاشت بذر شک
قبل از عصر دیجیتال، برای اسرائیل راحتتر بود که ادعاهای مخالفان خود از احزاب چپ گرفته تا سیاست مداران مستقل و اندیشمندان و فلسطینیان و دیگران را با انکار کامل آنها بیاعتبار کند. اما ظهور چرخه خبری ۲۴ ساعته و رسانههای اجتماعی باعث شد نه تنها منتقدان اسراییل یک دیگر را پیدا کنند بلکه همچنین تصاویر جنایات اسرائیل با سرعت اطلاعات در جهان پخش شود. این مساله در بعضی سطوح هاسباریستهای اسرائیلی را مجبور به تغییر تاکتیک کرد.
در ۳۰ سپتامبر ۲۰۰۰، محمد الدره ۱۲ ساله در جریان درگیری مسلحانه بین سربازان اسرائیلی و نیروهای امنیتی فلسطینی توسط نیروهای اسرائیلی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد. تا این زمان هاسبارای اسراییل ادعا می کرد که اسراییل تنها کسانی را می کشد که علیه او دست به اسلحه برده اند. این فیلم چند ثانیه ای نشان می داد که این طور نیست. لحظه مرگ محمد که توسط دوربین ضبط شد، تولد اصطلاح هاسبارا "پالیوود" ( هایوود فلسطینی) را رقم زد، هاسبارا دیگر نمی توانست از توجیه « آنها اسلحه دارند» استفاده کند، در نتیجه خط اصلی عوض شد: هاسبارا این بار ادعا می کرد که تصاویر جنایت اسراییل ساختگی است. آنها مدعی شدند که فلسطینی ها برای این که اسراییل را متهم کنند عمدا در برابر اسلحه اسراییل قرار می گیرند.
مبلغان اسرائیلی که قادر به انکار کامل قتل محمد نبودند، به سلب مشروعیت کامل منبع متوسل شدند. پس از پخش گسترده فیلم مرگ محمد، اسرائیلیها اصرار داشتند که او بازیگر و مرگش دروغ و فیلم ساختگی بوده است. مهم نبود که پدر محمد پسرش را با دستان خود دفن کرده باشد، مهم نبود که قتل با فیلم ضبط شده و توسط شاهدان عینی تأیید شده باشد. مهم این بود که از آن پس تمام ادعاهای فلسطینیان با شک و تردید لکهدار شود، تحت بررسی دقیق قرار گیرد یا کاملاً رد شود.
در طول سالهای بعد، شیوه به تصویر کشیدن قربانیان فلسطینی جنایات جنگی اسرائیل از این خط پیروی کرد. تصاویر کشته شدن ساختگی، اجساد روی زمین بازیگر و هر اطلاعات دیگری که در این مورد منتشر می شود دروغ است. این توجیه ها از یک تاکتیک حاشیهای توطئهآمیز به یک استراتژی رسمی دولت اسرائیل تبدیل شد. در ۱۳ اکتبر ۲۰۲۳، حساب رسمی X دولت اسرائیل ویدئویی از یک کودک فلسطینی مرده را منتشر کرد که در یک کفن سفید دفن پیچیده شده بود و ادعا میکرد که آنچه در کفت پیچیده شده عروسک است و کل صحنه توسط حماس طراحی شده است. تنها پس از ردیابی آپلودکننده اصلی ویدئو، شناسایی کودک و به اشتراک گذاشتن شواهد بیشتر، آن ادعای افتراآمیز بدون توضیح رسمی یا عذرخواهی حذف شد. تا آن زمان، این ادعای جعلی میلیونها بازدید کسب کرده بود و آسیب وارد شده بود. از این پس، تمام تصاویر کودکان فلسطینی مرده توسط مخاطبی که در مورد اصالت آنها شک کرده بود، رد میشد. ماه بعد، سخنگوی بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، به دلیل تلاش برای انتشار فیلمی از یک فیلم لبنانی به عنوان مدرکی مبنی بر اینکه فلسطینیها در حملات اسرائیل، جراحات ساختگی ایجاد میکنند، مورد انتقاد قرار گرفت. این پست، علیرغم یادداشت توضیحی X و افشاگری بیبیسی، برای چند روز در دسترس بود. همزمان با این وضعیت هاسبارا به فعالان فضای مجازی که علیه تبلیغات اسراییل بودند اتهام می زد که آنها توسط پالیوود خریده شده اند. به عنوان مثال، پستهای پربازدید از حسابهای رسمی رسانههای اجتماعی اسرائیل ادعا کردند که صالح الجعفراوی، اینفلوئنسر محبوب که حمله اسرائیل به غزه را پوشش میدهد، عمدا به خودش آسیب زده و به بیمارستان رفته است تا اسراییل را بد نام کند. این ادعا نیز بعداً رد شد، زیرا ثابت شد که فیلم مورد ادعای هاسبارا مربوط به محمد زندیق، مرد جوانی است که در جریان حمله اسرائیل به کرانه باختری زخمی شده است. البته، ادعاهای اسرائیل در مورد تبلیغات «پالیوود» هرگز برای مقاومت در برابر حتی بررسی و موشکافی اولیه واقعیت طراحی نشده است. اما در عصری ۸۶ درصد از مردم اخباری را که در رسانههای اجتماعی میبینند، از نظر صحت بررسی نمیکنند نیاز چندانی به این که کارزارهای ضداطلاعات با دقت بیشتری طراحی شوند وجود ندارد.
اهداف اصلی اطلاعات نادرست اسرائیلی، دو حوزه انتخابی هستند که برای رهبران اسرائیل بیشترین اهمیت را دارند: مردم اسرائیل و مخاطبان غربی. تلاش این کارزارها صرفا توجیه رفتار اسراییل در منطقه و با کشورهای همسایه است به همین دلیل است هم این نوع ادعا ها کم تر به زبان های فارسی و عربی و بیشتر به زبان های لاتین تولید می شوند.
توجیه جنایات جنگی
با توجه به اینکه مخاطبان بینالمللی از همان ابتدا با تردید به ادعاهای قربانیان اسراییل نگاه میکردند، کمپینهای دروغپراکنی تحت حمایت دولت اسرائیل به ابزاری حیاتی در توجیه جنایات جنگی تبدیل می شوند. این استراتژی بر متقاعد کردن دولتهای خارجی و عموم مردم متمرکز است که هر کسی که علیه اسراییل مقاومت می کند از غیرنظامیان به عنوان سپر انسانی و زیرساختهای غیرنظامی برای اهداف نظامی استفاده میکنند و آنها را به اهداف مشروع تبدیل میکنند. این موضوع در هیچ کجا به اندازه حمله سیستماتیک اسرائیل به بیمارستانها و زیرساختهای بهداشتی غزه از 7 اکتبر 2023 آشکار نبوده است.
در 27 اکتبر، حساب رسمی ارتش اسرائیل با نام X، تصویری سهبعدی از یک هزارتوی پیچیده از تونلها و سنگرها در زیر بیمارستان الشفا منتشر کرد و ادعا کرد که حماس از آن به عنوان مرکز فرماندهی استفاده میکند. ارتش اسراییل ادعا می کرد که الشفا «قلب تپنده» زیرساخت فرماندهی حماس است و ساختمان هایی که در پوشش بیمارستان ساخته شده است صرفا برای پوشاندن مسیر ورود به این تونل ها استفاده می شود. اسرائیل هیچ مدرکی برای تأیید ادعاهای خود ارائه نکرد، اما این مانع از تکرار صریح روایت اسرائیل توسط دولت بایدن نشد. جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی ایالات متحده، یک روز پیش از حمله نیروهای اسرائیلی به بیمارستان الشفا در گفتگو با خبرنگاران تأکید کرد که نه تنها «اعضای حماس و جهاد اسلامی فلسطین (PIJ) یک گره فرماندهی و کنترل را از الشفا اداره میکنند»، بلکه از بیمارستان برای «گروگانگیری» استفاده میکنند و از آنجا «آماده پاسخ به عملیات نظامی اسرائیل هستند». کربی، مانند ارتش اسرائیل، هیچ مدرکی برای تأیید اظهارات خود ارائه نکرد.
در ۱۵ نوامبر، نیروهای اسرائیلی، ساعاتی پس از آنکه دولت بایدن عملاً به آنها چراغ سبز نشان داد، به بیمارستان الشفا حمله کردند. ادعاهای اسراییل که پیش از حمله مطرح شده بود پس از اشغال الشفا تایید نشد. در حالی که نیروهای اسرائیلی تونلی را کشف کردند که از زیر گوشهای از محوطه بیمارستان عبور میکرد، هیچ یک از ساختمانهای بیمارستان به شبکه ای از تونلها - که هیچ نشانهای از استفاده نظامی نداشت - متصل نبودند و هیچ مدرکی مبنی بر دسترسی به تونل ها از طریق بخشهای بیمارستان وجود نداشت. و ادعای امریکا در مورد این که بلافاصله پس از تسخیر بیمارستان حماس از داخل تونل هایی که زیر بیمارستان است به سربازان اسراییل حمله خواهد کرد محقق نشد. هیچ نشانهای از گروگانها در بیمارستان نبود و از همه مهمتر، هیچ مرکز فرماندهی در داخل یا زیر بیمارستان وجود نداشت. اگرچه بیمارستان الشفا سنگ بنای کارزار دروغپراکنی اسرائیل علیه زیرساختهای بهداشتی فلسطین است، اما تنها هدف نیست. در غزه از هفت اکتبر به بعد نیروهای اسراییلی به طور متوسط روزی هفت حمله علیه کادر بیمارستان ها و نیروهای امدادی انجام داده اند. در ایران در تنها سه روز گذشته دو حمله علیه بیمارستان ها و نیروهای امدادی ثبت شده است و حد اقل یک امدادگر در این حمله ها کشته شده است. اسرائیل با القای این ایده که مکان های امدادی به عنوان پوشش برای مکان های نظامی استفاده می شود و از خودروهای امدادی برای حمل و نقل تسلیحات و مقامات استفاده می شود از حمله به آنها دفاع می کند. صرف نظر از صحت این ادعاها، مطرح شدن آنها کافی ست تا مردم در مورد بیمارستان ها و خودروهای امدادی نگران باشند. ایجاد سایه تردید در مورد غزه و اماکن امدادی آن به کار گرفته شده است و در مورد سایر مکان هایی که اسراییل به آن حمله می کند هم کاربرد دارد. این مساله علاوه بر همه چیز باعث می شود کمک های بین المللی به نهادهای بهداشتی و سیستم خدمات سلامت و درمان در مکان هایی که مورد حمله اسراییل قرای می گیرد کاهش پیدا کند و یا متوقف شود. با انجام این کار، اسرائیل تصور حمله به بیمارستانها را از نقض آشکار قوانین بینالمللی به یک هنجار تبدیل میکند.
روزنامهنگاران و تحلیلگران OSINT به عنوان توجیهگران
در حالی که جنگ اسراییل در غزه نشان میدهد که تاکتیکهای دستکاری اطلاعات اسرائیل چقدر بیرحمانه و تیز هستند، مهم است به یاد داشته باشیم که این روش ها به هیچ عنوانی جدید نیستند. در واقع، بسیاری از دستور العمل هایی که اسراییل از آنها استفاده می کند به طرز عجیبی یادآور لفاظیهایی است که ایالات متحده برای توجیه قتل عام غیرنظامیان در ویتنام، کره، عراق، افغانستان و جاهای دیگر به کار برد. اما در حالی که بسیاری از نهادهای سیاسی در غرب به طور گسترده بمبارانهای کورکورانه، استفاده از مهمات ممنوعه بینالمللی و مجازات جمعی غیرنظامیان توسط نیروهای آمریکایی در ویتنام را محکوم کردهاند، در جنگ های بعدی از جمله در عراق و افغانستان آمریکا را همراهی کردند و اکنون استفاده اسرائیل از همان تاکتیکها در غزه را توجیه میکنند.
بخش زیادی از تمایل به استثنا جلوه دادن جنایات جنگی اسرائیل به دلیل عدم موفقیت روزنامهنگاران در تحلیل انتقادی روایتهای اسرائیلی در پس زمینه تاریخی دروغپراکنی اسرائیل است. اغلب روزنامه نگاران و رسانه های جهان از ترس این که متهم به یهودی ستیزی نشوند عملا از ایراد گرفتن به ادعاهای آشکارا دروغ در مورد عملیات های اسراییل در خارج از خاک خودش خودداری می کنند. در واقع، تاکتیکهای دروغپراکنی اسرائیل بدون همدستی روزنامهنگاران و تحلیلگران به این اندازه موفق نمی شود اما تعداد کسانی که جرات می کنند این تاکتیک ها را به پرسش بکشند اندک است. بسیاری از روزنامه نگاران و فعالان رسانه ها به جای به چالش کشیدن و رد ادعاهای دروغین، سکوت می کنند.
یکی از مشکلات گزارش کردن در مورد اقدامات اسراییل این است که دسترسی آزادانه به مکان هایی که توسط اسراییل هدف قرار می گیرند وجود ندارد. در مورد غزه این مساله پیشتر اسیب های خودش را نشان داده است. در ماه نوامبر سال گذشته چند ماه بعد از اغاز جنگ غزه، جرمی دایموند، خبرنگار کاخ سفید CNN، به تعداد کمی از روزنامهنگاران، از جمله ایان پنل از ABC و تری یینگست از فاکس نیوز، پیوست و اعلام کرد که آنها «جنگ اسرائیل و حماس» را از داخل غزه پوشش خواهند داد - اما محدودیت هایی که برای آنها تعیین شده بود اندک نبود، روزنامه نگاران تنهاپ تحت اسکورت ارتش اسرائیل می توانستند وارد غزه شوند، رسانهها باید قبل از انتشار، تمام مطالب و فیلمها را برای بررسی به ارتش اسرائیل ارائه می دادند. در در اغلب جنگ های دیگر اسراییل و آمریکا در خاورمیانه هم رویه همین است. روزنامه نگاران اغلب مجبور هستند با ارتش حرکت کنند و تمام اطلاعاتی که جمع آوری کرده اندتوسط ارتش کنترل می شود. با این وجود غربالگری و سانسور اجباری گزارشهایی که در مورد جنگ غزه در رسانه های جریان اصلی منتشر می شود بسیار قابل توجه بود. حتی ارتش ایالات متحده به جز در موارد معدود، صراحتاً روزنامهنگارانی را که در کنار نیروهایش در عراق مستقر بودند ملزم نمی کرد که تمام گزارش های خود را برای سانسور پیش از انتشار به ارتش ارایه دهند.
روزنامهنگاری مؤثر نیازمند تأیید و بررسی مداوم واقعیت است که با غریزه شکگرایی همراه است. ضرر روزنامهنگاران از پذیرش شرایط سانسور منحصر به فرد و طاقتفرسای اسرائیل در غزه، از سود آنها بیشتر بود چون آنها عملا به منتشر کننده اطلاعات مورد نظر اسراییل تبدیل شدند در حالی که تا پیش از آن به این عنوان شناخته نمی شدند. اطلاعاتی که اسرائیل اجازه انتشار میدهد، با دقت انتخاب شده تا هدف قرار دادن و کشتن غیرنظامیانی که اسراییل به آنها حمله کرده است را توجیه کند و روزنامهنگاران با گزارش روایت تأیید شده از نظامی که در حال حاضر درگیر نسلکشی است، عملاً بستری برای توجیه جنایات جنگی فراهم میکنند.
تحلیلگران بیطرف OSINT
وقتی روزنامه نگاری سنتی جریان اصلی در آزمونهای بیطرفی شکست میخورد، OSINT ( بررسی داده های باز) بار دیگر خود را در کانون توجه میبیند. در سالهای اخیر، OSINT به عنوان منبعی قابل اعتماد برای اخبار و تحلیلهای عینی در بحبوحه کاهش اعتماد به نهادهای دولتی و رسانههای سنتی ظهور کرده است. بخش عمدهای از این امر به دلیل ماهیت قابل ردیابی و شفاف تحقیقات منبع باز است که تحلیلگران OSINT را به منابع محبوب اخبار و تحلیلهای موقعیتی برای روزنامهنگاران، قانونگذاران و عموم مردم تبدیل کرده است.
تحقیقات داده های منبع باز در مقابله با اطلاعات نادرست تحت حمایت دولت اسرائیل نقش محوری داشته و دارد. در یک مورد، تحقیقات نیویورک تایمز ادعاهای اسرائیل مبنی بر برخورد یک موشک فلسطینی که در 10 نوامبر به حیاط بیمارستان الشفا اصابت کرده بود را رد کرد و نشان داد که این پرتابه در واقع یک گلوله توپخانه اسرائیلی بوده است. این امر نه تنها مسئولیت اسرائیل در قبال این حمله، بلکه تاکتیکهای فریبکارانه آنها را که تا ارائه یک ماکت دروغین از دادههای راداری برای فریب رسانهها پیش رفت آشکار کرد.
در حالی که OSINT بار دیگر با دور زدن ممنوعیت دسترسی اسرائیل و رد اطلاعات نادرست، خود را به عنوان ابزاری جداییناپذیر در تحقیقات جنایات جنگی مطرح کرده است، برخی از حسابهای کاربری محبوب OSINT، ظاهر بیطرفی خود را کنار گذاشتهاند. رشد اعتماد مردم به کاربران و تحلیل گرانی که به تحلیل داده های منبع باز می پردازند باعث شده است که هاسبارا در میان افرادی که به این شیوه مسلط هستند یا از آن استفاده می کنند هم نفوذ کند و از این طریق به انتشار اطلاعات جعلی در مورد عملیات های خودش در جهان بپردازد.
شاید بارزترین نمونه این مساله، یک حساب کاربری X با نام OSINT Defender باشد. OSINT Defender که خود را «نظارت بر اطلاعات منبع باز متمرکز بر اروپا و درگیریهای سراسر جهان» توصیف میکند، با پوشش جنگ در اوکراین مشهور شد. به نظر می رسد که صاحب حساب OSINT Defender فردی به نام سیمون اندرسون، عضو ارتش ایالات متحده و ساکن ایالت جورجیا باشد. از 7 اکتبر، این حساب کاربری به دلیل به اشتراک گذاشتن اطلاعات نادرست در حمایت از اسرائیل، غیرانسانی جلوه دادن فلسطینیها و توجیه جنایات جنگی اسرائیل، شهرت پیدا کرده است. OSINT Defender ادعاهای رد شده اسرائیل در مورد مرکز فرماندهی ادعایی حماس تحت الشفا را به اشتراک گذاشته و صدها غیرنظامی فلسطینی را که توسط نیروهای اسرائیلی دستگیر و شکنجه شده بودند، به عنوان «تروریستهای حماس» توصیف کرده است. ارتش اسرائیل بعداً اعتراف کرد که افراد دستگیر شده در واقع غیرنظامی بودهاند، اما OSINT Defender هرگز پستهای اصلی را پاک نکرد و در مورد آنها عذرخواهی نکرد. او همچنین به کلیشههای نژادپرستانه «پالیوود» دامن زده و مرتباً معترضان مسالمتآمیزی را که خواستار آتشبس بودند، به عنوان «حامیان حماس» توصیف میکند. البته ماجرا به همین جا ختم نشد. اندرسون حتی ادعا کرد که گروه روزنامهنگارانی که توسط گلوله تانک اسرائیلی در جنوب لبنان کشته شدند، در حال فیلمبرداری از «تبادل آتش» بودند، در حالی که این روزنامه نگاران زمانی هدف قرار گرفتند که هیچ درگیری فعالی در جریان نبود.
در حالی که تحلیلگران و روزنامهنگاران باتجربه ممکن است بتوانند اطلاعات نادرستی توسط حساب هایی مانند OSINT Defender منتشر می شود را شناسایی کنند، تشخیص سره از ناسره توسط مردم عادی بسیار دشوار است. درک آنها از حمله اسرائیل به غزه همچنان توسط تحلیلگرانی شکل میگیرد که بیطرف فرض میشوند، اما در واقع به عنوان بازوی گسترده ماشین تبلیغاتی اسرائیل عمل میکنند. ماجرا در مورد ایران هم غیر از این نیست. به عنوان مثال، حسابهایی مثل «رادار اسرائیل» تحلیلهای فنیتری از تحولات در سراسر منطقه ارائه میدهند، اما هرگز روایتهای نظامی اسرائیل را زیر سوال نمیبرند یا اطلاعات نادرست اسرائیل را حتی زمانی که به طور علنی توسط رسانه ها رد میشوند به چالش نمی کشند. آنها به طور معمول حسابهای دیگر را برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات نادرست بررسی میکنند، اما حساب های ارتش اسراییل را از پیش معتبر ارزیابی می کنند. عدم افشای اطلاعات غلط ارتش اسراییل در مورد بیمارستان الشفا حتی وقتی رسانه های جریان اصلی هم دروغ بودن روایت اسراییل را تایید کرده بودند نشان دهنده روابط این حساب ها با تبلیغات و اطلاعات غلط منتشر شده از طریق هاسبارا است.
در نهایت
استراتژی اسرائیل در درگیری های نظامی اش به طور کلی ثابت است. آنها کسانی که به آنها حمله کرده اند را کمتر از انسان معرفی می کنند، به آنها برچست خشونت طلب و جنگ طلب می زنند. آنها را متهم می کنند که در کشتار مردم بی گناه دست داشته اند و همین حالا هم از کشتار دیگران خودداری ندارند. غیرانسانی جلوه دادن طرف مقابل و توجیه جنایات جنگی تحت پوشش دفاع از خود اصلا به همین جا محدود نمیشود. اسرائیل علاوه بر اشباع محیط اطلاعاتی با سیل عظیمی از اطلاعات نادرست که با بودجه های دولتی حمایت می شود با هدف قرار دادن و تخریب عمدی زیرساختهای ارتباطی می پردازد و کسانی که با آنها می جنگد را هر روز بیشتر از قبل منزوی می کند. با متهم کردن طرف های دیگر جنگ اسراییل در واقع تلاش می کند تا از انتشار هر روایتی غیر از انتشار روایت خودش جلوگیری کند. در نتیجه، تلاشها برای مقابله با اطلاعات نادرست اسرائیل به شدت با مانع مواجه میشود و تبلیغات اسرائیل میتواند به طور دیوانهوار گسترش یابد.
کنترل تقریباً کامل اسرائیل بر محیط اطلاعاتی، توسط شبکه جهانی روزنامهنگاران و تحلیلگران OSINT که آگاهانه یا ناآگاهانه به عنوان مجاری بیچون و چرا برای روایتهای طرفدار اسرائیل و ضد دولت های منطقه عمل میکنند، و در نهایت به تهاجمی تر شدن اسراییل کمک می کند. علاوه بر این، تاکتیکهای جنگ اطلاعاتی اسرائیل، که عمیقاً در اخلاق نظامی و سیاسی این کشور ریشه دوانده است، به عنوان یادآوری آشکاری از قدرت کنترل روایت در تسهیل جنایات جمعی عمل میکند. مورد غزه، نمونه کوچکی از یک چالش گستردهتر و جهانی را ارائه میدهد: این که ساختن روایت و کنترل آن می تواند هر اقدامی را مشروع و هر جنایت و توسعه طلبی را ممکن کند.