تولدت مبارک جهانپهلوان...
در کوچههای خاکی خانیآباد، ستارهای طلوع کرد که قرار نبود تنها روی تشک بدرخشد؛ او آمده بود تا افسانه شود، تا «پهلوانی» را از مدالها جدا کند و به قلب مردم پیوند بزند.

همین چند روز پیش بود که داغ پهلوان دیدیم. داغی به اندازه تمام پهلوانیهای روی زمین، اما...
پنجم شهریور ۱۳۰۹، در کوچههای خاکی خانیآباد ستارهای چشم گشود؛ ستارهای که قرار نبود فقط بدرخشد، بلکه قرار بود آسمان یک ملت را روشن کند. غلامرضا تختی آمد تا در تاریخ بماند؛ نه فقط بهعنوان یک قهرمان کشتی، بلکه بهعنوان ترجمان واژهای کهن به نام «پهلوانی».
او مدالها آورد، طلا و نقره بر گردن آویخت اما راز جاودانگیاش نه در فلز سرد مدالها که در گرمای دل مردم بود. تختی برای مردم بود؛ مثل درختی که سایهاش را از هیچ رهگذری دریغ نمیکند. برای محرومان پناه شد و برای افتادگان تکیهگاه. شاید به همین دلیل است که هنوز، هیچکس تختی نشده و هیچکس جای او را در دلها نگرفته است.
۹۵ سال از آن روزی که جهانپهلوان به دنیا آمد گذشته و امروز، جشن تولدش رنگ و بویی متفاوت دارد. انگار خودش هم امشب به جمع آمده؛ در کنار همدورهاش امامعلی حبیبی و رضا سوختهسرایی، با همان لبخند محجوب و همان نگاه آرام، تا یادمان بیاورد که مردانگی و مروت تاریخ انقضا ندارند.
تختی فقط یک نام نیست؛ او افسانهای است که هر بار از پهلوانی و جوانمردی میگوییم، سایهاش روی واژههایمان میافتد.
تولدت مبارک جهانپهلوان؛ ستارهای که هرگز خاموش نمیشود.