زنگزور ایران را خفه نمیکند، ندانم کاری شاید!
تمام آنچه که امروز گفته میشود سوای اینکه اهمیت مسیری که قرار است از طریق ارمنستان بین دو پاره آذربایجان باز شود را روشن میکند به کارهایی که ایران می تواند در اینده انجام دهد اشاره دارد.

از ۱۸۱۳ میلادی که ایران در جنگ باخت و شمال آذربایجان را از دست داد ۲۱۰ سال گذشته است. از ۱۸۲۶ که ایالتهای جنوبی هم از دست رفت ۱۹۹ سال گذشته است. عزاداری ما برای سرزمینهای ازدسترفته ولی هنوز تمام نشده است. نشانه آن هم تب و تابی است که با هر تغییری در قفقاز یکبار دیگر اوج میگیرد و در موج اخبار بعدی گم میشود.
تازهترین موج داغداری بر اثر توافق آذربایجان و ارمنستان برای اجرای یکی از بندهای توافق صلحی که در پی آتشبس در جنگهای سال ۲۰۲۰ منعقد شد به راه افتاده است. بندی که پیشنهاد میدهد آذربایجان و ارمنستان یک راه قدیمی که آذربایجان را از طریق ارمنستان به نخجوان متصل میکرد را احیا کنند. در ایران و خارج از ایران از اجرای این بند توافق صلح که برای بیش از پنج سال گذشته روی میز بوده، عدهای به جوشوخروش افتادهاند که «ایران را خفه کردند».
ایران البته خفه نشده است. ارمنستان مسیحینشین و آذربایجان مسلماننشین با جمعیت بزرگ شیعهاش پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از وجود راهی در منطقه جنوبی ارمنستان برای متصلکردن دوپاره جمهوری آذربایجان استفاده میکردند. بعد از فروپاشی با دستاندازی ارمنستان به خاک آذربایجان که گاهی با حمایت اروپا و آمریکا و گاهی با حمایت روسیه انجام میشد مناطق جنوبی آذربایجان منتهی به راهی که از خاک ارمنستان به نخجوان میرسید از کنترل آذربایجان خارج شد و راه امنتر و مطمئنتر ایران برای متصلکردن دوپاره کشور آذربایجان بر جا ماند. بعد از جنگهای ۲۰۲۰ یا دور دوم جنگهای آذربایجان و ارمنستان که باهدف آزادکردن مناطق اشغال شده توسط ارمنستان انجام شده بود آذربایجان توانست بر سر مرزهای پیش از اشغال خود برگردد و مسیر چهل و چندکیلومتری از ارمنستان دوباره موضوعیت پیدا کرد هر چند مسیر ایران برای اتصال دوپاره آذربایجان بر سر جای خود باقی ماند.
ریشه نه چندان تاریخی دعوای زنگزور
توافق آتشبس پس از جنگهای ۲۰۲۰ توصیه میکرد که ارمنستان اجازه بازسازی همان مسیر قدیمی از جنوب این کشور به نخجوان را بدهد. مسیری که آذربایجان در دو سوی آن ساختوساز قابلملاحظهای انجام داده بود و میتوانست همچنین آذربایجان را به ترکیه متصل کند. این اتصال البته پیشازاین هم از طریق مسیر ترانزیتی ایران برقرار بود. بااینحال بهعنوان محکمکاری صلح و همینطور متنوعکردن راههای دسترسی به نخجوان برای آذربایجان همچنان ضروری بود که این بند قرارداد اجرایی شود.
در جریان جنگوصلح مسلحی که در پی آن آمد، تخاصم بین آذربایجان و ارمنستان تا جایی بود که احتمال میرفت حالا که آذربایجان با چراغسبز روسیه و پشتیبانی ترکیه توانسته است بخشهایی از خاک اشغالی خود را پس بگیرد ممکن است انگیزه داشته باشد به جنوب ارمنستان هم حمله کند و بخشهایی از خاک این کشور را باهدف ایجاد یک مسیر تحت حاکمیت خودش اشغال کند. این موضوع نگرانی برانگیزی بود چرا که نهتنها مرزهای ارمنستان و آذربایجان را تغییر میداد؛ بلکه استخوانی لای زخم باز دو کشور و قفقاز جنوبی قرار میداد که میتوانست دههها درگیریهای نظامی، خرابکاری و خونریزی را به همراه داشته باشد. هیچکس چنین راهحلی را نمیخواست، از آن جمله ایران و کسی که باید در ماجرا حسننیت خود را ثابت میکرد آذربایجان بود که اتکای قابلملاحظهای به ترکیه و همینطور حمایت روسیه داشت، هر دو ترسناک برای ایران، یکی بیشتر و دیگری کمتر.
پنج سال بعد از توافق آتش بس، امسال دو کشور بالاخره با این نتیجه رسیدند که بندهای باقی مانده از توافق صلح را اجرایی کنند. اول تایید حاکمیت یکدیگر بر مرزها و اعلام چشمپوشی از ادعای سرزمینی علیه یکدیگر، بعد مسئله زنده کردن راهی که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی توسط ارمنستان بسته شده بود و در نهایت تغییر قانون اساسی ارمنستان و حذف ادعای مرزی این کشور علیه سرزمین آذربایجان. مسیری که امید میرود جلوی جنگهای آینده را بگیرد، و زمینهای برای پیشرفت هر دو کشور و همین طور مسیرهای تازهای برای تجارت باز کند.
راه است نه کریدور
این بخشی از مسئله راهی است که در ایران به عنوان «کریدور زنگزور» میشناسیم. غلامرضا انصاری، دیپلمات، سفیر سابق ایران در روسیه، انگلستان و هند و معاون پیشین اقتصادی در وزارت خارجه، البته یادآوری میکند «به جز ماههای اول بعد از اقدام نظامی آذربایجان در سال ۲۰۲۰ که صحبتهایی در مورد کریدور مطرح میشد در پی برخورد قاطع ایران با این موضوع مسئله کریدور تا حدود زیادی به حاشیه رفت و دیگر عملا غیر از عدهای معدود در داخل ایران کسی در مورد کریدور صحبت نکرده است. آنچه مطرح شده بحث متداول برقراری خطوط مواصلاتی در قفقاز است که از جمله آن خط اتصال زنگزور هم مورد توجه ویژه قرار گرفته است. بهرغم نگرانیهایی که در ماه های اخیر وجود داشت وقتی ارمنستان در هفته گذشته متن کامل توافق نامه ۱۷ ماده صلح را منتشر کرد بسیاری از نکات مورد ابهام روشن شد و باعث رفع بخش عمدهای از نگرانیهای ایران شد.
در این جا به چند ماده که اهمیت بسیاری دارند اشاره می کنم. توافق نامه در ماده هفت اشاره می کند که نیروهای کشورهای ثالث از همه مرزهای مشترک دو کشور اخراج می شوند. در ماده ۱۰ هر گونه همکاری بین دو کشور موکول به موافقتنامههای جداگانهای میشود که قوانین و مقرارت حاکمیتی دو کشور درآن لحاظ خواهد شد. در ماده یک طرفین اعلامیه ۱۹۹۱ که برای تعیین مرزها منتشر شده را تایید می کنند و در ماده دو طرفین متعهد میشوند ادعای ارضی علیه یکدیگر نداشته و نخواهند داشت و هرگونه اقدام بر هم زننده تمامیت ارضی را ممنوع میکنند. در ماده ۱۵، اجرای این توافقنامه الزامآور میشود و در ماده سه تهدید و یا توسل به زور ممنوع شده است. در ماده چهار هرگونه مداخله در امور داخلی یکدیگر ممنوع شده و در ماده دیگر هرگونه همکاری اقتصادی، حمل و نقل ترانزیت بشردوستانه و فرهنگی بر اساس توافقنامههای دو جانبه پیشبینی شده است. بنابراین این ۱۷ ماده تقریبا اکثر نگرانیهای ایران را برطرف و تاکید میکند هیچ برنامهای برای تغییر مرز و و دخالت در حاکمیت هیچکدام از این کشورها مطرح نیست.
البته طبیعی است همه کشورها یک برنامه پنهان و یک برنامه آشکار دارند که موضوع جدید اعلام نشده یا کشف تازهای نیست اما آنچه میتوانیم به آن اتکا کنیم برنامهریزی روی برنامههای اعلام شده کشورها و حضور در آنهایی است که به نفع ما هستند. در بحثهایی که در حاشیه موضوع آدربایجان و ارمنستان مطرح شده مسئله تشکیل کنسرسیوم ارمنی- آمریکایی پیشبینی شده که ساخت راه را به عهده بگیرد. برای اجرای این پروژه قرار است یک شرکت مشرکت طبق قوانین ارمنستان و در کشور ارمنستان به ثبت برسد و مسیر را در اجاره خود قرار دهد. در تفاهمنامه اخیر هم اشارهای به این موضوع نشده است. یکی از نکات بسیار مهم نام این توافقنامه است. توافقنامه صلح و برقراری روابط بین دولتی آذربایجان و ارمنستان است. مطلبی تحت عنوان کریدور ترامپ طرح نشده است. نیروهای خارجی اجازه استقرار در منطقه را ندارند و عمده نگرانیهای ایران پاسخ داده شده است.»
انصاری همچنین توضیح میدهد: «عدهای میگویند هدف نهایی این راه آن است که جهان ترکی به یکدیگر متصل شود یا این که ایران از مسیر تجارت شرق به غرب حذف شود. البته نمیتوانیم انکار کنیم به هر حال دشمنان و بد خواهان ایران مایل هستند از طریق تحریم و یا راههای دیگر ظرفیتهای سرزمینی ایران را به حاشیه ببرند. برای مقابله با این توطئهها باید با حضور فعال در پروژههای منطقه با این تفکرات مقابله کنیم. مشکل اصلی ما در مقابله با این طرحها فقط تفکر طرفهای خارجی نیست. قوانین و مقررات دست و پا گیر داخلی خودمان هم در این مسئله بسیار تاثیرگذار است. میگویند ترکیه میخواهد از مسیر دریای خزر ایران را دور بزند. این در حالی است که دریای خزر یک دریای حمل و نقل تجاری نیست کشتی با ظرفیت بیش از هفت هزار تن نمیتواند در این دریا رفت و آمد کند. مسیر ابتدایی تجارت ترکیه هم به صورت تاریخی از طریق ایران بوده است ولی با مشکلات زیادی روبهرو بودند ما باید با حضور در پروژه های منطقه ای و ایجاد تسهیلات در قوانین و مقررات خودمان کشورها را به استفاده از مسیر ایران تشویق کنیم. گمرکات ما با مشکلات زیادی رو به رو هستند. قوانین داخلی ما تسهیل کننده تجارت نیستند و آمار هم نشان می دهد که قوانین تجاری ما موانع بسیار زیادی را برای تجارت فراهم کرده است. به صورت تاریخی موقعیت جغرافیایی ایران باعث شده کشور توانایی های فراوانی برای مشارکت در تجارت جهانی داشته باشد. ایران در طول تاریخش یک مسیر مهم تجاری بین شرق و غرب بوده و در حال حاضر هم با ۱۵ همسایه می تواند یک مرکز و مسیر تجاری بسیار مهم باشد. ایجاد راههای دسترسی و برداشتن موانع مواصلاتی در منطقه قفقاز به نفع ایران است و فرصتهای دسترسی مهمی برای ایران ایجاد میشود.»
به ضرر روسیه است نه آن قدرها به ضرر ایران
محسن بهاروند، معاون حقوقی سابق وزارت خارجه و سفیر پیشین ایران در انگلستان، هم تغییرات جدید را بیش از این که به ضرر ایران بداند به ضرر روسیه میداند: «توافق در مورد کریدور زنگزور قبل از هر چیز محصول تغییرات ژئوپلیتیک و معادلات قدرت در جهان است. در تغییرات جدید نفوذ و حضور روسیه در محیط پیرامون خود و اکنون در قفقاز جنوبی کاهش یافته است. روسیه قدم به قدم حوزه نفوذی را که در شوروی سابق داشت از دست داد و پس از فروپاشی شوروی جهان غرب تلاش میکند روسیه را تضعیف کرده و از موقعیت یک قدرت جهانی به یک قدرت ملی و محصور در مرزهای خود تبدیل کند. قفقاز جنوبی و آسیای میانه آخرین نقاط حوزه نفوذ روسیه هستند که کمکم روسیه از آنها هم پس رانده میشود.
این یک روند طبیعی تغییرات جهانی است. در عمل روسیه هم در سالهای گذشته چه در جنگ بین آذربایجان و ارمنستان و چه پس از جنگ نتوانست تاثیرات قابل توجهی بر قفقاز جنوبی اعمال کند. به نظر من ارمنستان تحت فشار آذربایجان و ترکیه و همزمان کاهش تاثیر روسیه برای کاهش این فشارها ناچار شد برای حفظ تمامیت ارضی خود دست به دامن کشورهای غربی از جمله فرانسه و آمریکا شود. از سوی دیگر آمریکا از گسترش نفوذ چین بهشدت نگران شده و سعی میکند به هر وسیله ممکن با رقابتهای ناسالم یا هر طریق دیگری از اتصالات چین از طریق خشکی و دریا با بقیه جهان جلوگیری کند. تا آنجا که به ایران مربوط است متاسفانه آمریکا و کشورهای غربی دهههاست که سعی می کنند ایران را از مزایا و پتانسیلهای اقتصادی خود محروم کنند. موقعیت جغرافیایی ایران بهگونهای است که بهصورت بالقوه از بزرگترین مزیتهای ترانزیتی و حمل و نقل برخوردار است ولی خصومت کشورهای غربی باعث شده ایران از این مزیت طبیعی تا حد زیادی محروم شود. در مورد کریدور زنگزور گرچه از نظر سیاسی و ژئوپولیتیک چنانچه اشاره کردم مسئله مهمی محسوب میشود ولی از دیدگاه ترانزیت و حمل و نقل و در روی زمین بعید میدانم دارای پتانسیلهای زیادی باشد. این کریدور فعلا و با ظرفیتهای موجود، اقتصادی نیست و جز ایجاد یک راه زمینی جدید برای اتصال آذربایجان و نخجوان اهمیت چندانی ندارد. حتی اگر ترکیه هم از این مسیر برای اتصال به آذربایجان استفاده کند باز هم ظرفیت حمل و نقل و اقتصادی چندانی در آن دیده نمیشود. چنانچه این کریدور باعث گسست سرزمینی در ارمنستان نشود از نظر من دارای اهمیت چندانی نیست. منطقه نخجوان بیشتر یک منطقه روستایی است و کشور آذربایجان هم کشور کوچکی است. ظرفیت اقتصادی این منطقه با توجه به هزینه ایجاد یک مسیر جدید خیلی توجیه اقتصادی ندارد و هنوز اتصال این مناطق و حتی ترکیه با آذربایجان از مسیر ایران بهترین و کم هزینه ترین مسیر محسوب میشود. ایران بهنظر من لازم است چند اقدام انجام دهد تا از محرومیت بیشتر خود از پتانسیلهای اقتصادی جلوگیری کند. ایران لازم است بر تقویت و تسهیل کریدور شمال جنوب متمرکز شود. ایران دارای ظرفیتهای بسیار خوبی از نظر راهسازی است. من پیشنهاد می کنم کنسرسیومی از شرکتهای ایرانی تشکیل شده و جاده بین ایران و ارمنستان از مرز نوردوز تا ایروان را بسازند. این کار مستلزم یک توافقنامه راهسازی بین ایران و ارمنستان است. در عین حال تقویت سایر مسیرهای جادهای و ریلی که ایران را از طریق قفقاز به روسیه و دریای سیاه متصل میکند باید در دستور کار کشور باشد. اما بهصورت کلی ترانزیت و حمل و نقل یکی از مزایای بزرگ ایران است. ایران باید پیشنهادات جذابی برای دیگران در راستای استفاده ترانزیتی از کشورمان ارائه کند. این امر مستلزم چند کار است. ثبات در سیاستها و اعتمادسازی برای تقویت موقعیت کشورمان ضروری است. همچنین ایران با ارائه تسهیلات بیشتر، تبلیغات و معرفی این مسیرهای ترانزیتی باید بتواند با سایرین رقابت کند. بهنظر من ما باید قوانین ساده، روشن و شفاف مستقلی برای تسهیل ترانزیت داشته باشیم بنحوی که هم تسهیلات بیشتری ارائه کنیم و هم از نظر ایمنی و امنیت ترانزیت به کشورهای همسایه اطمینان بخشی کرده و این قوانین را به همه معرفی کنیم. صرف داشتن مزیت و پتانسیل کافی نیست بلکه برای بکارگیری این مزیتهای بالقوه تلاش بیشتری مورد نیاز است. در آخر اینکه باید با ابتکارات دیپلماتیک بین سیاستهای منطقهای و بینالمللی خود توازن ایجاد کرده بهنحوی که بتوانیم از خصومت قدرتهای جهانی نسبت به کشورمان بکاهیم یا این خصومتها را مدیریت کنیم. دیپلماسی کشور ما باید قادر باشد این خصومتها را مدیریت کند که از تاثیر فشارهای بین المللی بر اقتصاد، توسعه و رشد کشور کم کند و سیاست خارجی در خدمت توسعه اقتصادی قرار گیرد در غیر اینصورت این فشارها همواره در مسیر استفاده کشورمان از ظرفیتهای بالقوه خود ایجاد مانع و مزاحمت خواهند کرد.»
ایران میتوانست در موقعیت فعلی نباشد
تمام آنچه که امروز گفته میشود سوای اینکه اهمیت مسیری که قرار است از طریق ارمنستان بین دو پاره آذربایجان باز شود را روشن میکند به کارهایی که ایران می تواند در اینده انجام دهد اشاره دارد. با این وجود، ایران پیش از این فرصت داشته است که با تبدیل شدن به پارهای کلیدی از مسیر اتصال دو قسمت خاک آذربایجان از تمام نگرانیهای اخیر جلوگیری کند. عباس موسوی، سفیر پیشین ایران در آذربایجان، میگوید: «بسیاری امروز میگویند ایران در موقعیتی قرار گرفته که غیر قابل جبران است. این که چنین تفسیرهایی بر مبنای کدام دادهها و کدام تصورات از منطقه صورت میگیرد؛ در درجه دوم اهمیت قرار دارد چراکه کسانی که منطقه را میشناسند میدانند ارزش این تبلیغات سیاسی چقدر است. اما همزمان میخواهم توجهها را به این مسئله جلب کنم که ایران بعد از پایان جنگ ۲۰۲۰ در مقاطع مختلفی این شانس را داشت که محور اصلی اتصال دو سرزمین آذربایجان و همینطور مسیر اصلی تجارت مورد نظر ترکیه باشد اما با مقاومتهایی که در داخل ایران وجود داشت سبب شد طرح ما به عنوان محور ارس که میتوانست این منظور را تامین کند، به نتیجه نرسد. مسیر ارس میتوانست شامل توسعه راه زمینی، که همین حالا وجود دارد، توسعه راه ریلی، و خطوط انقال گاز و انرژی باشد که اگر مورد موافقت قرار میگرفت و در دولت آقای رئیسی، که تا پای امضای توافقنامهها رفتیم، نهایی میشد ایران این فرصت را داشت که هم از امنیت مسیر خود در مقابل مسیر غیر قابل اعتماد ارمنستان بهرهبرداری کند و هم از مزیتهای دیگر اقتصادی و سیاسی که عبور این مسیر از ایران می توانست به همراه بیاورد بهره ببرد. مقاومتهایی که شکل گرفت جلوی امضای توافقنامهای که در این خصوص نوشته شده بود را مسدود کرد. در نهایت هم ارمنستان در فشار آذربایجان و ترکیه قرار گرفت که به هر طریق به اجرای توافقنامه صلح تن بدهد و در نتیجه پای یک کنسرسیوم آمریکایی را به منطقه باز کرد که میتواند نگرانیهای بعدی را برای ایران به وجود بیاورد.»
محمدجواد ظریف، وزیرخارجه پیشین کشورمان، نیز در جدیدترین مقاله خود در نشریه فارن پالیسی با اشاره به تغییر پارادایم در سیاستهای کشور به این توافق اخیر ارمنستان و آذربایجان اشاره کرد و نوشت: از منظر پارادایم فرصت و امکان، ایران و حتی روسیه و ترکیه میتوانند توافق اخیر بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان در واشنگتن را نه بهعنوان تهدید، بلکه فرصتی ببینند؛ فرصتی برای احیای پیشنهاد پیشین همکاری ترانزیتی در قفقاز بین ایران، روسیه و ترکیه، به همراه ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان. توافق جدید زمینهای جهانی فراهم میکند که ابتکار منطقهای ما در سال ۲۰۱۹ را امکانپذیرتر و پایدارتر میسازد. همزمان فرصتهای سرمایهگذاری بینظیری برای بخش خصوصی در ایالات متحده و سایر کشورها ایجاد خواهد کرد.
تحلیلگران بسیاری معتقد هستند توافق اخیر بیش از هر کسی به نفع «آذربایجان» است. آذربایجان نه تنها به راهی که مورد نیازش بود و برای ماهها و سالها برای رسیدن به آن فشار میآورد، رسیده است بلکه علاوه بر آن از درگیری با کشورهای همسایهاش خودداری کرده و مسئولیت تمام عواقب و همینطور فشارهای سیاسی از طرف روسیه و سایر همسایگان را به عهده ارمنستان گذاشته است. با این وجود دیپلماتها تقریبا متفقالقول هستند که آنگونه که عدهای تلاش میکنند تاکید کنند، خطری از جانب قفقاز جنوبی ایران را تهدید نمیکند. مسیرهای اصلی تجارت همچنان در ایران باقی میماند و اگر ایران از کندی و کوتاهی بکاهد و اندکی با نیازهای منطقهای و جهانی تجارت هم راستا شود، قرار گرفتن کشور در قلب ربع مسکون همچنان میتواند مزیت سنتی ایران که چهارراه صلح و تجارت است را زنده نگه دارد.