شبی که اولدترافورد نفس کشید
در شبی که باد هم با لیون همقسم شده بود، شیاطین سرخ از میان خاکستر شکست برخاستند.
در شبی مهآلود و جادویی، جایی میان واقعیت و خیال، تیم منچستر یونایتد در مقابل لیون فرانسه صفآرایی کرد؛ اما این فقط یک بازی فوتبال نبود این، یک حماسهی فانتزی بود.
اولدترافورد، با نورهای سرد و آبیرنگ، به میدان نبردی افسانهای تبدیل شده بود. چمن استادیوم میدرخشید، گویی قطرههایی از جادو روی آن پاشیده بودند. دروازهبان لیون، همانند نگهبان معبدی باستانی، دستکشهایی از یخ داشت که میتوانستند شعلهی توپ را خاموش کنند. از سوی دیگر، کاپیتان یونایتد، برونو فرناندز، با شنلی قرمز و طلایی وارد میدان شد، و چشمانش چون شعلههایی از آتش، مسیر را برای همتیمیهایش روشن میکرد.
نیمهی دوم، زمانیکه مه به رنگ بنفش درآمد، لیون با طلسمی قدیمی که از دوران لوئی چهاردهم به ارث رسیده بود، بازی را در دست گرفت. ضربهی کاپیتان لیون، که با وردی به زبان لاتین همراه شده بود، دروازهی دخیا را لرزاند. اما ناگهان، از درون مه، مدافع یونایتد، لیساندرو مارتینز، ظاهر شد، با شمشیری از نور، و توپ را از روی خط دروازه بیرون کشید.
یونایتد در این بازی که دیدار رفت آن ۲-۲ شده بود، ۲-۰ پیش افتاد و به نظر میرسید صعود آسانی در پیش دارد اما ناگهان ۲ گل دریافت کرد و همه چیز روی سر آنها فرو ریخت. با اینکه لیون در لحظات پایانی بازی در ۹۰ دقیقه ۱۰ نفره شد و یونایتد امیدوار بود در ۳۰ دقیقه وقتهای اضافه به بازی برگردد اما باز هم این لیون بود که ۲ گل دیگر زد و به فتح الدترافورد نزدیک شد. بازیکنان لیون منتظر جشن صعود بودند و نمیدانستند چه کابوسی در انتظار آنهاست. از دقیقه ۱۱۴ تا ۱۲۱، یونایتد سه گل زد، ابتدا پنالتی برونو فرناندز، سپس ضربه دیدنی کوبی ماینو و در نهایت ضربه سر هری مگوایر و معجزه! پیروزی ۵-۴ و صعود به نیمهنهایی.
سوت پایان، همانند ناقوس کلیسایی باستانی نواخته شد. شیاطین سرخ، اینبار نهتنها با تاکتیک، که با افسانه و جادو، شیرهای فرانسوی را شکست دادند.