مکتب آلگری در سنسیرو
میلان پس از یک فصل پرآشوب، با انتخاب ماسیمیلیانو آلگری راهی متفاوت را برگزیده است؛ راهی مبتنی بر ثبات، تجربه و نتیجهگرایی.

پس از فراز و نشیبهای فصل گذشته، میلان بیش از هر چیز به ثبات نیاز داشت. یک سال پیش، باشگاه درگیر تغییرات و نوساناتی گسترده شد. ابتدا پائولو فونسکا را به عنوان سرمربی انتخاب کردند؛ فردی که به نظر میرسید فاقد کاریزمای لازم برای هدایت تیمی در اندازههای میلان است. پس از مدت کوتاهی، سرجیو کنسیسائوی پرتغالی جانشین او شد؛ مربیای که این بار بیش از حد کاریزماتیک بود. نتیجه؟ درگیریهای داخلی، بازیهای بیانسجام، حذف از لیگ قهرمانان اروپا در همان مرحله نخست حذفی توسط فاینورد و در نهایت کسب رتبه هشتمی ناامیدکننده در سری A. پیروزی احتمالی در کوپا ایتالیا میتوانست تا حدی این ناکامیها را جبران کند، اما میلان در فینال مغلوب بولونیای تحت هدایت وینچنزو ایتالیانو شد.
تابستان 2025 داستان متفاوتی داشت. روسونری این بار به سراغ راهحلی امتحان شده رفت و تصمیم گرفت مسیر آزمون و خطا را کنار بگذارد. آنها ماسیمیلیانو آلگری را به خدمت گرفتند. گرچه سالهاست درباره آلگری گفته میشود که سبک مربیگریاش از مد افتاده و تماشای تیمهایش ملالآور است و خود او نیز شخصیتی تندخو، طعنهزن و نیشدار دارد اما حقیقت این است در کنار تمام این موارد، آلگری یک نتیجهگیر واقعی است. این که چگونه به نتایج میرسد، بحث دیگری است اما در نهایت موفق است. میلان با آوردن او به وضوح پاسخ این پرسش را داد: آیا باید محتاطانه پیش رفت یا به دنبال راهحلی مطمئن بود؟
اگر کریستین پولیسیچ در دیدار برابر یوونتوس یک پنالتی واضح را از داور گرفته بود یا رافائل لیائو یکی از موقعیتهای حتمی را به گل تبدیل میکرد، اکنون میلان در کنار ناپولی و رم صدرنشین سری A بود و با شرایطی ایدهآل به تعطیلات میرفت. روسونری با 13 امتیاز پس از ناپولی و رمِ 15 امتیازی در رده سوم جدول سری A قرار دارد.
با این حال، یک تفاوت کلیدی میان میلان و رقبایش وجود دارد: روسونری برخلاف ناپولی، رم و سایر تیمهای بالای جدول در مسابقات اروپایی حاضر نیست. این فرمت مورد علاقه آنتونیو کونته است؛ همان فرمولی که فصل گذشته با آن اسکودتو را برد و حالا، آلگری نیز در جایگاهی مشابه قرار دارد. در آخرین فصل حضورش در یوونتوس، بدون فشار رقابتهای اروپایی و با منابع محدود موفق شد سهمیه لیگ قهرمانان را کسب کرده و کوپا ایتالیا را هم فتح کند.
البته، پایان کار او در یوونتوس خوشایند نبود. در میانه رسواییهای مالی، حتی به او اجازه داده نشد فصل را به پایان برساند. با این وجود، عملکرد او موفقیتآمیز بود و نمیتوان بر آن خرده گرفت.
در همین حال، سایر باشگاههای بزرگ ایتالیایی نیز در دوران گذار هستند. به جز ناپولی، بقیه هنوز در مرحله بازسازی قرار دارند. اینتر در تابستان سیمونه اینزاگی را از دست داد و هدایت تیم را به کریستین کیوو سپرد؛ مربی آیندهداری که فصل قبل در پارما عملکرد خوبی داشت اما جایگزینی فردی با تجربه که اسکودتو و دو فینال لیگ قهرمانان برای اینتر به ارمغان آورده، با مربی تقریباً بیتجربه تغییر بزرگی است. اینتر هنوز در حال یافتن هویت جدید خود در دوران پس از اینزاگی است.
در رم نیز وضعیت مشابهی برقرار است. جیان پیرو گاسپرینی تعهدی بلندمدت با باشگاه بسته؛ مربی که سبک خودش را دارد و حاضر به انحراف از آن نیست. رم فصل را خوب آغاز کرده و از شش بازی، پنج پیروزی به دست آورده اما انسجام تاکتیکی و کارایی که آتالانتای گاسپرینی به آن شهرت داشت، هنوز در رم دیده نمیشود. تیم نتیجه میگیرد اما پرسشهای زیادی درباره سبک بازیاش وجود دارد؛ پرسشهایی که خود گاسپرینی نیز از طرح آنها ابایی ندارد.
در سوی دیگر، آتالانتا با جایگزینی گاسپرینی با ایوان یوریچ گامی واضح به سوی «ادغام» برداشت. یوریچ در واقع نسخهای کمرنگتر از گاسپرینی است؛ به همین دلیل، شکست کامل تقریباً منتفی است اما موفقیت چشمگیر نیز بعید به نظر میرسد. این تیم شاید از یک مدعی سهمیه لیگ قهرمانان به تیمی متوسط در تورنمنتهای درجه دو اروپا تبدیل شود.
و اما یوونتوس؛ تیمی که حالا با ایگور تودور به پیش میرود. تودور نیز مسیری مشابه آلگری را دنبال میکند. سبک بازیاش ساده و قابل درک است؛ ویژگی که در فصل گذشته به او کمک کرد تا شرایط دشوار بیانکونری را سامان دهد. اکنون یوونتوس بدون شکست و در نزدیکی صدر جدول است. اما برخلاف میلان، آنها در لیگ قهرمانان حضور دارند، که خود به معنای بار اضافی کاری، احتمال مصدومیتهای بیشتر و نیاز به چرخش گستردهتر بازیکنان است. تیم آلگری چنین مشکلی ندارد.
با در نظر گرفتن همه این جوانب، میلان میتواند به اهدافی بزرگ فکر کند. البته ناپولی هنوز جدیترین مدعی است. اورلیو دی لورنتیس تابستان امسال به خواستههای کونته پاسخ داد و سرمایهگذاری بزرگی انجام داد: از کوین دی بروینه و راسموس هویلوند گرفته تا ستارگان سری A مانند سم بوکما و لورنزو لوکا؛ ناپولی بیش از 100 میلیون یورو برای تقویت تیم هزینه کرد. پیامی روشن: ما میخواهیم بر ایتالیا و سپس بر اروپا سلطه پیدا کنیم.
مساله اینجاست: کونتهای که در رقابتهای اروپایی حضور دارد، با کونتهای که فقط روی لیگ داخلی تمرکز میکند، تفاوت بسیاری دارد. کارنامه او در لیگ قهرمانان چیزی جز ناکامی نیست. او تنها یک بار، بیش از 10 سال پیش با یوونتوس به مرحله یکچهارم نهایی رسید. رقابتهای اروپایی همواره تأثیر منفی بر عملکرد او در لیگ داخلی داشتهاند و شاید امسال نیز چنین شود. این فرصتی برای میلان است.
روسونری همه چیز را آماده دارد. بله، آلگری از نگاه برخی «منسوخ» است اما هیچ نیازی به تئوریهای پیچیده ندارد. یک سیستم سه دفاعه، یک خط میانی پرتراکم و سرعت در حمله؛ خبری از وسواس در مالکیت توپ نیست. او فقط به نتیجه اهمیت میدهد و نتایج نیز قابلقبول هستند: در 6 بازی تنها سه گل دریافت کردهاند. دو گل در دیدار نخست برابر کرمونزه به ثمر رسید؛ یکی در موج دوم حمله پس از ضربه ایستگاهی و دیگری یک ضربه قیچیبرگردان شگفتانگیز از فدریکو بونازولی؛ حرکتی که احتمال تکرارش بسیار اندک است.
اگر میلان فصل گذشته تجسم آشفتگی و هیجان بیمنطق بود، اکنون نماد ثبات و اعتمادپذیری است. یکی از عوامل کلیدی در این تغییر، حضور لوکا مودریچ است. او هم ذهن تیم را ارتقا داده و هم بازی آن را. مودریچ به شکلی استادانه بازی را هدایت و کنترل میکند. اگر بازیکنی دچار سردرگمی شود، کافی است توپ را به مودریچ بدهد؛ او خودش راهحل را پیدا میکند.
اما مهمتر از همه، او سختکوشی مثالزدنی دارد. عملکرد او مقابل ناپولی، وقتی تیم 10 نفره شده بود و نتیجه 2 بر یک در جریان بود، بهیادماندنی بود. او دوندگی کرد، جنگید، فضاها را بست و حتی با شیرجهای بهموقع، ضربه داوید نرس را از دروازه بیرون کشید. وقتی بازیکنی با این سطح از اعتبار چنین تلاش میکند، دیگر اعضای تیم نمیتوانند سستی کنند. البته همه این درس را نمیگیرند.
رافائل لیائو همچنان همان استعداد فوقالعاده اما بیانضباط باقی مانده است. تصور واکنش آلگری به عملکرد ضعیف او مقابل یوونتوس ترسناک است. او در نیمه دوم وارد زمین شد و چند موقعیت مسلم را خراب کرد؛ پس از یکی از این موقعیتها، عصبانیت مکس به حدی بود که با کوبیدن پیدرپی کف دستانش، نزدیک بود پیشانیاش را بشکند.
در واقع، لیائو در سیستم 3-5-2 آلگری جایگاهی طبیعی ندارد. او یک وینگر است و در این سیستم جایی برای وینگرهای سنتی نیست. کریستین پولیسیچ نیز ذاتاً یک وینگر است اما با تلاش، انضباط و تمایل به سازگاری، جای خود را در ترکیب اصلی تثبیت کرده است. بازی کنار سانتیاگو خیمنز یا کریستوفر انکونکو نیز عملکرد او را بهبود داده است.
مکس همواره برای بازیکنانی که تلاش میکنند، احترام قائل بوده؛ به همین دلیل است که پولیسیچ بازی میکند و لیائو نیمکتنشین است. شاید لیائو نیز بتواند جایگاهش را بیابد، اما این نیازمند کار سخت است، نه تکیه بر استعداد. مشکل او نداشتن توانایی نیست، بلکه نداشتن ثبات ذهنی است. هر نمایش درخشان او با چند نمایش ضعیف همراه است؛ نمیتوان هیچگاه با اطمینان گفت از او چه انتظاری باید داشت.
در خط میانی، ساموئل ریچی هنوز به ترکیب اصلی نرسیده است. این هافبک ملیپوش ایتالیایی، که در تابستان از تورینو به میلان پیوست، اخلاق کاری و نظم بالایی دارد. اما بدشانسی آورد: پس از اختلاف آدرین رابیو و جاناتان رو در مارسی، هر دو به بازار نقل و انتقالات آمدند و میلان سریعاً رابیو را جذب کرد. آلگری او را به خوبی میشناسد و از همکاری پیشین در یوونتوس با او خاطرات خوبی دارد. رابیو با لیگ ایتالیا کاملاً خو گرفته و اکنون به طور طبیعی در ترکیب اصلی میلان قرار دارد. کنار او، لوکا مودریچ است که حضورش غیرقابلانکار است. جایگاه سوم خط میانی بر اساس حریفان تغییر میکند: روبن لوفتوس چیک یا ریچی در بازیهای خاص اما گزینه نخست، یوسف فوفانا است؛ بازیکنی با توان بدنی بالا که با رابیو، بار دفاعی را بر دوش گرفته و به مودریچ آزادی عمل میدهد.
با این حال، برخی پستها نیاز به تقویت دارند. در تابستان، شایعات زیادی درباره تلاش میلان برای جذب مهاجم شنیده شد. دوسان ولاهوویچ و ویکتور بونیفیس در صدر لیست بودند. حتی فابریزیو رومانو از احتمال انتقال قرضی بونیفیس نوشت اما این انتقال در لحظه آخر لغو شد.
در حال حاضر، تنها مهاجم کلاسیک تیم، سانتیاگو خیمنز است؛ بازیکنی که تنها یک گل، آن هم در کوپا ایتالیا مقابل باری به ثمر رسانده است. میلان آماده فروش او در تابستان بود اما در نهایت تصمیم به حفظش گرفت. آنها انکونکو را خریدند اما او یک مهاجم تمام کننده کلاسیک نیست. پولیسیچ نیز همینطور؛ و البته، لیائو.
در خط دفاع نیز ترکیب سه نفره استراهینیا پاولوویچ، فیکایو توموری و متئو گابیا هنوز کاملاً مطمئن به نظر نمیرسد، حتی اگر تیم فقط سه گل دریافت کرده باشد. کونی دوینتر، مدافع بلژیکی که از جنوا آمده، هنوز مهرهای ثابت نیست و تنها 77 دقیقه در سری A بازی کرده است. تقویت خط دفاعی حتی با جذب تنها یک مدافع اما مؤثر میتواند نقش مهمی ایفا کند.
در نهایت، میلان یک تیم نمایشی نیست. نیازی نیست فریب بخوریم و بعد از ناکامی از آلگری متنفر شویم. میلان مکس درباره نتیجه است با هر روشی که لازم باشد. چه دوست داشته باشید و چه نه، روسونری به آن اهمیت نمیدهد.