موسیقی میدان گفتوگو و همدلی است
محمدرضا عزیزی، دبیر جایزه ملی آهنگسازی استاد روحالله خالقی در اختتامیه این رویداد گفت: جایزه خالقی هرگز برای رقابت نبوده است. ما نیامدیم تا برنده و بازنده بسازیم؛ آمدیم تا در کنار هم بایستیم و بیاموزیم که موسیقی هرگز میدان مسابقه نیست. موسیقی میدان گفتوگو و همدلی است
محمدرضا عزیزی، دبیر جایزه ملی آهنگسازی استاد روحالله خالقی، در آیین اختتامیه این رویداد گفت: «امشب در شصتمین سالروز درگذشت استاد روحالله خالقی، بعد از سه سال، سه دوره و سه فصل طولانی، از شوق و خستگی، از امید و تردید، از سازهایی که کوک شدند و دلهایی که به هیچ سازمانی کوک نماند، به اینجا رسیدهایم. بشنوید که میخواهم گزارشی بدهم؛ نه سخنی علمی بگویم، بلکه تنها میخواهم از دل سخن بگویم، از دلی که برای موسیقی میتپد و به نام ایران آرام میگیرد.»
او افزود: «شاید بسیاری ندانند که برگزاری چنین جشنوارهای در این سالها، نه شبیه کار فرهنگی است و نه حتی پروژهای هنری؛ گاهی بیشتر شبیه دوندگی بینفس در سربالایی است، مسیری که هر قدمش با خواهش، لبخند، خستگی، امید و جملهی "انشاءالله که درست میشود" همراه بوده است. در این میان، تنها چیزی که تلاش کردیم هرگز روی زمین نماند، شرافت بود؛ همان شرافتی که در چهرهی خالقی ادامه پیدا میکند.»
عزیزی تأکید کرد: «خالقی تنها یک آهنگساز نبود؛ او به معنای واقعی کلمه انسان بود، انسانی آزاده؛ نه از منظر یک مکتب، بلکه از بعد حقیقی انسان بودن. کسی که میدانست موسیقی اگر از دلی نجیب و شریف برنیاید، به گوش نمینشیند. در میان این جمع از استادان، مسئولان و هنرمندان جوان، میخواهم از شرافت حرف بزنم؛ شرافت در کار، در نیت، در رفتار توأم با صداقت. این کلمات شاید ساده باشند، اما در هنر ایرانی ریشهای هزارساله دارند.»
دبیر جایزه ملی آهنگسازی استاد خالقی ادامه داد: «خالقی هرگز دنبال محبوبیت زودگذر نبود، بهدنبال "ترند شدن" در زمانهی خودش نرفت. همانگونه که استاد فرهاد فخرالدینی میگفت، او حتی در سالهای نخست تأسیس هنرستان خود، با دستان مهربانش محوطهی آغازین تحصیل را آب و جارو میکرد. تنها عشق به موسیقی ایرانی برایش اهمیت داشت؛ چنانکه این عشق و فروتنی در سطر پایانی کتاب مهمش، سرگذشت موسیقی ایران، نمود یافته است. او برنامهی ساز و سخن را در زمانی تولید میکرد که پادکست ساختن مد نبود. خالقی آهنگسازی عاشق بود؛ عاشق مردم و عاشق میهنی که ۸۱ سال است با صدای او "ای ایران" را عاشقانه زمزمه میکنند.»
عزیزی خاطرنشان کرد: «در طول این سه سال، از تنهاییِ دورهی اول و سالن خالی آن سال تا امروز، بارها خسته شدم و بارها با خود گفتم این بار دیگر نمیشود. اما صدایی از درون میگفت اگر خالقیِ پرتلاش، امروز بود، آیا کوتاه میآمد؟ راستش را بخواهید، هر بار که نام خالقی راویِ سربرگها را میشنوم، حضورش را کنار خود احساس میکنم؛ همچون اکنون که مسئولیتی سنگین بر دوش دارم، شبیه مسئولیتی که پدر بر دوش پسر میگذارد و میگوید مبادا نامم را سبک کنی.»
او گفت: «در این سه سال بارها دیدم هرجا کاری گره میخورد، نام خالقی راهگشا میشود. حتی آنجا که هنوز هم نگهبان ورودی سالن تمرین ارکستر، وقتی مرا میبیند، میگوید اسم شما در لیست ورودی نیست، آقای خالقی... همراهان عزیز! جایزه خالقی هرگز برای رقابت نبوده است. ما نیامدیم تا برنده و بازنده بسازیم؛ آمدیم تا در کنار هم بایستیم و بیاموزیم که موسیقی هرگز میدان مسابقه نیست. موسیقی میدان گفتوگو و همدلی است؛ همان که خالقی میان ساز و انسان، میان علم و احساس، میان میهندوستی و هنر برقرار کرد.»
دبیر جایزه خالقی تصریح کرد: «در این سه سال آموختم که موسیقی اگر قرار است بماند، باید "شریک" باشد. و این شرافت فقط در نُتها نیست، بلکه در رفتار، در رعایت حق دیگران و حتی در سکوت است. از همین تریبون، در برابر نام روحالله خالقی سر تعظیم فرود میآورم، از استادش علینقی وزیری یاد میکنم، به روح بلند ابوالحسن صبا درود میفرستم و نمیتوانم از داوود پیرنیا و حسین گلگلابی یاد نکنم.»
عزیزی افزود: «در میان تمام دشواریها، در کشوری که گاهی هنر سختترین راه است، در روزگار بیآبی، بیهویتی، فشار اقتصادی و ناامیدیهای فراوان، هنوز جوانانی داریم که ساز به دست گرفتهاند، نه برای دیده شدن، بلکه برای زنده ماندن؛ زنده ماندن صدا.»
او ادامه داد: «در طول این سه سال، حامیان و همراهان بزرگی کنارم بودند؛ استادان، هنرمندان گرانقدر و مسئولانی از نهادهای مختلف. اما بزرگترین حمایت از جانب جوانانی بود که با شوق و صداقت اثر نوشتند، ساز زدند، تمرین کردند و تمام تلاش خود را کردند؛ زیرا باور دارند که هنر ماندگار، هنر تداوم و پیوستگی است. من باور دارم تا وقتی نسلی داریم، موسیقی ایرانی هرگز خاموش نخواهد شد.»
دبیر جایزه ملی آهنگسازی استاد روحالله خالقی در پایان گفت: «همینجا قول میدهم تا جایی که نفسم برسد، نام خالقی را نه به عنوان یک نماد یا لوگو، بلکه به عنوان نمادی شریف در موسیقی ایران نگاه دارم و از هیچ تلاشی برای ایجاد سازوکاری برای ادامهی این مسیر به دست اهل دل و اندیشه در آینده دریغ نکنم.
جایزه خالقی هر اندازه که کوچک باشد، از امید است؛ امید به نسلی که هرچه دوید، از آرزوهایش دورتر شد، نسلی که میخواهد فروتن باشد، شریف باشد و در عین حال جسارت گفتن و نواختن داشته باشد.
من از همهی شما عزیزان، از تکتک استادان، داوران تمامی ادوار این جایزه، همکارانم در امور اجرایی و از نهادهای حامی صمیمانه سپاسگزارم.»