EN
به روز شده در
کد خبر: ۵۸۶۷۳

صعودی که یک ملت را تکان داد؛ روایت ماندگار ایران–استرالیا

۸ آذر ۱۳۷۶ برای بسیاری از ایرانی‌ها فقط یک تاریخ نیست؛ یک احساس جمعی است، ترکیبی از دلهره، اشک، فریاد و باوری که از دل ناممکن‌ترین شرایط شکل گرفت.

صعودی که یک ملت را تکان داد؛ روایت ماندگار ایران–استرالیا

اگر از نسل‌های قبل بپرسید خاطره‌انگیزترین مسابقه تیم ملی چه بوده، اغلب تنها یک جواب دارند: ایران – استرالیا. روزی که تهران، مشهد، تبریز، شیراز و همه شهرهای کوچک و بزرگ، یک‌صدا به یک بازی چشم دوختند. در آن ظهر متفاوت، نه کسی به فکر کار بود و نه مدرسه؛ هرکس با هر بهانه‌ای، مرخصی، مریضی یا فرار از کلاس، خود را به تلویزیون رساند تا شاهد نبردی باشد که قرار بود سرنوشت فوتبال ایران را دوباره بنویسد.

طوفان استرالیا و ایستادگی ایران

بازی در ملبورن آغاز شد؛ استرالیا با حمایت ۸۰ هزار هوادار، طوفانی شروع کرد و حمله پشت حمله، دروازه ایران را تهدید کرد. اما در همان دقایق ابتدایی، واکنش حیاتی احمدرضا عابدزاده همه‌چیز را تغییر داد؛ مهاری که شاید ساده به‌نظر می‌رسید، اما اعتمادبه‌نفس تازه‌ای را در تیم ایران زنده کرد.

استرالیا اما عقب ننشست. در دقیقه ۳۲ گل اول را زد و نیمه‌ی نخست با شکست ایران به پایان رسید. تنها سه دقیقه بعد از شروع نیمه دوم، گل دوم از راه رسید؛ گلی که میلیون‌ها نفر را در سکوت فرو برد و کابوس حذف را به‌چشم ایرانی‌ها آورد.

در این میان، ورود یک جیمی‌جامپ استرالیایی و پاره کردن تور دروازه ایران، صحنه‌ای تلخ و تحقیرکننده ساخت. اما همین اتفاق، جرقه‌ای شد برای بیدار شدن غروری که تیم ملی را از شکست به جنگ برگرداند.

بازگشت از دلِ ناباوری

بعد از آن لحظه، ایران دیگر تیم نیمه اول نبود. حمله‌ها در یک‌سوی زمین متمرکز شد و استرالیا برای نخستین بار عقب نشست.

سرانجام دقیقه ۷۱ فرا رسید؛ حمله‌ای پرفشار، درگیری‌های پیاپی در محوطه و حضور دقیق کریم باقری که با شوتی ساده اما تعیین‌کننده، دروازه را گشود و ایران را دوباره در بازی نگه داشت. امیدی که خاموش شده بود، ناگهان شعله‌ور شد و استرالیا را غافلگیر کرد.

اما چهار دقیقه بعد، لحظه‌ای خلق شد که در حافظه فوتبال ایران حک شده است: علی دایی توپ را از میانه زمین گرفت، جلو برد و با حوصله پاس طلایی‌اش را برای خداداد عزیزی فرستاد. خداداد تک‌به‌تک شد، میلیون‌ها قلب را برای چند ثانیه متوقف کرد… و گل زد؛ گلی که معنای فوتبال ایران را برای همیشه تغییر داد. دیگر کسی سر از پا نمی شناخت. چیزی در قلب تمام مردم ایران منفجر شده بود. شاید چیزی به نام امید. 

هشت دقیقه‌ای که یک عمر گذشت

سوت پایان هنوز مانده بود. داور 8 دقیقه وقت اضافه گرفت؛ هشت دقیقه‌ای که برای هواداران چیزی شبیه یک عمر بود. استرالیا حمله می‌کرد و ایران با تمام توان مقاومت می‌کرد. هر توپ می‌توانست پایان رویا باشد و هر ثانیه مثل یک نبرد تازه می‌گذشت.

و سرانجام، سوت پایان نواخته شد. شادی از خانه‌ها به خیابان آمد، مردم یک‌صدا گریستند، فریاد زدند و بزرگ‌ترین رویا را جشن گرفتند. بازیکنان، از دایی تا استیلی،داور را در آغوش گرفتند و میلیون‌ها ایرانی از ته دل جشن گرفتند.

روایتی که هرگز تکرار نمی‌شود

حالا بیش از بیست‌وهشت سال از آن روز گذشته؛ اما ایران–استرالیا هنوز برای هرکس که آن را دیده، یک مجموعه احساس است: امید، ترس، ایمان، اشک، فریاد و اتحاد. مسابقه‌ای که یادآوری می‌کند وقتی یک تیم و یک ملت باور کنند، حتی از دل ناممکن‌ترین شرایط هم می‌توان صعود کرد.

ارسال نظر

آخرین اخبار