به روز شده در
کد خبر: ۲۹۴۷۰
از نیمکت تا نهاد قدرت

وقتی فوتبال قربانی سیاست می‌شود

انتصاب رسول خطیبی به عنوان سرمربی مس رفسنجان، تنها یک تغییر در کادر فنی یک تیم لیگ برتری نیست؛ بلکه نمادی است از روندی نگران‌کننده که سال‌هاست در فوتبال ایران ریشه دوانده؛ روندی که در آن «شایستگی فنی» جایش را به «رابطه سیاسی» می‌دهد و صندلی‌های حساس فنی، با سفارش‌هایی از نهادهای بیرون از فوتبال اشغال می‌شوند.

وقتی فوتبال قربانی سیاست می‌شود

رسول خطیبی، در گذشته چهره‌ای امیدوارکننده در عرصه مربی‌گری بود اما در سال‌های اخیر، مسیر حرفه‌ای‌اش از فاز فنی به سمت مدیریت و نقش‌های پشت‌پرده تغییر یافت؛ تغییری که با کارنامه‌ای نه‌چندان موفق همراه بود. حالا، در شرایطی که او از فضای فنی فوتبال تا حد زیادی فاصله گرفته بود و شنیده می‌شد قرار است سرمربی تیم لیگ یکی 90 ارومیه شود، ناگهان همه‌چیز تغییر کرد. تماس‌های سیاسی و فشارهایی از مرکز، معادله‌ای را بر هم می‌زنند که هنوز در حال شکل‌گیری بود به‌رغم این‌که او حتی در رفسنجان گزینه هدایت تیم مس محسوب نمی‌شد.

واقعیت این است که بسیاری از اعضای هیأت مدیره باشگاه مس رفسنجان و مدیران محلی در این انتخاب نقش مؤثری نداشتند. رایزنی‌هایی با گزینه‌هایی جدی در جریان بود که بر اساس منطق فنی می‌توانستند انتخاب بهتری باشند. اما در نهایت، آنچه باعث تغییر مسیر تصمیم‌گیری شد، فاکتورهایی بود که هیچ ربطی به فوتبال نداشتند؛ فشارهایی که از بیرون ورزش آمدند، از آن‌جایی که نباید بیایند.

در این میان، نکته نگران‌کننده این است که به‌نظر می‌رسد برای چندمین بار در فوتبال ایران، زور برخی سیاسیون به نظر مدم و اهالی فوتبال می‌چربد. جایی که نه مردم کرمان، نه مدیران باشگاه، و نه حتی منطق فنی، تعیین‌کننده اصلی نیستند؛ بلکه روابط خانوادگی و انتخاباتی در سطح بالای سیاسی، چیدمان نیمکت یک تیم لیگ برتری را رقم می‌زنند.

اکنون خطیبی روی نیمکتی نشسته که اگرچه نامش «مس رفسنجان» است، اما مسئولیتش تنها در قبال هواداران رفسنجانی نیست. او باید پاسخگوی آنانی باشد که مسیر بازگشتش به دنیای مربی‌گری را هموار کردند. چنین باری بر دوش هر مربی، نه تنها سنگین بلکه محدودکننده است؛ چون هر تصمیم فنی ممکن است در سایه ملاحظات سیاسی سنجیده شود، نه بر مبنای نیاز تیم یا کیفیت بازیکن.

و این‌جا دقیقاً همان نقطه‌ای است که فوتبال دیگر فوتبال نیست؛ تبدیل می‌شود به ابزاری برای نمایش نفوذ، قدرت، سهم‌خواهی و تسویه‌حساب‌های پشت‌پرده. متأسفانه این سناریو در فوتبال ایران تازگی ندارد. فوتبال ایران در سال‌های اخیر بارها قربانی همین سناریو شده؛ سناریویی که نه تنها به نابودی استعدادها ختم شده، بلکه اعتماد عمومی به فرآیندهای ورزشی را نیز متزلزل کرده است.

اما فراتر از آنچه در مس رفسنجان رخ داده، این روندِ حمایت‌های سیاسی از یک چهره خاص مثل رسول خطیبی، برای جامعه فوتبال ایران و برای بدنه مربی‌گری، زنگ خطری جدی است. چرا باید یک نفر در عرض کمتر از دو سال، یک روز مدیرعامل پیکان باشد، فردا برکنار شود، چند هفته بعد به عنوان مدیرعامل سایپا منصوب شود و حالا هم سر از نیمکت تیم لیگ‌برتری مس درآورد؟ این روند نه نشانه شایستگی، بلکه نشانه نگران‌کننده‌ای از دخالت نهادهایی است که جایگاه‌شان در فوتبال نیست.

حمایت‌های بیرونی از چهره‌هایی که نه کارنامه روشن فنی دارند، نه موفقیت‌های اثبات‌شده مدیریتی، نه فقط به بدنه مربی‌گری فوتبال لطمه می‌زند، بلکه این پیام را به صدها مربی زحمت‌کش و حرفه‌ای می‌دهد که در فوتبال ایران، تلاش و دانش اولویت نیست؛ رابطه است که جایگاه می‌سازد.

این‌بار مس رفسنجان شاید اولین قربانی باشد، اما اگر این روند ادامه پیدا کند، دیر نیست که خود لیگ برتر نیز به یک زمین بازی سیاسی تبدیل شود؛ جایی که برنده‌اش نه تیمی با بهترین بازی، بلکه تیمی با بیشترین رابطه خواهد بود. این همان آینده‌ای است که نه فوتبال می‌خواهد، نه هوادار، نه حتی خود مربیان واقعی.

برچسب ها

ارسال نظر

آخرین اخبار