مربیانی که نیامده میخواهند بروند!
برخی مربیانی که برای خارج نشدن از دایره «تیمداران» لیگ بیست و پنجم خیلی زود تکلیف تیم فصل آیندهشان را مشخص کردهاند، حالا به دنبال جدایی از تیم خود هستند تا شائبههایی را ایجاد کنند.

تمرینات پیشفصل تیمهای لیگ برتری برای فصل بیست و پنجم رفته رفته آغاز میشود اما همچنان زمزمههای بیثباتی برای نیمکت تیمها مطرح شده است. تغییراتی که بیش از آنکه رنگ و بوی فنی داشته باشد، به بازارگرمی سرمربیان و ضعف در مدیریت باشگاهها شباهت دارد.
تکرار چرخه معیوب از فصل گذشته
سال گذشته، لیگ برتر فوتبال ایران شاهد آغاز فصلی عجیب از لحاظ جابهجاییهای زودهنگام مربیان بود. مازیار زارع که با شمسآذر کار را شروع کرده بود، خیلی زود جایش را به سعید دقیقی داد و خودش جای همین مربی را در ملوان گرفت تا هر دو نفر جایگاه خود را عوض کنند.
رضا مهاجری هم فصل را با خیبر خرمآباد آغاز کرد اما خیلی زود کنار گذاشته شد تا اتفاقاتی عجیب برای جایگاه مهم سرمربی در بالاترین سطح فوتبال کشور رقم بخورد. این روند نهتنها بیثباتی فنی در تیمها ایجاد کرد، بلکه ماهیت رقابت حرفهای را به شدت زیر سؤال برد.
نکته مهمتر اینکه بسیاری از این مربیان به فاصله کوتاهی از قطع همکاری با یک تیم، بلافاصله با تیم دیگری در همان لیگ به توافق میرسند و گاهی حتی بدون وقفه تمرینات تیم جدید را آغاز میکنند؛ چیزی که این ذهنیت را تقویت میکند برخی تغییرات نه تنها برنامهریزی نشده نیستند، بلکه شاید از ابتدا هم صرفاً یک پل برای جابهجایی بعدی بودهاند.
شروعی تکراری برای لیگ بیست و پنجم
در روزهای ابتدایی آمادهسازی تیمها برای فصل بیست و پنجم، بار دیگر شاهد همین چرخه تکراری هستیم. محمد ربیعی، سرمربی فصل گذشته ذوبآهن که با امید آغاز فصل جدید به خیبر خرمآباد پیوسته بود، حالا پس از مدت کوتاهی زمزمههایی از جداییاش مطرح میشود. اتفاقی که دقیقاً تکرار سناریوهای سال گذشته است و هیچ نشانهای از تغییر نگاه یا ثبات مدیریتی در آن دیده نمیشود.
سؤال اساسی این است که چرا مربیای که با آگاهی از شرایط باشگاه، قرارداد همکاری امضا کرده، تنها پس از چند هفته تصمیم به قطع همکاری میگیرد؟ آیا شرایط باشگاه ناگهان تغییر کرده؟ یا اینکه از ابتدا نگاه حرفهای در میان نبوده و بیشتر به یک توافق تاکتیکی برای باقی ماندن در چرخه لیگ برتر شباهت دارد؟
بازنده اصلی؛ رقابت سالم است
در خوشبینانهترین نگاه، این تغییرات مداوم و بدون برنامه، مانعی جدی برای شکلگیری پویایی فنی و رقابت سالم در لیگ برتر است. در زنندهترین حالت نیز، بازارگرمی مربیان و بازی با افکار عمومی، ارزش و شأن جایگاه «سرمربی لیگ برتری» را زیر سؤال میبرد.
سازمان لیگ و فدراسیون فوتبال که در سالهای اخیر بیشتر روی پروندههای مجوز حرفهای باشگاهها تمرکز داشتهاند، باید توجه ویژهای نیز به معضل بیثباتی روی نیمکتها داشته باشند. تدوین چارچوبهای حرفهایتر برای قراردادها، الزام به رعایت دورههای مشخص همکاری و جلوگیری از تعهدات دوگانه مربیان شاید راهکارهایی برای برونرفت از این وضعیت نابسامان باشد.
تا زمانی که مربی بدون پاسخگویی بابت تعهدات خود بتواند به راحتی از تیمی جدا شود و به تیمی دیگر بپیوندد، نمیتوان انتظار داشت لیگ ایران حتی به سطح حرفهای آسیا نزدیک شود.