بهرام عظیمی: گفتند چرا هدیه تهرانی در «تهران 1500» چادری نیست، می خواهی بگویی 112 سال دیگر چادر نداریم!؟
بهرام عظیمی: گفتم بدبختها کلاهتان را بالا بیندازید که من دارم میگویم 112 سال دیگر هم جمهوری اسلامی وجود دارد!

بهرام عظیمی که مهمان منصور ضابطیان در برنامه «ساطور» بود، درباره برخورد با سانسور در زندگی اش گفت: ما 5 برادر و یک خواهر بودیم و در کومله لنگرود زندگی می کردیم. یکی از دفعاتی که مادرم برای نگهداری ما از پدرمان کمک خواست او من و برادرم بهمن را به سینمای خوبی که در لنگرود بود و با مدیریت آن دوستی داشت برد و دنبال کارش رفت.
پیش از انقلاب در ۱۱ سالگی فیلمی را با برادرم در سینما دیدم که الان رویم نمیشود با دوستانم ببینم!
وی ادامه داد: او دقت نکرد که فیلم «مو سرخه» اکران دارد! الان با این سن و سال رویم نمی شود این فیلم را با دوستانم ببینم، اما تصور کنید بهرام 10، 11 ساله با بهمن 12، 13 ساله در سینمای شلوغ نشستند و این فیلم را دیدند! فیلمهای آن موقع هر کدام یک چیزی داشت، اما این فیلم دیگر خیلی چیز داشت!
بعد از تماشای این فیلم دیدم به دنیا عوض شد و با خودم گفتم کاش ما این فیلم را نمیدیدیم
وی افزود: انگار دقیقا در هفته ای بودیم که قرار بود فیلمهای مشکل دار را در سراسر ایران پخش کنند! بعد از دیدن «مو سرخه»، سانس بعدی هم همین فیلم را دوباره دیدیم! در این حین هم تبلیغ فیلمی را تماشا کردیم که «مو سرخه» در مقابل آن فیلم مذهبی به حساب می آمد! فیلم «مونیکای عشوه گر» که برای ایتالیا بود. از آن روز به بعد دیدمان به دنیا عوض شد! آن زمان با خودم گفتم ای کاش ما این فیلم را نمی دیدیم!
بابت کاری که شرکتکننده «عصر جدید» به خاطرش تشویق شد، اوایل انقلاب در حد مرگ کتک میخوردیم!
این کارگردان انیمیشن، درباره ممنوعیت رقص در دهه 60 اظهار کرد: سال 62 انسانی به نام مایکل جکسون به دنیا و ایران معرفی شد و همه شگفت زده شده بودیم. فیلم «رقص بریک» آن زمان آمد و دوباره جهان بینی ما را عوض کرد. گفتیم چرا ما چنین چیزی نداریم؟! آن زمان من در هنرستان رشته اتومکانیک می خواندم و در حالی که با بچه های برق کل کل داشتیم، درآوردن ادای رقص مایکل جکسون ما را بهم نزدیک کرد.
عظیمی یادآور شد: آخر تیپی که می زدیم پیراهن سفید روی شلوار، یقه بالا بسته، آستین بلند و... می پوشیدیم که موج این رقص معلوم شود. اگر کمیته با کسی که اوایل دهه 60 هلیکوپتری می زد مواجه می شد او را تا سر حد مرگ می زدند، هرچه از دهشان درمی آمد به او می گفتند چون روی کمرش چرخیده بود. همین الان در برنامه های تلویزیونی مثل «عصر جدید» که خودم جزو مربی شان بودم، محمد زارع همین کار را کرد و همه دست می زدیم!
یخ حوض پارک شفق را شکستند و بعد از کتک زدن بچهها، مجبورشان کردند بروند زیر یخ!
وی با بیان اینکه یک گروه 5 نفره رقص زمینی و هوایی داشته، گفت: یک بار جوان درشتی دم در خانه مان آمد و از مادرم که اتفاقا مذهبی هم بود، سراغ من را می گرفت و از من می خواست همراه گروه رقصم با او بروم تا با بچه های محله دیگری رقابت کنیم! شاید برای دیگران حالا خنده دار باشد ولی ما زندگی می کردیم. هیچوقت مرا نگرفتند. یک بار در پارک شفق، روی حوضی که لایه ضخیمی یخ رویش بود داشتیم برک می زدیم که کمیته آمد. من هم زودتر فرار کردم و از پشت بوته ها دیدم که بچه ها را زدند، یخ حوض را شکستند و آنها را مجبور کردند زیر یخ ها بروند!
دور زدن محدودیتها برای کشیدن کارتون درباره متلک گفتن آقایان به خانمها!
این کارگردان که زمانی در مطبوعات به عنوان کاریکاتوریست فعالیت می کرده، ادامه داد: در این حرفه سانسور زیادی را تجربه کردم، بارها گفتند حق نداری این را بکشی، حق نداری به این موضوع اشاره کنی و.. همیشه در کارگاه هایم هم از این موضوع می گویم اما سالها پیش روزنامه همشهری چند نفر از ما کاریکاتوریستها را جمع کردند و از ما خواستند درباره مزاحمت برای خانم ها کارتون بکشیم. گفتیم می توانیم متلکهای پسرها به دخترها را بنویسیم؟ اجازه ندادند، گفتم می توانیم دختر خوشگل بکشیم، گفتند شما که محدودیتها را نمی دانید. من هم بی خیال شدم و به خانه رفتم ولی بعد با خودم گفتم باید با همه این محدودیت ها یک چیزی بکشم. یک چیزی کشیدم که ترکاند و همه محدودیت ها را هم رعایت کردم. یک کفش پاشنه خوابیده کشیدم که بند یک کفش پاشنه بلند را گرفته بود! پس با محدودیت ها و سانسورها و خط قرمزها هم می توان چیزی خلق کرد. البته این یکی در میلیون است و خط قرمزها پدر ما را درآورد.
سر سیاساکتی با سانسور روبرو نشدم قالیباف و مدیرانش برای فهم و شعورم احترام قائل بودند
عظیمی درباره ساخت شخصیت سیا ساکتی گفت: آن زمان دستم باز بود. کسانی که به من سفارش دادند خیلی روشنفکر بود. آقای قالیباف یک تیمی در نیروی انتظامی داشتند که همه نظامی بودند و همان تیم را به شهرداری آورد. سفارش دهنده این کار نیروی انتظامی و آدمهای باحالی بودند که برای فهم و شعورت احترام قائل بودند. به من گفتند تو هنرمندی و از دل خواسته های ما یک چیزی دربیاور، نتیجه سیاساکتی شد و آن موقع خیلی گیر نمی دادند. یک شخصیت لات و بی کلاس که جایی متنبه می شود و ازدواج می کند و... در تلویزیون هم معمولا نه مدیر شبکه گیر می دهد نه معاونش نه دیگران بلکه بازبینی که نفر آخر کارت را می بیند گند می زند. او اگر از منصور ضابطیان خوشش نیاید به هرچیزی که بسازی گیر می دهد و هیچ قانونی هم ندارد. سیاساکتی دچار این قضیه نشد.
موهایم به خاطر انیمیشن «تهران ۱۵۰۰» سفید شد!
این کارگردان انیمیشن با اشاره به اینکه در زندگی عشق ماشین است و بارها پیش آمده خلاف کرده و با رشوه از زیر جریمه شدن در رفته، ادامه داد: به سفارش دهندگان سیاساکتی گفتم رشوه بگیر هم بین شماها وجود دارد، بگذارید یک قسمت درباره این بسازیم، فقط این را به من اجازه ندادند. ای کاش اجازه می دادند چون بعضی وقتها خودزنی که می کنی محبوب تر می شوی. عوضش قسمتی درباره افسرهایی ساختیم که در ماشین و جای گرم نشسته اند و سربازی جلوی کسانی را که خلاف می کنند می گیرد و آنها در سرما منتظرند تا افسر یکی یکی به کارشان رسیدگی کند.
عظیمی با بیان اینکه اگر احساس کنم کسی حرف زور می زند از هرچیزی چون پول و موقعیت می گذرم و درگیر می شوم، اظهار کرد: در همین انیمیشن شما باید شئونات و حجاب و... را رعایت کنید اما در خانه می توانید خانم ها را بی حجاب بکشید اما چیزی که پدر مارا درآورد، من یک زمانی میرزا کوچک خانی بودم موهایم این شکلی سفید نبود از 87 تا 90 سر «تهران 1500» موهایم سفید شد. همیشه یک آدم مزخرف وجود دارد که همه معادلات را بهم می ریزد. چند سال فیلمی را ساخته ام و چیزی نشده، بعد گفته اند می خواهیم فیلمت را برای یک عده به نمایش بگذاریم. آنها دیدند و شروع کردند به گیر دادن!
گفتم بدبختها کلاهتان را بالا بیندازید که من دارم میگویم 112 سال دیگر هم جمهوری اسلامی وجود دارد!
وی با بیان اینکه این انیمیشن بسیار حساس بود، درباره دلایل این حساسیت گفت: این کار اولین فیلم آینده نگری بود که در کشورمان ساخته شده است. زمانی که ما آن را می ساختیم درباره 112 سال بعد صحبت می کردیم. تهیه کننده این کار 60 درصد شهرداری تهران و 40 درصد آقای ابوالحسنی خدابیامرز بود که «دیرین دیرین» را هم ساخت و من 16 سال با او کار کردم. او و علی معلم دو نفری هستند که مرگشان را هنوز باور نمی کنم. آن موقع قالیباف می خواست کاندیدای ریاست جمهوری شود و زمزمه ای پیچید که مردم اگر می خواهید بدانید او به درد ریاست جمهوری می خورد یا نه فیلمی را که درباره 112 سال دیگر می گوید ببینید تا ایده های او از آینده را ببینید. همین باعث شد که شهرداری بعد از سه سال خودش را از فیلم کنار بکشد. برخورد خیلی محترمانه بود و همچنان به ما پول هم می دادند اما باید این پول را پس می دادیم. ولی فشار اقتصادی به ما وارد نشد.
عظیمی تاکید کرد: یک بار در جمعی که آدمهای کله گنده تصمیم گیر در زمینه هنر از رئیس مجلس و رئیس فراکسیون فلان و مدیران و مسئولان هنری نشسته بودند بلند شدم و با عصبانیت گفتم بدبخت ها شما کلاهتان را بالا بیندازید که من دارم می گویم 112 سال دیگر هم جمهوری اسلامی وجود دارد! خفه شوید و اینقدر گیر ندهید. الان هم سرچ کنید هست و چقدر به من فحش دادند و مرا آنفالو کردند که گفته ام جمهوری اسلامی تا این همه سال دیگر هست.
گفتند چرا هدیه تهرانی در انیمیشن چادری نیست، می خواهی بگویی 112 سال دیگر چادر نداریم!؟
کارگردان «تهران 1500» درباره دلایل عصبانیتش در آن جلسه گفت: هدیه تهرانی، بهرام رادان، مهران مدیری، حسام نواب صفوی، گوهر خیراندیش، حبیب رضایی، مهتاب نصیرپور و... بازیگران فیلم ما بودند. خانم تهرانی زمانی سر فیلم ما آمد که چند سال بود فیلم بازی نمی کرد و ما از چهره و صدایش استفاده کردیم. حساس شده بودند که این چه فیلمی است این همه بازیگر دارد. بازیگران هم کارمان را دوست داشتند چون همتایانشان در هالیوود برای انیمیشن های مختلفی صداپیشگی کردند. خب اولین گیرشان چه بود؟ گفتند چرا هدیه تهرانی چادری نیست!؟ چادر در فیلم تو کجاست؟ تو می گویی 112 سال دیگر چادر وجود ندارد؟
وی با اشاره به ماشین های پرنده در این انیمیشن یادآور شد: گیر دادند که چرا ماشین بهرام رادان پیکان است؟ تو می خواهی بگویی ما بدبخت و عقب افتاده ایم؟ به طرف که آدم مهمی هم بود گفتم آخر گوساله، احمق، تو نوستالوژی نمی فهمی چیست؟! اسمش را نمی توانم بیاورم حالا هم کاره ای است.
خاطره بهرام عظیمی از زد و خورد با مدیری که بابت دست گذاشتن مهران مدیری بر شانه هدیه تهرانی، شایعه کرده بود او فیلم سوپر ساخته!
عظیمی ادامه داد: سکانسی با بازی مهران مدیری که 160 ساله بود پخش کردیم. آن موقع پزشکی پیشرفت کرده بود که آدمها تا این سن زنده بمانند و مدیری کابوس می دید که هدیه تهرانی در نقش نوه اش، کنار نعش کش او ایستاده و گریه می کند. مدیری دستش را روی شانه تهرانی می گذارد و می پرسد دخترم چه شده و بعد خودش را در ماشین می بیند... یکی از مدیران ارشد هنری این مملکت با دو معاونش -که سنشان از خود او بیشتر بود و از او هم بدشان می آمد- آمد، به من گفت بهرام جان 15 سال از من بزرگتری احترامت را دارم ولی به به، آقای مدیری دستش را روی شانه نرم تهرانی می گذارد و می خواهید این را پخش کنید. یکی از مدیران شهرداری که آدم هنردوست و خوبی هم بود آنجا قرار بود حواسش باشد من عصبانی نشوم و از زیر میز به من لگد می زد. من به او گفتم شما از کجا می دانی شانه هدیه تهرانی نرم است؟ در گوش او چیز بدی گفتم و درگیری فیزیکی شد و...
شمقدری نبود این فیلم ساخته نمی شد
وی افزود: خدا آقای شمقدری را خیر بدهد، اگر او نبود امکان نداشت این فیلم ساخته و آن هم در نوروز پخش شود. او زنگ زد و گفت بهرام جان چه شده؟ فلانی را کتک زده ای؟ دکتر مینایی که رئیس بازی های رایانه ای بود او گفت همه در جمع مدیران نشسته ایم و می گویند بهرام عظیمی دارد فیلم ضد نظام و سوپر می سازد! من هم توضیح دادم که من با فلانی درگیر شده ام و سر همین از من ناراحت است. او را یک ماه بعد از پستش برداشتند...
خواستم نشان بدهد 112 سال دیگر هم هنوز مصلی ساخته نشده اما مجبورم کردند هم مصلی را در انیمیشن بسازم و هم در آن نمازگذار قرار بدهم!
بهرام عظیمی با اشاره به سکانسی که دوربین در «تهران 1500» مصلی را نشان می دهد که هنوز که هنوز است ساخته نشده، تصریح کرد: همین الان مصلی هنوز تکمیل نشده. در آن جمع مرا خیلی آدم نکته سنجی می دانستند که خودم متعجب شده بودم! من اصلا به چیزهایی که شما فکر می کنید فکر نکرده ام. به هر حال گفتند تو باید مصلی را ساخته شده نشان بدهی. گفتم خب حداقل نقشه آن را به من نشان بدهید مختصاتش را بدانم. گفتند نه محرمانه است! از یک سرباز که آنجا خدمت می کرد کمک گرفتیم و او برایمان فیلم گرفت و در نهایت مصلی را ساختیم. ابتدای فیلم هم صدای اذان می آید که کسی به من نگفته بود و فکر می کردند به من با این تیپم نمی آید خودجوش این کار را کنم. ولی باز هم وقتی فیلم را دیدند به من گیر دادند که پس نمازگذارها کجا هستند!؟ اینها را طوری هم به آدم می گویند انگار تو بی شعور هستی. گفتم ما از لای ابرها داریم مصلی را می بینیم نمازگذار را کجا بگذاریم آخر!؟ حالا که کم آورده بودند می گفتند این دیگر با خلاقیت شما است!
وی در پایان با بیان اینکه گرچه خیلی به «تهران 1500» پز داده اما آن چیزی که می خواسته از آب درنیامده و 30، 40 درصد به خواسته اش نزدیک بوده، درباره اینکه اگر سانسوری وجود نداشته باشد چه فیلمی می سازد، گفت: یک فیلم می سازم که در آن عشق وجود داشته باشد، خنده هم در آن باشد، اما در انتها اشک تو را دربیاورد و به مخاطبان بگوییم قدر زندگی تان، آدمها و حتی اشیا را بدانید.