EN
به روز شده در
کد خبر: ۴۲۵۹۵

رمان «کنعان» نقد و بررسی شد

رمان« کنعان» نوشته «علی علی‌بیگی» است و لیلا بهرامی به عنوان منتقد، در یادداشتی، این رمان را بررسی کرده است.

رمان «کنعان» نقد و بررسی شد

رمان کنعان به قلم علی علی بیگی، ۲۹۴ صفحه و چهارده فصل دارد. رمان براساس زندگی شهید سیدعلی زنجانی در چهارده فصل نوشته شده. فصل‌ها عنوانی ندارند. رمان کنعان از نوجوانی سیدعلی، شهید مدافع حرم، شروع می‌شود.

 رمان« کنعان» نوشته «علی علی‌بیگی» است و لیلا بهرامی به عنوان منتقد، در یادداشتی، این رمان را بررسی کرده است.                                     

در این یادداشت می‌خوانیم: سیدعلی با وجودی که در لبنان به دنیا آمده و بالیده و بزرگ شده؛ شناسنامه‌اش ایرانی است. چرا که پدرش سیدابراهیم ایرانی بود. در رمان کنعان ما با شخصیتی جذاب و دوست داشتنی، قدم به قدم همراه می‌شویم. از عاشقانه‌هایش با حرم حضرت زینب«س» گرفته تا عاشقانه‌هایش با درس، حوزه و حرم‌حضرت معصومه(س) و بعد هم عاشقانه‌هایش با دعا. دعا دختری از لبنان. اما سیدعلی با وجود تجربه‌ آن همه عشق، در نهایت به عشق سوریه رسید. وقتی برای دفاع از مرز و بومش به سوریه رفت، فهمید که از همان ابتدا هم عاشق خاک سوریه بوده. این شد سیدعلی تصمیش را گرفت....

شخصیت محوری: شخصیت محوری سیدعلی است. پسری ورزشکار با بدنی ورزیده و قدی بلند. مخاطب از همان ابتدای رمان با شخصیت همراه می‌شود. کنش‌های گفتاری و رفتاری شخصیت با افکار و اندیشه‌هایش هم راستاست. شخصیت پویااست و همین باعث جذابیت شخصیت برای مخاطب می‌شود. نویسنده توانسته تمام ابعاد شخصیت را به خوبی بپروراند و او را برای مخاطب باورپذیر کند.

افتتاحیه و شروع رمان با خوابی که سیدعلی می‌بیند، قلاب را به خوبی در ذهن مخاطب جاگیر می‌کند. دیدن ستاره‌های درخشان در آسمان شب، برای لحظه‌ای ذهن مخاطب را پرواز می‌دهد به دنیای خواب حضرت یوسف(ع‌ص). پایان فصل هم با اتفاقی که برای شخصیت می‌افتد، تعلیق خوبی ایجاد می‌شود که بدون هیچ تردیدی مخاطب بخواهد، خوانش فصل دوم را آغاز کند.

رمان ساختاری خطی دارد. از نوجوانی شخصیت روایت آغاز می‌شود و در پایان شاهد شهادتش هستیم. نویسنده به خوبی توانسته با برجسته کردن افکار و احساسات شخصیت، روایت را با ضرب آهنگی موزون پیش ببرد. شخصیت‌های دیگر من جمله دعا که نقش پررنگی در فصل‌های پایانی دارد هم به خوبی پرداخت شده.

پرداختن به درونیات دعا، مخاطب را با نگرانی‌ها و دل‌مشغولی‌هایش به خوبی همراه می‌کند. مخاطب گاهی نگرانش می‌شود و گاهی برایش دل‌ می‌سوزاند. خرده روایت‌ها با توالی زمانی درستی به هم پیوست شده‌اند. این نشان می‌دهد که آقای علی علی بیگی توانسته ساختار رمانش را به خوبی مهندسی کند. روابط علت و معلولی، وقایع و اتفاقات؛ چفت و بست خوبی دارد. از دیگر حسن‌های رمان، نثر ساده و روانش است.

« تنها درخت مو در گوشه‌ حیاط است که خودش را از بالای در به کوچه رسانده. اوایل، درخت مو برای سیدعلی چندان مهم نبود. بچه‌ بود. غاده، داستان درخت مو را برای سیدعلی گفته؛ اما تیله‌بازی و مدرسه، سرش را گرم کرده بود. مو هم مثل سیدعلی قد می‌کشد و بزرگ می‌شود. تا این که خبر می‌رسد پدر در ایران از دنیا رفته است.»

دیالوگ‌ها و گفت‌گوها در طول رمان پیش‌برنده هستند. لحن شخصیت‌ها در گفتارشان پیداست. به خوبی می‌شود حس و حال شخصیت‌ها را فهمید و همراهشان شد.

« دعا می‌گوید: سیدعلی، یه چیزی بپرسم، جون زینب راستش رو بگو.

-چرا قسم می‌خوری؟ بپرس!

-تو دو روز شیخ کمیل رو نبینی، چی میشه؟

-غصه‌دار میشم...هیچ‌چی... دلم تنگش میشه!

-حالا یه ماه من رو نبینی، چی میشه؟

سیدعلی سکوت می‌کند.»

تکه کلام سیدعلی هم با وجود سادگی، خوب در ذهن مخاطب نقش می‌بندد.« قربانت بشم.»

فضاسازی در کلیت رمان خوب بود. خصوصا خانه‌اشان در زنبیه با وجود درخت مو. درخت انگور در اساطیر ایرانی، نمادی برای خون انسان که نیروی اصلی حیات است، شمرده می‌شود. نماد خرد، باروری و مظهر زندگی و بی‌مرگی نیز هست. درختی که پدرش سید ابراهیم بعد تولد سیدعلی در حیاط خانه می‌کارد.

فصل پایانی رمان ، مخاطب را همراه می کند با تصمیمی که سیدعلی می‌گیرد. پایان هم درست مثل شروع خوب کار شده. نویسنده با ایجاد صحنه‌های عاطفی و حساس، توانسته از عنصر تعلیق به خوبی استفاده کند.

«ابراهیم را می‌بوسد. زینب را می‌بوسد. بغلشان می‌کند. می‌خوابد کنارشان. دست ابراهیم را می‌گذارد روی صورت خودش؛ روی ریش‌های از گریه خیس شده‌اش. بارها و بارها کف دست ابراهیم را می‌بوسد. تو مردخانه‌ام خواهی بود. ابراهیم! سیدابراهیم زنجانی! مادرت بهت خواهد گفت: پدرت در راه خدا کشته شد.»

کشش خوب کتاب باعث دلزدگی و خستگی مخاطب نمی شود. سعی و تلاش نویسنده آقای علی بیگی برای برجسته سازی اقلیم و جفرافیا، چه زمانی که شخصیت در ایران است و چه زمانی که به سوریه و لبنان می‌رود؛ در طول رمان ستودنی است. نویسنده تلاش کرده، مخاطب را به خوبی با ماجراها و اتفاقات همراه کند. صحنه‌ی پایانی رمان هم برای مخاطب بسیار تاثیرگذار است.

کتاب «کنعان» روایتی از عشق و دلدادگی شهید مدافع حرم سیدعلی زنجانی است که به قلم علی‌علی‌بیگی نگاشته شده و توسط انتشارات خط مقدم منتشر و روانه بازار نشر شد.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: رنگ زندگی برای سیدعلی وقتی تغییر کرد که عشق «دعا» دختر لبنانی را تجربه کرد، اما سیدعلی قبل از «دعا» عاشق خاک وطنش سوریه بود. سیدعلی از پدری ایرانی و مادری لبنانی بود که در سوریه به دنیا آمده بود. اشتیاق سیدعلی برای حفظ خاک محبوبش آن‌قدر عمیق و ریشه‌دار بود که به خاطرش همه چیز را رها کرد.

نویسنده این اثر برای مصاحبه با دوستان شهید، به حلب سوریه رفته و روزهای پرفراز و نشیبی را در آنجا تجربه کرده است. روزهایی که نتیجه آن کتاب خوش‌خوان و جذاب «کنعان» است.

سیدعلی زنجانی تا سن ۱۳ سالگی در زینبیه کنار حرم عمه‌سادات زندگی کرد و پس از فوت پدر همراه با مادر به لبنان سفر کرد و برای تعلّم دروس حوزوی نزدیک ۵ سال به ایران سفر کرد. پس از چند سال به لبنان برگشت و ازدواج کرد، از زمان شروع فتنه در شام در کنار حرم عمه سادات، مشغول به دفاع از حرم شد تا اینکه در تاریخ نهم اسفندماه ۱۳۹۸ توسط بهپادهای آمریکایی در ادلب سوریه به شهادت رسید.

منبع: ایسنا

ارسال نظر

آخرین اخبار