به روز شده در
کد خبر: ۳۲۵۴۵

فرسنگ‌ها فاصله صداوسیما با گفت‌وگو

آنچه از بیرون و از خروجی آن سازمان عریض‌وطویل قابل رویت است، یک نکته را آشکار می‌کند، هیچ نشانه‌ای برای اثبات اعتقاد به گفتگو وجود ندارد. آن نمایش که در دقایق بحران ظهور و بروز پیدا می‌کند، یک ضرورت گذراست.

فرسنگ‌ها فاصله صداوسیما با گفت‌وگو
گروه فرهنگ و هنر آوش

صداوسیما در روزهای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه و بعد از آن در یک هیجان و گیجی از مدار و ریل‌های کار گذاری شده جریان تندرو خارج شد و در اقدامی موقتی با چند چهره خارج از دایره این سال‌ها گفت‌وگو کرد؛ اما این گفت‌وگوها نشانه یک تغییر بود؟

با پایان التهاب جنگ تحمیلی، در سازمان صداوسیما همه به نقش‌های اصلی خود بازگشتند و آن نقاب «ضرورت گفت‌وگو»- که آقایان همچون یک سرگرمی و تفنن به آن نگاه می‌کردند- از چهره‌ها افتاد و پیمان همان شد که قبل‌تر بین برادر جبلی و برادر جلیلی بسته شده بود و در همه این سال‌ها همچون سریال‌های تلویزیونی تکرار و تکرار و باز هم تکرار شد و چهره‌های نزدیک به جریان پایداری تمام ساعات پخش و بازپخش را از آن خود کردند.

پرسش اصلی از مدیران بزرگ‌ترین دستگاه تبلیغی (از نظر تعدد شبکه‌ و نیروی انسانی) این است، آیا به گفت‌وگو اعتقاد دارید؟ اگر اعتقاد دارید آیا راه‌ها و روش‌های ایجاد بسترهای گفت‌وگو را می‌دانید؟ اگر روش‌های آن را می‌دانید، آیا برنامه‌ای برای اجرای آن در دستور کار دارید؟ و در همه این مسیر با مشاوران بیرون از حلقه خود هم گفتگو می‌کنید؟ آیا یک کارگروه متخصص برای آسیب‌شناسی مسیری که تا امروز آمده‌اید، تشکیل داده‌اید تا نتایج علمی را بر اساس آمارها و واقعیت‌ها بدون شائبه و ترس به شما ارائه کنند و نزدیکی و دوری شما را به آنچه آئین گفت‌وگو است نشان دهند.

آنچه از بیرون و از خروجی آن سازمان عریض‌وطویل قابل رویت است، یک نکته را آشکار می‌کند، هیچ نشانه‌ای برای اثبات اعتقاد به گفت‌وگو وجود ندارد. آن نمایش که در دقایق بحران ظهور و بروز پیدا می‌کند، یک ضرورت گذراست.

 راندن همه با یک دستورالعمل

از مهر ۱۴۰۰ که سازمان صداوسیما به پیمان جبلی و وحید جلیلی سپرده شد، آقایان با یک دستورالعمل مشخص حذف تنوع و تکثر در نگاه را دستور کار داشتند. (این گفته به این معنا نیست که گروه‌های قبلی که سازمان را در اختیار داشتند صداوسیما را ملی و تماماً مردمی اداره می‌کردند، اما حداقل‌ها رعایت می‌شد.)

این دستورالعمل فقط با حذف میهمانان برنامه‌های گفت‌وگو محور اجرا نشد چراکه بعد از چندی حتی مجریان و بازیگران و سریال‌سازان و حتی مدیران بخش‌های خبری سازمان نیز یا به حاشیه رانده و یا از کار منع شدند. به جای این شخصیت‌ها چند چهره به تلویزیون اضافه شدند که همه هم‌راستا با تفکر آقایان بودند؛ چه اگر برنامه طنز ساختند چه برنامه جدی، همه در یک گروه فکری تعریف می‌شدند. در این میان فقط یک برنامه مشق متفاوتی را به «شیوه» خود نوشت. برنامه «شیوه» گاه‌گاهی با دعوت از میهمانان خارج از چارچوب صداوسیما، چالش گفتمان‌های سیاسی- اجتماعی- اقتصادی داخلی را مطرح کرد و مخاطبان مجاب شدند تا گفت‌وگو را تا انتها پیگیری کنند، از آن جمله می‌تواند به گفت‌وگوهای سعید لیلاز با یاسر جبرائیلی، سعید زیباکلام با ماشاءالله شمس‌الوعظین (که هر دو اگرچه از جریان فکری هستند؛ اما در مسئله فلسطین اختلاف‌نظری فاحش داشتند) و...اشاره کرد؛ اما همین برنامه هم تحمل نشد و به شیوه معمول آقایان از آنتن حذف شد.

 جنگ و ضرورت کوتاه‌مدت گفت‌وگو

جنگ تحمیلی ۱۲ روزه دوباره آن ضرورت گذرای خود را نشان داد و آقایان که تصویر و تصور روشنی از آینده این جنگ نداشتند، به حضور چند چهره اصلاح‌طلب در برنامه‌های خود تن دادند. البته که درباره این گفت‌وگوها هم نکاتی قابل تشریح وجود دارد. مثلاً دعوت از عطاالله مهاجرانی به‌عنوان چهره اپوزیسیون از آن حرف‌هاست که نمی‌توان به اهل فکر و مردم فروخت. مهاجرانی اگرچه سال‌هاست در لندن خانه دارد؛ اما در هیچ‌کدام از مصاحبه‌هایش با رسانه‌های خارج‌نشین و خارجی حرفی مخالف اصول حاکمیت نزده و نهایتاً تعارض‌هایی با جریان‌های داخلی داشته که طرح آنان در رسانه‌های داخلی هم تحمل می‌شود. بماند که مهاجرانی در بعضی از وقایع آن چنان جانانه از ساختار دفاع کرده که از هر چهره دیگری «پوزیسیون»تر بوده و به هیچ شکلی نمی‌توان او را خارج از چارچوب دانست، او تماماً درون جغرافیای سیاسی ایران تعریف می‌شود و فقط خارج از مرزهای جغرافیایی ایران نفس می‌کشد.

حضور ماشاءالله شمس‌الواعظین در صداوسیما باتوجه‌به دانش او درباره اسرائیل و منطقه بود وگرنه شمس‌الواعظین روزنامه‌های جامعه و توس و... - که در آن روزگار تحمل نشد- در روزگار آقایان جبلی و جلیلی قطعاً تحمل نخواهد شد. البته شمس‌الواعظین روزنامه‌نگار هم به دلایل ملی و در شرایط جنگی مواضع دیگری را دنبال کرد و قصدی برای بازگشایی کارش در روزگار اصلاحات را نداشت. چهره‌های دیگر اصلاح‌طلب هم که در این شرایط به تلویزیون دعوت شدند تقریباً در همین حدود بودند و سخن گفتند. چه علی ربیعی و چه الیاس حضرتی و چه حسام‌الدین آشنا.

مهاجرانی

 گفت‌وگو با خود گفت‌وگوی ملی است؟

 آئین گفت‌وگو در دوره جنگ می‌طلبد که گروه‌های مختلف زیر یک چتر سخن بگویند و نقاط اشتراک را بیابند و... اما بعد از آن چطور؟ امروز که حدود ۵۰ روز از پایان جنگ تحمیلی گذشته آیا نشانه‌هایی از تغییر رویکرد سازمان صداوسیما دیده می‌شود، آیا آقایان به گفت‌وگو معتقدند؟ جواب منفی است و نشانه‌ها آشکار.

 اگر فرض بگیریم آقایان به این نتیجه رسیده‌اند که گفت‌وگو یک ضرورت است و شرایط گفت‌وگو را نمی‌دانند، باید تأکید کرد که گفت‌وگو  بازتاب صدای خود در چهره‌های مختلف نیست. اگر مفروض بگیریم که «الف» برابر است با «ب»، حالا این را از زبان آدم‌های مختلف بشنویم؛ ما به گفت‌وگو نرسیده‌ایم؛ بلکه این گزاره را به صد شکل بیان کرده‌ایم. چه خانم کم‌حجاب باشد در خیابان انقلاب، چه عطاالله مهاجرانی باشد در لندن، چه زن مؤمنه و محجبه‌ای باشد در مونیخ و چه محمدمهدی میرباقری باشد در قم، وقتی همه اینها تأکید دارند که الف برابر است با ب، این گفت‌وگو نیست، اگر کسی این امکان را یافت تا در صداوسیما علیه گزاره ادله اقامه کند که الف به هزار و یک دلیل ب نیست و همچنان امکان حضور مستمر را در آن سازمان بیابد؛ گفت‌وگو از ضرورت موقت خارج شده و به یک مسئله تبدیل شده است. اگر این شخص توانست با آقایان میرباقری و مهاجرانی محاجه کند، گفت‌وگو در گرفته است. اگر گفت‌وگو گروه‌های مختلف درباره اهم مسائل ایران از آب تا حکمرانی در صداوسیما بازتاب یافت و هر منظری تخریب نشد، آن وقت گفت‌وگو سر گرفته است.

 برای برپایی چنین گفت‌وگوهایی قطعاً اتاق فکری لازم است که چهره‌ها را بر اساس اشراف و احاطه به موضوع و اختلاف‌نظر روبروی هم بنشاند و یا مجال برنامه‌سازی بر اساس دیدگاه مختلف را به همه جریان‌های فکری بدهد و تیغ سانسور را از گردن اندیشه بردارد، آن وقت گفت‌وگو شکل‌گرفته است. تا زمانی که این تصور وجود دارد که ما همه خوبیم و هرکسی غیر این فکر می‌کند «بی‌تعارف برود به همان کشورها»، گفتگو شکل نگرفته و نخواهد گرفت.

 اگر آقایان از مسیری که در آن تعریف می‌شوند، فاصله بگیرند و گفت‌وگو را به‌عنوان یک ضرورت ملی بپذیرند، حق حضور را برای همه جریان‌ها و منتقدان (چه در چارچوب نظام تعریف شوند و چه خارج از آن) به‌طور یکسان قائل شوند، آن وقت می‌توان به آینده امیدوار بود وگرنه تا آن زمان سازمانی که با سرمایه ملی، انفال و بیت‌المال اموراتش می‌چرخد، کاری برخلاف هزینه‌ای که مردم می‌کنند، انجام داده است.

ارسال نظر

آخرین اخبار