به روز شده در
کد خبر: ۲۷۶۷۴

«آرگو» و حسرتی به وسعت تهران

بازسازی کارخانه «آرگو» نشان داد که می‌توان با حفظ استخوان‌بندی تاریخی، کاربری نو خلق کرد. این یعنی گفت‌وگو میان گذشته و حال، نه حذف یکی به سود دیگری.

 «آرگو» و حسرتی به وسعت تهران

در شهری که هر روز خاطره‌ای پاک می‌شود و آجر به آجر تاریخش با بولدوزر معامله فرو می‌­ریزد، «کارخانه آرگو» همچنان سرپا ایستاده است؛ نه به‌عنوان یک موزه متروک، که به‌مثابه نمونه‌ای زنده از آنچه می‌توانست و هنوز هم می‌تواند باشد: بازخوانی خلاقانه‌ گذشته در دل اکنون.

«آرگو» نه تنها از انبار فراموش‌شده‌ نوشیدنی به مرکز هنر معاصر بدل شد، که تصویری روشن است از شهری که اگر اراده‌ای فرهنگی- مدیریتی و البته خلاق داشت، می‌توانست حافظ هویتش باشد نه اینکه به قاتلی برای آن تبدیل شود.

دهه‌هاست که بافت تاریخی تهران قربانی بی‌برنامگی، سوداگری زمین و بی‌توجهی به ارزش معماری‌ بومی شده است. خانه‌ها و عمارت‌هایی که بخشی از حافظه‌ جمعی ما بوده‌اند، یا تخریب شدند یا به انبارهایی تاریک و بی‌کارکرد بدل شدند که تنها انتظار ویرانی می‌کشند.

خانه­‌های بسیاری که از معماری­‌هایی بی­‌نظیر برخوردارند- به خصوص در منطقه‌ی جنوب تهران- اکنون به مخروبه‌هایی بدل شده‌­اند که اهالی بازار از آن‌­ها به عنوان انبار استفاده می­‌کنند اما بنای آن‌­ها، هنوز نشان از اصالتی دارد که روزی در معماری این شهر موج می­‌زد. از کوچه‌های عودلاجان و سنگلج گرفته تا خانه‌های قدیمی یوسف‌آباد و امیرآباد، دیگر نشانی از اصالت دیده نمی‌شود. میراث فرهنگی، اگر هم به ثبت برسد، به حال خود رها می‌شود. اگر هم ثبت نشود، در سکوت می‌میرد و جایش را برج و مال و پارکینگ می‌گیرد.

کارخانه آرگو

آرگو؛ خلاقیت در دل ویرانی

در میان این ویرانی­‌ها و بی‌­توجهی­‌هایی که خیلی وقت­‌ها عامدانه و آگاهانه بوده‌­اند، هنوز هستند کسانی که روح خانه­‌ها را حس می­‌کنند و برای زنده ماندن‌شان تلاش می‌کنند. کارخانه‌ «آرگو»، واقع در خیابان فردوسی، نمادی از یک استثناست؛ کارخانه‌ای که روزگاری یکی از اولین تولیدکنندگان نوشیدنی در ایران بود، دهه‌ها به حال خود رها شد، تا اینکه بنیاد پژمان دست به کاری جسورانه زد: بازسازی، نه به‌معنای نوسازی، که احیای بافت قدیمی با رویکردی معمارانه و فرهنگی.

حاصل این تلاش، گالری‌ای‌ است که حالا، هم از نظر زیبایی‌شناسی چشمگیر است، هم جایزه‌های معتبر معماری بین‌المللی دریافت کرده، و هم بستری برای نمایش هنر معاصر ایران فراهم آورده است.

این کارخانه، با دریافت «جایزه­ معماری آقاخان» نشان داد حفظ بناهای قدیمی و بازسازی آن­‌ها، بدون آسیب به بافت اصلی، تا چه اندازه می‌­تواند اهمیت داشته باشد.

چرا «آرگو» تنهاست؟

چرا از میان صدها بنای تاریخی و باارزش تهران، تنها به تعداد محدودی از آن­‌ها توجه شده؟ چرا نهادهای مسئول مانند شهرداری، میراث فرهنگی و حتی وزارت فرهنگ، نقشی جدی در چنین پروژه‌هایی ندارند؟

عموماً چنین مکان­‌هایی توسط اشخاص بازسازی می­‌شوند همانطور که «آرگو»، توسط «حمیدرضا پژمان» تأسیس شد و در جهت تمرکز بر آثار هنرمندان ایران و جهان شروع به کار کرد.

کارخانه آرگو

در پاسخ به این سوال که چرا نهادهای مسئول، گامی جدی در جهت حفظ بناهای تاریخی تهران برنمی‌­دارند شاید تنها بتوان به یک کلمه اکتفا کرد؛ سود!

در اقتصادی که زمین، از هر فرهنگ و خاطره‌ای ­ با ارزش‌­تر است، چنین وضعیتی طبیعی است؛ تخریب و نوسازی از جمله کارهایی است که در تهران به سهولت انجام می­‌شود اما عموماً حفظ بناهای تاریخی و بازسازی آن، به صرفه نیست و صرفه‌­ی اقتصادی با تخریب کردن و انبوه‌­سازی است.

تجربه‌های مقطعی و نیمه‌کاره

موارد معدودی از تلاش برای حفظ و احیای فضاهای تاریخی وجود داشته اما معمولا پروژه­‌هایی نیمه‌­کاره هستند و یا اگر تکمیل شد­ند، استفاده‌­ای در جهت فرهنگ و هنر از آن­‌ها صورت نمی­‌گیرد این در حالی است که کارخانه­‌ آرگو -بنیاد پژمان- یک بنیاد فعال در حوزه‌­ی فرهنگ و هنر است. این بنیاد، ایجاد سکوی ارتباطی بین هنرمندان، برگزاری کارگاه‌ها، برگزاری نمایشگاه و پشتیبانی از مطالعات فرهنگی و نشر را در رأس اهداف اصلی خود قرار داده است.

خانه‌های دوره قاجار و حتی پهلوی در مرکز شهر، یکی پس از دیگری به آپارتمان و برج و مال تبدیل می‌شوند و در این میان، «آرگو» چون نقطه‌ای نورانی در دل در تاریکی می‌درخشد؛ اما مگر یک چراغ می‌تواند شهری را روشن نگه دارد؟

بازسازی یا بازخوانی؟

مسأله فقط «بازسازی» نیست، بلکه نگاهی است که به گذشته داریم. اگر شهر را چون متنی فرهنگی ببینیم، بناهای قدیمی، جملاتی از آن متن‌اند و حذف‌شان، حذف بخشی از روایت است.

بنیاد پژمان

«آرگو» نشان داد که می‌توان با حفظ استخوان‌بندی تاریخی، کاربری نو خلق کرد. این یعنی گفت‌وگو میان گذشته و حال، نه حذف یکی به سود دیگری.

تهران شهر برج­‌های بلند نبود، برج­‌هایی که روی ویرانه‌­ خانه­‌های تاریخی بنا شد و بخش عظیمی از فرهنگ و حافظه­‌ نسل­‌ها را از میان برد. اگر روزی سیاست‌گذاران شهری، معماران، هنرمندان و سرمایه‌گذاران مستقل دور یک میز جمع شوند و باور کنند که «هویت» هم می‌تواند سودآور باشد، شاید شاهد بناهایی مانند «آرگو» باشیم.

دیوارهای این شهر و آجرهای سرخ‌رنگی که روزبه‌روز بیشتر تخریب می­‌شوند هنوز حرف­‌های بسیاری برای گفتن دارند و ای  کاش گوش­‌هایی هم بودند برای شنیدن...

ارسال نظر

آخرین اخبار