تئاتر به مثابه آموزش و خلاقیت؛ میراث حمید سمندریان
حمید سمندریان یک کارگردان پیشرو بود؛ نمایشهایی همچون «ازدواج آقای میسیسیپی»، «بازی استریندبرگ»، «دایره گچی قفقازی»، «شهر ما» و «یادداشتهای روزانه یک دیوانه»، گواهی است بر این مدعا.

بیست و دوم تیرماه، زادروز یکی از برترین چهرههای تئاتر ایران است؛ کارگردان، مترجم و مدرس، مردی که نامش با «دانش»، «وقار» و «تعهد» گره خورده است؛ حمید سمندریان، کسی که بیش از آنکه با هیاهو و شعار شناخته شود، با کیفیت کار، دقت در اجرا و تربیت نسلی از هنرمندان مؤثر ماندگار شد.
او در سال ۱۳۱۰ در تهران به دنیا آمد و پس از تحصیل در «آکادمی هنرهای نمایشی هامبورگ» در آلمان، به ایران بازگشت تا یکی از مهمترین فصلهای تاریخ تئاتر ایران را ورق بزند. او در کار خود به معنای واقعی کلمه حرفهای بود؛ ترجمههایش از متونی که پیشتر در هنرهای نمایشی ایران شناخته شده نبود توانست سطح کیفی تئاتر ایران را بالا ببرد و از سوی دیگر، کارگردانی حساب شده و اجراهای بینظیری که روی صحنه برد، توانست سطح سلیقهی مخاطب آن روزگاران را تربیت کند و بالا ببرد.
نام نمایشنامهنویسانی چون «آرتور میلر»، «ماکس فریش»، «ژان آنوی»، «فردریش دورنمات» و بسیاری دیگر در ایران، به نام حمید سمندریان گره خورده است؛ او با ترجمهی این متون، تئاتر را وارد سطح دیگری کرد که علاوه بر ادبی بودن، دغدغههای اجتماعی، اخلاقی و فلسفی داشتند. ترجمههای او صرفاً برگردان یک اثر به فارسی نبودند بلکه نوعی بازآفرینی نمایشی محسوب میشدند که میتوانستند روی صحنهی تئاتر آن دوران اجرا شوند و با وضعیت جامعه نیز همخوانی داشته باشند.
سمندریان یک کارگردان پیشرو بود؛ نمایشهایی همچون «ازدواج آقای میسیسیپی»، «بازی استریندبرگ»، «دایره گچی قفقازی»، «شهر ما» و «یادداشتهای روزانه یک دیوانه»، گواهی است بر این مدعا. میزانسنهای حساب شده و طراحی صحنههایی که به تمامی، مبتنی بر تحلیل متن بودند، سمندریان را از یک کارگردان صرف، به مقام یک هنرمند پیشرو ارتقا داد.
حمید سمندریان از همان سالهای ابتدایی دههٔ ۱۳۴۰ خورشیدی، خودش را به عنوان کارگردانی که بر ادبیات نمایشی اروپا و آمریکا و دانش روز هنر تئاتر تسلط داشت معرفی کرد. اگرچه او در سبک کارگردانی نیز پیرو مکتب تئاتر آلمان بود اما همواره هویت مستقل و ایرانی خود را حفظ کرد.
تأثیر و اهمیت سمندریان تنها در ترجمهها یا اجراهایش نبود، بلکه او نقش پررنگی در آموزش تئاتر داشت؛ او از نخستین معلمان جدی بازیگری در ایران بود که سالها در «دانشکده هنرهای زیبا» و کلاسهای آزاد، نسلی از هنرمندان بزرگ را پرورش داد، نسلی که هماکنون، از جمله بازیگران حرفهای سینما و تئاتر محسوب میشوند. شاگردانی چون «رضا کیانیان»، «فاطمه معتمدآریا»، «اصغر فرهادی»، «پرویز پرستویی»، «حمید فرخنژاد» و بسیاری دیگر، همواره از او بهعنوان معلمی جدی، دقیق و در عین حال مهربان یاد کردهاند، کسی که به آنها یاد داد تئاتر فقط اجرا نیست؛ فکر است، منش است و انضباط.
اما تأثیر سمندریان به همینجا ختم نمیشود، او توانست با اجرای تلهتئاتر، نقش مهمی در بالا بردن کیفیت برنامههای تلوزیونی ایفا کند. کارهای او، هنوز هم در حافظهی تصویری بسیاری از مخاطبان نسل قبل باقیست؛ تئاتری در قاب تلویزیون، با بازیهای درخشان و کارگردانی حرفهای.
امروز که تلهتئاتر عملاً از تلویزیون حذف شده، آموزش تئاتر با بحران مواجه است و گاهی اجراهای آثار جدی به حاشیه رانده میشوند، یاد سمندریان بیش از همیشه زنده است. نگاه او به تئاتر، نگاهی اندیشمندانه بود و آموش و کنش فرهنگی برایش در اولویت قرار داشت.
حمید سمندریان سالهاست که از میان ما رفته، اما همچنان ایستاده، آرام و مقتدر، کنار صحنه؛ در نگاه شاگردانش و در تئاترهایی که به شعور تماشاگر احترام میگذارند.