به روز شده در
فروغ طاهرخانی

جای پای جنگ

جای پای جنگ

روایتی از خانه‌ای که دیگر خانه نیست.

این مجموعه، روایتی است از خانه‌ای که دیگر خانه نیست.از  سحر، که در یک شب تابستانی، وقتی موج انفجار از آن‌سوی مرزها به تهران رسید،و دیوار داشت آخرین زورهایش را برای مقاومت میزد که تا بماند سحر خم‌شد برود زیر میز برای آرام ‌کردن گربه‌هایش، از مرگ گریخت .خانه‌ای که با مادر  و دو گربه‌اش  گامبال و فشفشه  در آن زندگی می‌کرد، در یک لحظه فرو ریخت. تخت‌ها، شیشه‌ها، آینه‌ها و تمام خاطرات در گرد و غبار پاشیدند. زخمی، با لباس‌هایی پاره و دست‌هایی خالی، به کوچه دوید تا کمک بیاورد. اما در میان نگاه‌های مردد و صدایی که فقط گفت: «خودت را بپوشان»، تنها یک نفر صدای او را شنید مادرش را از زیر آوار بیرون کشیدند. خانه ویران شده، ماشین زیر آوار مانده، و آینده‌ی آن‌ها در ابهام.

برای سحر، زخم‌های جسمی تنها بخش کوچکی از ماجراست.از آن شب به بعد، گامبال و فشفشه دیگر دیده نشدند. دو گربه‌ای که جزئی از خانواده‌اش بودند، حالا گم‌شده‌اند.

این عکس‌ها ثبت یکی از هزاران نقطه‌ای‌ست در جهان، که جنگ، بی‌دعوت، به خانه آمده. 

 

 

ارسال نظر