کشف استعداد واقعی از دل علایق زود گذر
کشف استعداد واقعی در کودکی نیازمند مشاهدهی دقیق، آزادی عمل و پرهیز از مقایسه است. والدین باید به جای تحمیل مسیر، محیطی امن برای تجربه و خطای کودک فراهم کنند تا استعدادهای درونی او شکوفا شود.

کودکان از همان سالهای ابتدایی زندگی، با علایق و کنجکاویهای مختلفی شناخته میشوند؛ اما این پرسش همواره وجود دارد که آیا این علاقهها نشاندهنده استعداد واقعی آنها در آینده است یا صرفا هیجانات موقتی دوران رشد؟ در گفتوگویی با دکتر داوود فتحی، متخصص روانشناسی کودک و نوجوان، به بررسی تفاوت علاقه و استعداد، نقش والدین در هدایت درست و شیوه فراهم کردن محیطی امن برای رشد کودکان پرداختیم.
علاقههای دوران کودکی چقدر نشاندهنده استعداد واقعی هستند؟
به گفته داوود فتحی، علایق دوران کودکی سرنخهای مهمی از استعدادهای درونی کودک به شمار میروند، هرچند همیشه مستقیما به موفقیت شغلی در بزرگسالی منتهی نمیشوند.
او توضیح میدهد: وقتی کودکی با شور و تمرکز درگیر یک فعالیت میشود و گذر زمان را فراموش میکند، مغز او بهطور طبیعی با آن چالش سازگار است. همین موضوع میتواند نشانهای از مسیر استعدادی او باشد.
بااینحال، فشارهای محیطی، کمالگرایی یا ترس از شکست ممکن است باعث شوند این استعدادها در مسیر زندگی خاموش شوند یا تغییر مسیر دهند.
تفاوت علاقه گذرا و استعداد واقعی
این روانشناس در ادامه با اشاره به تفاوت میان علاقهی سطحی و استعداد واقعی گفت: علاقه گذرا معمولا کوتاهمدت است و با تغییر محیط یا دیدن چیزهای جدید از بین میرود. اما استعداد واقعی ماندگار است؛ حتی اگر مدتی کنار گذاشته شود، دوباره برمیگردد.
او افزود: در استعداد واقعی، فرد چنان غرق فعالیت میشود که زمان را فراموش میکند. انگیزه او درونی است، نه وابسته به تشویق بیرونی و در برابر چالشها تابآوری نشان میدهد، در نتیجه، مهارتش به مرور رشد میکند و هر بار انرژی و احساس معنا میگیرد.
والدین چگونه بدون تحمیل، استعداد فرزندشان را کشف کنند؟
به باور این روانشناس، نخستین گام در کشف استعداد کودک، ایجاد یک محیط امن و غنی است.
او توضیح میدهد: والدین باید نقش مشاهدهگر فعال را ایفا کنند، نه مداخلهگر. کافی است ببینند کودک وقتی آزاد است، چه میکند؛ نقاشی میکشد؟ میسازد؟ خیالپردازی میکند؟ پشتکار در انجام کارها یکی از مهمترین نشانههای استعداد است.
فتحی توصیه میکند محیط خانه پر از تجربههای متنوع باشد: از کتاب و اسباببازیهای فکری گرفته تا فعالیتهای فیزیکی و ارتباط با طبیعت.
بهجای تعریفهای کلی مثل «تو بهترین نقاش دنیایی»، بهتر است پرسشهایی مطرح شود که کودک را به تأمل درباره فرایند کارش مجاب کند، مانند: «کدوم بخش نقاشیت برات جالبتر بود؟» یا «چه حسی داشتی وقتی از این رنگ استفاده کردی؟»
این کارشناس تأکید میکند اجازه تجربه شکست برای رشد ضروری است و نباید با برچسبهایی مثل «نابغه» یا «بهترین» فشار بیمورد به کودک وارد کرد. تمرکز اصلی باید بر تلاش و فرایند یادگیری باشد، نه فقط نتیجه.
زمانی که علاقه کودک با واقعیت جامعه همخوانی ندارد
فتحی با اشاره به یکی از چالشهای رایج والدین میگوید: زمانی که علاقه فرزند با امکانات جامعه هماهنگ نیست، والدین نباید آن را رد یا تمسخر کنند، بلکه باید با هم بهدنبال راههای منطقی بگردند؛ مثلا اگر کودکی به بازیهای ویدیویی علاقهمند است، میتوان با شناسایی مهارتهای قابلانتقال مثل هماهنگی چشم و دست، استراتژیسازی یا کار تیمی، او را به سمت رشتههایی مثل طراحی بازی یا برنامهنویسی هدایت کرد. یا در مورد کودکی که عاشق حیوانات است، مسیرهایی مانند دامپزشکی یا عکاسی حیاتوحش میتواند جایگزین مناسبی باشد.
به گفته این روانشناس، معرفی الگوهای موفق، تعریف گستردهتر از مفهوم «موفقیت» و در نهایت تعیین حداقلهایی مثل ادامهی تحصیل، میتواند میان واقعیت و علاقهی کودک تعادل ایجاد کند.
چطور محیطی بسازیم که کودک آزادانه استعدادش را کشف کند؟
«پایه هر رشدی، امنیت روانی است.» این کارشناس با این جمله یادآوری میکند که خانه باید جایی برای تجربه و خطا باشد.
او میگوید: جملاتی مثل «این کار فایده نداره» یا «ببین فلانی چطور انجام میده» باید از محیط حذف شوند. کودک باید احساس کند میتواند بیدغدغه تجربه و حتی اشتباه کند.
فتحی توصیه میکند که فضای خانه با ابزارهای ساده مثل لگو، مدادشمعی و امکاناتی برای خلاقیت تجهیز شود. همچنین باید برای لحظات سکوت و بیحوصلگی کودک ارزش قائل شد، چون بسیاری از ایدهها در همین زمانها شکل میگیرند.
اگر کودک علاقهای نشان ندهد یا مدام نظرش عوض شود
بیعلاقگی یا تغییر مداوم علاقه، نشانه بیاستعدادی نیست بلکه بخشی از فرآیند کاوش کودک است. او در حال امتحان کردن چیزهای مختلف است تا بفهمد از چه چیزی لذت میبرد.
به گفته فتحی، استعداد میتواند پنهان یا چندبعدی باشد؛ حتی تواناییهایی مثل همدلی و ارتباط همنوعی استعدادند. او هشدار میدهد که «فشار برای تخصصی شدن زودهنگام» ممکن است سایر استعدادهای کودک را سرکوب کند.
وظیفه اصلی والدین، فراهم کردن امنیت، آزادی و فرصت تجربه برای کودک است، نه انتخاب مسیر بهجای او.
استعداد در خلأ رشد نمیکند؛ در محیطی شکوفا میشود که در آن، کودک احساس کند ارزش دارد حتی وقتی هنوز مقصدی برایش تعریف نشده است.