آنها در آمار هم جایی ندارند
هنوز هیچ آمار رسمی و یکپارچهای از بیخانمانها در ایران وجود ندارد و اختلاف شدید دادهها، نشاندهنده بیتوجهی به قشر بیخانمان است.

در حالیکه وضعیت اقتصادی و مسکن در سالهای اخیر با بحران روبهرو بوده، هنوز هیچ آمار رسمی و سراسری درباره تعداد افراد بیخانمان در ایران وجود ندارد. اختلاف شدید بین آمارهای موجود نشان میدهد که مسئلهی بیخانمانی نه تنها حل نشده، بلکه حتی به درستی تعریف و شناسایی هم نشده است.
شهرداری تهران دو سال پیش تعداد بیخانمانها را هزار تا هزار و 500 تخمین میزد در حالی که سازمانهای مردم نهاد این عدد را 35 هزار میدانستند. این اختلاف عددی نشان میدهد که هر نهاد بر اساس معیار خود شمارش انجام میدهد.
مطابق یافتههای برخی پژوهشهای دانشگاهی حوزه رفاه اجتماعی، اطلاعات موجود بیشتر بازتابدهندهی تعداد خدمات ارائهشده است، نه تعداد واقعی بیخانمانها.
شهرداری فقط افرادی را میشمارد که شبها در خیابان یا در سرپناههای رسمی هستند، اما سازمانهای مردمنهاد، جمعیتهای پنهانتر، شامل کسانی که گاهی سرپناه دارند ولی در معرض بیخانمانیاند را هم لحاظ میکنند. بنابراین تفاوت معیار تعریف و دسترسی به دادهها باعث اختلاف اعداد میشود.
چنین اختلاف آماری نهتنها بینظمی در دادهها را آشکار میکند، بلکه حاکی از نبود سیاست واحد و تعریف جامع از پدیدهی بیخانمانی است.
بیشتر آمارهای موجود از مراجعات به گرمخانهها و مراکز مددکاری بهدست میآید، نه از سرشماری جامع. این یعنی فقط کسانی دیده میشوند که به خدمات شهری یا اجتماعی دسترسی دارند. طبق مطالعات دانشگاه علامه طباطبایی، بخش بزرگی از افراد بیخانمان بهویژه زنان، سالمندان و معتادان خیابانی اغلب از ترس قضاوت، بازداشت یا انگ اجتماعی به این مراکز مراجعه نمیکنند.
در فصلهای سرد سال، شهرداریها معمولا ساعات کاری گرمخانهها را بهصورت شبانهروزی افزایش میدهند تا از مرگ ناشی از سرما جلوگیری شود. آمارهای رسمی تنها ظرفیت گرمخانهها و مددسراها را نشان میدهند. بر اساس گزارشهای شهرداری تهران، ظرفیت مجموع گرمخانهها حدود دو تا سه هزار نفر است. این اختلاف تعداد بیخانمانها و ظرفیت این مکانها نشان میدهد که حتی در بهترین حالت، بخش کوچکی از جمعیت بیخانمانها به سرپناه موقت دسترسی دارند.
محل استقرار گرمخانهها معمولا در مناطق صنعتی یا حاشیهای شهر است؛ این موضوع باعث میشود بسیاری از بیخانمانها، به ویژه زنان و سالمندان، تمایلی به مراجعه به این مراکز نداشته باشند. پژوهشهای دانشگاهی دربارهی «تجربه زیسته زنان بیخانمان در تهران» نشان دادهاند که تعداد پناهگاههای ویژه زنان بسیار کمتر از مراکز مردان است؛ فقط پنج مرکز ویژه زنان در مقابل ۱۵ مرکز برای مردان.
برخی از آنان به دلیل «احساس ناامنی» یا «ترس از درگیری و سرقت» از مراجعه به این مراکز خودداری میکنند و شب را در پارکها، معابر یا ساختمانهای نیمهکاره میگذرانند.
مشکل اصلی این است که بیشتر دادههای موجود درباره بیخانمان فقط مربوط به شهر تهران است. در سایر کلانشهرها، مانند مشهد، اهواز، شیراز و کرج، هنوز آمار رسمی و جامع در دسترس عموم قرار نگرفته است و اطلاعات موجود بیشتر بر اساس اظهارات پراکنده مسئولان است. برای نمونه طبق اظهارات شهردار در مشهد، ظرفیت گرمخانهها حدود هزار نفر اعلام شده است.
در کرج، بر اساس مشاهدات میدانی و گزارش انجمنهای خیریه، تعداد افراد بیخانمان بین 5 تا 10 هزار نفر تخمین زده شده است.
تضادها و نبودن آمار کافی نسبت به بیخانمانها خود یک خبر را به ما میدهد؛ در واقع نبود داده، خود داده است. این مسئله به طرز آشکاری کمتوجهی به بیخانمانها را نشان میدهد.
وقتی تا سال ۱۴۰۳-۱۴۰۴، هنوز هیچ عدد رسمی و یکپارچهای از بیخانمانها وجود ندارد، این نشان میدهد که مسئله در سطح سیاستگذاری جدی گرفته نشده است. کارشناسان رفاه اجتماعی این وضعیت را نوعی بیتوجهی سیاستی مینامند که میتواند به پنهانسازی ساختاری بحران فقر شهری منجر شود.
تا زمانیکه تعداد دقیق بیخانمانها مشخص نشود، هیچ برنامه موثری برای کاهش آنها شکل نخواهد گرفت. نخستین گام برای حل این بحران، به رسمیت شناختن آن در آمار رسمی کشور است. بیشتر دادههای موجود از شهرداری تهران و برخی سازمانهای مردمنهاد به دست آمدهاند و همین امر نشان میدهد که نیاز به سرشماری جامع و معیار واحد برای بیخانمانی ضروری است.